دوشنبه 17/10/1403-5رجب 1403-6ژانویه 2025- درس 70 فقه رهبری سازمانی – موانع وشرائط – تسرع و ضدش تانی (تُوده» چون هُمَزَه)
مساله 60: مدیران و مسئولان در مقام انجام وظیفه رهبری سازمانی ملزم به تانی و تثبت و تامل و طمانینه در تدبیر امور هستند وملزم به اجتناب از استعجال و تسرع و شتابزدگی می باشند تا رهبری آنها اثر بخش و صحیح باشد و اثر انگیزش بر فعل رهبری مترتب گردد
شرح مساله : معلوم شد که مدیران سازمان در انجام وظیفه رهبری سازمانی به هدف ایجاد انگیزش کارکنان تحت مدیریت خود با نفوذ در درون آنها و هدایت آنها به روشنای پشم انداز عالی سازمان ،باید که رفتار خود را به گونه ای مدیریت کند که عاری از هرنوع عنصر ضد انگیزش باشد و خالی از هر عمل نفرت زا و نفور آفرین باشد خود را به جنود عقل بیاراید و از جنود جهل بزداید . جنود عقل در حقیقت جنود شرع هم هستند زیرا عقل، شرع درون است وشرع، عقل بیرون است با توازن و تلازمی عالی . تا به حال جنودی مانند وفاء ،صدق ، امانت ،رجاء و… اضداد آنها غدر،کذب ،خیانت و قنوط و… مورد تفقه و استنباط قرار گرفته است و دراین نوبت به تانی و توده [1]وضد آن تسرع و استعجال و کشف احکام تکلیفی و وضعی آندو می پردازیم .
تسرع[2] به معنای شتابزدگی وسراسیمگی و عجله است که از آفات رفتاری مدیریت است و ضد آن تانی به معنای پختگی ،سنجیدگی وحساب شدگی امور است که عامل هیمنه و تسلط بر امور است .بیش ترین ضرر تسرع در تصمیم گیری و عزیمت است هرچه تصمیم مهم تر باشد تسرع در آن خطرناک تر است .لقوله ع :” واشدد علی العزیمة جوانحی” و لقوله تعالی :” اذا عزمت فتوکل علی الله” با مقدمه:” وشاور هم فی الامر” و البته انسان عجول است و اهل تسرع است لقوله تعالی :” ویدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا” [3]یعنی انسان در بد خود مثل خوب خود طالب و داعی است یعنی همانگونه که خیر را طلب میکند شر را طلب میکند کلا عجول است اهل تانی و دقت نیست در خیر خواهی وشر خواهی شتابزده و بدون تانی و تامل است .. البته تسرع و سرعت متضاد هستند هردو سرعت هستند سرعت عمل، مثبت و از جنود عقل است ولی تسرع عجله و شتابزدگی است و از جنود جهل است در سرعت عمل تانی و تدبیر هم هست یعنی وقتی مطالعه کرد و مشاوره کرد و مراحل تصمیم سازی را به خوبی طی کرد و جوانب را سنجید دیگر معطل نمیکند و تاخیر نمی اندازد و با توکل عزم خود را تحقق میدهد نه این که باز تاخیر بیندازد تردید کند سرعت عمل در این جا مطلوب است و لی تسرع به سرعت زدگی قبل از تانی و تامل و تحقیق است . لاطلاق قوله تعالی :” خلق الانسان من عجل” گویا در جنس انسان عجله نهفته است . مراد این است که انسان دوست دارد کار کند و برسد به آنچه میخواهد برسد به مطلوب و محبوبش”بل یرید الانسان لیفجر امامه”[4]از مانع سر راه بیزار است. ولی نمیداند که مسارعه در خیرات [5]ممدوح است و تسرع در خیرات[6] مذموم است تبدیل میشود به شرور [7]. یعنی فرصت را به تهدید تبدیل میکند . خیرات به شرور تبدیل میشوند ممدوحیت و ماموریت مسارعه در خیرات را در تقدیر خود دارد بعد از تانی .لقوله تعالی :” یسارعون فی الخیرات ” بعد از مراحل زیاد که یوتون ماآتوا و قلوبهم وجله و…. و بعد از خشیت و اشفاق و… به عمل خوب دست میزنند بی گدار به آب نمیزنند و هنوز فکر میکنند که بدهکارند و وظیفه خود را انجام نداده اند این ها “یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون” [8]هستند یعنی مسارعه در خیرات را تحقق داده اند .
