فقه القیادة 62
- 3 دی, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
موانع اثر بخشی رهبری سازمانی – خیانت درسپردن امانت
دوشنبه 3/10/1403-21جمادی الثانی 1446-23دسامبر 2024-درس 62 فقه رهبری سازمانی – موانع اثر بخشی رهبری سازمانی – خیانت درسپردن امانت-
مساله52: سپردن امانت به فرد غیر قادر بر حفظ آن امانت من جمله امانت منصب ورهبری سازمانی، معاونت وشراکت در ظلم و خیانت در امانت است و فرد سپارنده ضامن خسارات وارده به سازمان در عدم انگیزش کارکنان در اثر رهبری سوء فرد غیر امین و در نتیجه منع از تعالی سازمانی و بهبود مستمر خواهد بود
شرح مساله: معلوم شد که اگر کسی در خود توان حفظ امانت را نمی بیند اگر بپذیرد خیانت در امانت کرده است و این اقدام مانع اثر بخشی او در رهبری رفتاری سازمانی است . و انگیزش در کار کنان در اثر این رهبری ایجاد نمیشود البته این ظلم قبیح هم هست زیرا که وفردی غیر امین جای امین را گرفته و این جابجایی مصداق وضع الشیء غیر موضعه است یعنی عدل نیست وظلم است حسن نیست قبیح است . حال در این ظلم سه نفر شریکند عامل ،معین و راضی . در این جا فردی که قدرت بر حفظ امانت ندارد عامل ظلم است و بعض پیروان هم راض هستند و می ماند معین که کسی است که او را نصب کرده به عنوان مدیری در این دائره ومنصب ورده .او در یک صورت معین ظلم و در صورتی دیگر عامل است اگر بدون علم به امین نبودن او اورا منصوب کرده معین است والا عامل است لاطلاق قوله تعالی :” وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً ” وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسيباً [1]
فتحصل : سپردن امانت به فرد غیر قادر بر حفظ آن امانت من جمله امانت منصب ورهبری سازمانی، معاونت وشراکت در ظلم و خیانت در امانت است و فرد سپارنده ضامن خسارات وارده به سازمان در عدم انگیزش کارکنان در اثر رهبری سوء فرد غیر امین و در نتیجه منع از تعالی سازمانی و بهبود مستمر خواهد بود .(والله العالم)
[1] النساء : 5 اموال خود را، كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد و از آن، به آنها روزى دهيد! و لباس بر آنان بپوشانيد و با آنها سخن شايسته بگوييد!.
النساء : 6و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد (كافى) يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد! و پيش از آنكه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخوريد! هر كس كه بىنياز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى كند؛ و آن كس كه نيازمند است، به طور شايسته (و مطابق زحمتى كه مىكشد،) از آن بخورد. و هنگامى كه اموالشان را به آنها بازمىگردانيد، شاهد بگيريد! اگر چه خداوند براى محاسبه كافى است. (6)[1]
تفسير القمي ج1 131وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ فَالسُّفَهَاءُ النِّسَاءُ وَ الْوَلَدُ، إِذَا عَلِمَ الرَّجُلُ أَنَّ امْرَأَتَهُ سَفِيهَةٌ مُفْسِدَةٌ- وَ وَلَدَهُ سَفِيهٌ مُفْسِدٌ- لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُسَلِّطَ وَاحِداً مِنْهُمَا عَلَى مَالِهِ- الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ قِياماً يَقُولُ مَعَاشاً- قَالَ وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ- وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً الْمَعْرُوفُ الْعُدَّةُ[1].[1]