تسرع تحت عناوینی هم چون استعجال[9] و عجله است که مورد نهی و مذمت است و حرمت لاطلاق قوله تعالی :” لاتستعجل و …. لا تعجل”[10] و یا عنوان مسارعه در کفر[11] و اثم است که مذموم عقلایی ،قبیح عقلی و حرام شرعی است .. در مقابل تُوَده یا تانی ممدوح عقلایی ،حسن عقلی و راجح یا واجب شرعی است به هر مفهومی باشد مثل تثبت ،تامل ،صبر و….
و از آنجا که توده و تانی از جنود عقل است لابد مورد تحسین و الزام عقل است با تنفیذ شرع لقوله تعالی فاستقم کما امرت ” پس راجح شرعی است برای شخص حقیقی و در سازمان برای شخص حقوقی مدیر که موظف به رهبری است به قصد انگیزش، واجب میشود و مدیر راهور ملزم به تانی و تثبت وتوده میشود .
فتحصل : مدیران و مسئولان در مقام انجام وظیفه رهبری سازمانی ملزم به تانی و تثبت و تامل در تدبیر امور هستند وملزم به اجتناب از استعجال و تسرع و شتابزدگی می باشند تا رهبری آنها اثر بخش و صحیح باشد و اثر انگیزش بر فعل رهبری مترتب گردد (والله العالم)[12]
[1] امام خمینی :«تُوده» چون هُمَزَه به معنی تثبّت در امر است، و به معنی رزانت و تانّی است،[1] و به معنی طمانینه درحرکت است. و «تسرّع» در مقابل همه اینها است.[2]
و رزانت و تانّی از صفات نفسانیّه است که آثار آن در ظاهر نیز طمانینه و ثقل در حرکت است.
اگر رزانت و وقار در قلب حاصل شد، رزانت در رای و عقاید نیز حاصل شود و از آن، رزانت در کردار و گفتار نیز حاصل آید؛ چنانچه شتابزدگی و تسرّع نیز از قلب سرایت به ظاهرکند.
و چنین نیست که جنود عقل و جهل اختصاص به صفات باطنه داشته باشد ـ چنانچه از تامّل در حدیث شریف معلوم شود ـ ، بلکه به طور ظاهر و باطن و اوّلیت و آخریّت، جمیع خیرات از جنود عقل است، چه خیرات باطنه یا ظاهره؛ و جمیع شرور از جنود جهل است، چه شرور ظاهره یا باطنه. و نسبت ظاهر به باطن ـ چنانچه در حکمت متعالیه مقرر شده ـ نسبت مباین به مباین نیست، بلکه نسبت کمال و نقص و وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است[3]؛ بلکه خودِ تعبیر به ظاهریّت و باطنیّت شاید از همه تعبیرات بهتر باشد.
اخلاق نفسانیّه، ظهور حقایق و سرایر باطنیّه روحیّه است؛ چنانچه اعمال ظاهریّه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیّه است. و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیّه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت کند. از این جهت در شریعت مطهَّره به حفظ ظاهر و صورت، خیلی اهمیّت داده شده است، حتی در کیفیّت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتی داده شده؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریّه، در نفس و روح ودیعه هائی گذاشته می شود که روح به واسطه آنها تغییرات کلّی حاصل می کند. اگر انسان در راه رفتن شتابزدگی کند، در روح او نیز تولید شتابزدگی شود؛ چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند. و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریّه، وقار و سکینه و طمانینه را اعمال کند ـ گرچه با تکلّف و به خودبندی ـ کم کم در باطن روح، این ملکه شریفه طمانینه و تثبّت حاصل شود. و این ملکه شریفه، مبدا بسیاری از خیرات و کمالاتست.
)) لسان العرب، ج 15، ص 191؛ مجمع البحرین، ج 3، ص 153.
)) لسان العرب، ج 6، ص 241؛ مجمع البحرین، ج 4، ص 345.
)) الاسفار الاربعة، ج 1، ص 68، فصل 7 از منهج 1؛ و همان جلد، ص 342، 344، فصل 4 از مرحله 2.
امام خمینی شرح حدیث جنود عقل و جهل
[2] تسرع. [ ت َ س َرْ رُ ] ( ع مص ) شتافتن بسوی بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بشتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). || پیشی گرفتن وشتافتن به چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). || شتاب کردن. ( از المنجد ).
عمید : شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری.
شتافتن بسوی بدی . پیشی گرفتن و شتافتن به چیزی .(فرهنگ فارسی)
[3] الإسراء : 11 وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً
ترجمه قرآن 283
انسان (بر اثر شتابزدگى)، بديها را طلب مىكند آن گونه كه نيكيها را مىطلبد؛ و انسان، هميشه عجول بوده است! (11)[3]
[4] الميزان في تفسير القرآن ج20 104
قال الراغب: الفجر شق الشيء شقا واسعا. قال: و الفجور شق ستر الديانة يقال: فجر فجورا فهو فاجر و جمعه فجار و فجرة. انتهى، و أمام ظرف مكان أستعير لمستقبل الزمان، و المراد من فجوره أمامه فجوره مدى عمره و ما دام حيا، و ضمير «أَمامَهُ» للإنسان. ترجمه تفسير الميزان ج20 165
راغب گفته كلمه” فجر” به معناى انفجار و شكاف وسيع برداشتن است، آن گاه مىگويد: گناه را هم بدان جهت فجور ناميدند كه باعث شكافته شدن و دريده شدن حرمت ديانت است، مىگوييم: فلانى مرتكب فجور شد، و يا او فاجر است، و ايشان فجار و فجرهاند[4].
و كلمه” أمام” ظرف مكان است، كه به عنوان استعاره در زمان آينده استعمال مىشود، و منظور از اينكه فرمود: انسان، فجور امام خود را مىخواهد، اين است كه مىخواهد در آينده عمرش جلوش شكافته و باز باشد و هر فجورى خواست مرتكب شود.[4]
[5]
[6] سوره مومنون : يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (51) وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ (52) فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (53) فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ (54) أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ (55)نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ (56)
اى پيامبران از چيزهاى حلال بخوريد و كار شايسته كنيد كه من بكردار شما دانايم. اين دين شما يك دين است و من خداى شمايم. از من بپرهيزيد. مردم بكتابهاى مختلفى گرويدند و هر حزبى به آنچه نزد خود دارد، خوشحال است. آنها را در جهلشان باقى بگذار تا مرگشان فرا رسد. آيا گمان ميكنند اينكه آنها را به مال و اولاد كمك ميكنيم، براى اين است كه در خيرات آنها تعجيل كنيم؟ ولى آنها شعور ندارند!
[7]
[8] [سوره المؤمنون (23): آيات 57 تا 61]إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57) وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (58) وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ (59) وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (60) أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (61)آنان كه از عذاب خدا ترسانند و آنان كه به آيات خدا مؤمنند و آنان كه بخدا مشرك نيستند و آنها كه زكات و صدقه ميدهند و حال آنكه دلشان ترسان است از اينكه بسوى خدا بازگشت ميكنند، اينها در راه نيكيها سرعت ميگيرند و بر- ديگران جلو مىافتند.
في التأني السلامة وفي العجلة الندامة
الغارات (ط – الحديثة) / ج1 / 274 / خبر قتل الأشتر و تولية مصر ….. ص : 259
(1)- في مجمع البحرين: «التؤدة التأني و الرزانة ضد التسرع، و منه: صل على تؤدة».
تفسير العياشي / ج2 / 129 / [سورة يونس(10): آية 98] ….. ص : 129
(4)- من التأني بمعنى الرفق و المداراة.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج1 / 21 / كتاب العقل و الجهل ….. ص : 10
(5) التؤدة هى: بضم التاء و فتح الهمزة و سكونها: الرزانة و التأنى اي: عدم المبادرة الى الأمور بلا تفكر فانها توجب الوقوع في المهالك. (آت)
الكافي (ط – الإسلامية) / ج1 / 76 / باب حدوث العالم و إثبات المحدث ….. ص : 72
(1) اسم من التأنى و في بعض النسخ [أناتك] بالنون و الهمزة بمعنى الفتور و التأخر و الابطاء و في بعضها [إبائك] بالباء الموحدة بمعنى الامتناع.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 49 / باب ….. ص : 49
(4) التؤدة: بفتح الهمزة و سكونها: الرزانة و التأنى.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 574 / باب الدعاء عند قراءة القرآن ….. ص : 573
(7) الترتيل: التأنى في القرآن و التمهل و تبيين الحروف و الحركات.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج3 / 280 / باب وقت المغرب و العشاء الآخرة ….. ص : 278
(3) التؤدة: الرزانة و التأنى.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج3 / 280 / باب وقت المغرب و العشاء الآخرة ….. ص : 278
(3) التؤدة: الرزانة و التأنى.
[9] مصباح الشريعة / 117 / الباب الخامس و الخمسون في الحرص
قَالَ الصَّادِقُ ع لَا تَحْرِصْ عَلَى شَيْءٍ لَوْ تَرَكْتَهُ لَوَصَلَ إِلَيْكَ وَ كُنْتَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى مُسْتَرِيحاً مَحْمُوداً بِتَرْكِهِ وَ مَذْمُوماً بِاسْتِعْجَالِكَ فِي طَلَبِهِ وَ تَرْكِ التَّوَكُّلِ عَلَيْهِ وَ الرِّضَا بِالْقَسَمِ فَإِنَّ الدُّنْيَا خَلَقَهَا اللَّهُ تَعَالَى بِمَنْزِلَةِ الظِّلِّ إِنْ طَلَبْتَهُ أَتْعَبَكَ وَ لَا تَلْحَقُهُ أَبَداً وَ إِنْ تَرَكْتَهُ تَبِعَكَ وَ أَنْتَ مُسْتَرِيحٌ قَالَ النَّبِيُّ ص الْحَرِيصُ مَحْرُومٌ وَ هُوَ مَعَ حِرْمَانِهِ مَذْمُومٌ فِي أَيِّ شَيْءٍ كَانَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ مَحْرُوماً وَ قَدْ فَرَّ مِنْ وَثَاقِ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَالَفَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ وَ الْحَرِيصُ
كافي (ط – دار الحديث) / ج2 / 245 / 82 – باب كراهية التوقيت ….. ص : 241
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ، فَقَالَ: «إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهذَا الْأَمْرِ؛ إِنَّ اللَّهَ لَايَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ؛ إِنَّ لِهذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا، فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً، و لَمْ يَسْتَأْخِرُوا».
الغيبة للنعماني / النص / 296 / باب 16 ما جاء في المنع عن التوقيت و التسمية لصاحب الأمر ع
15- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ فَقَالَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يُنْتَهَى إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا.
[10] يونس : 11 وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ
الرعد : 6 وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ الْعِقابِ
النحل : 1 أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ
الأنبياء : 37 خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُريكُمْ آياتي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ
النمل : 46 قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
[12] (ولى) كسانى را كه در دلهايشان بيمارى است مىبينى كه در (دوستى با آنان)، بر يكديگر پيشى مىگيرند، و مىگويند: «مىترسيم حادثهاى براى ما اتفاق بيفتد (و نياز به كمك آنها داشته باشيم!)» شايد خداوند پيروزى يا حادثه ديگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پيش بياورد؛ و اين دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشيمان گردند! (52)[12]
بسيارى از آنان را مىبينى كه در گناه و تعدّى، و خوردن مال حرام، شتاب مىكنند! چه زشت است كارى كه انجام مىدادند! (62)[12]
آلعمران : 176 وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُريدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ
المائدة : 41 يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ
المائدة : 52 فَتَرَى الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا في أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ
المائدة : 62 وَ تَرى كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