[1]- اسباب نزول القرآن 147 نزلت في ثابت بن رفاعة و في عمه و ذلك أن رفاعة توفي و ترك ابنه ثابتاً و هو صغير، فأتى عم ثابت إلى النبي صلى اللَّه عليه و سلم، فقال له: إن ابن أخي يتيم في حجري فما يحل لي من ماله، و متى أدفع إليه ماله؟ فأنزل اللَّه تعالى هذه الآية.[1]
[2]
تفسیر ابی الجارود (تفسیر امام باقر (علیهالسّلام)، منسوب به امام محمد باقر (علیهالسّلام) (۵۷ – ۱۱۴ ق) ابن ندیم در الفهرست این تـفسیر را به عنوان نخستین تفسیر در کتب تفاسیر ذکر میکند و آن را از تصانیف حضرت باقر (علیهالسّلام) میداند که حضرت (علیهالسّلام) آنرا برای ابی الجارود املاء فرمودهاند. نـام ابی الجارود زیاد بن منذر (م ۱۵۰) است وی در حال تولد نابینا بود و از اصحاب سه تن از ائمه اطهار (علیهمالسّلام) حضرت علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد (علیهمالسّلام) بوده است. او مؤسس فرقه زیدیه جارودیه است. ظـاهرا حضرت باقر (علیهالسّلام) در ایام استقامت او و قبل از گرایش وی به زیدیه این تفسیر را بر وی املاء فرمودهاند. راوی ایـن تـفسیر از ابی الجارود در طریق شیخ الطائفه شیخ طوسی و ابوالعباس نجاشی، ابوسهل کثیر بن عیاش قطان است و او از روات ضعیف میباشد.
ولی علی بن ابراهیم بن هاشم قمی که این تفسیر را در تفسیر خود (که به چاپ رسیده است) به اسـناد از ابی بصیر یحیی بن ابی القاسم اسدی (م ۱۵۰ ق) روایت کرده که به توثیق او تصریح شده است و او از ابی الجارود روایت میکند.
آقابزرگ تهرانی در الذریعه این تفسیر را تحت عنوان تفسیر ابی الجارود ذکر میکند سپس تحت عـنوان تفسیر الامام الباقر (علیهالسّلام) یاد کرده و سید حسن صدر در تاسیس الشیعه تحت عنوان تفسیر ابوجعفر الباقر (علیهالسّلام) ثبت کرده است زیاد بن مُنْذر معروف به اَبُوالجارود بنیانگذار فرقه جارودیه که به سبب اندیشههای خاص و عدم پایبندی به تقیه از سوی امام باقر(ع) طرد شد.
نام، کنیه و نسب
در بیشتر منابع نام او به صورت زیاد بن منذر آمده است.[۱] زیاد بن ابی زیاد، گونه دیگری که برای نام او آوردهاند،[۲] احتمالاً بر اثر خلط با نام یزید بن ابی زیاد، از محدثان مشهور که در قیام زید شرکت گسترده داشت،[۳] پدید آمده است.
در منابع به او، کنیه دوم «ابوالنجم»[۴] و نسبتهای «عبدی»[۵] و «ثقفی» نیز داده شده که تنها نسبت اخیر در منابع کهن رجالی تکرار شده است.[۶]
گاه نیز او را منسوب به قبیله «هَمدان» و به ویژه از تیرۀ «خارِف» بر شمردهاند.[۷]
تبارنامه
اطلاعات پراکندهای حاکی از ایرانی تبار بودن ابوالجارود وجود دارد که باید با احتیاط تلقی شود:
طوسی در رجال[۸] بدون اشاره به تبار نیاکان، او را «مولا» خوانده است. سعد اشعری[۹] از وی به عنوان «اعجمی» یاد کرده و بعید نیست که گفتار او ناشی از خلط با شاعری به نام زیاد اعجم (درگذشت حدود ۱۰۰ق)[۱۰] بوده باشد؛ برخی نیز، رئیس فرقه جارودیه را «خراسانی» دانستهاند.[۱۱]
باتوجه به اینکه ابوالجارود از ابوالطفیل عامر بن واثله (درگذشت حداکثر ۱۱۰ق/۷۲۸م) روایت کرده، دیرترین تاریخی که برای تولد او میتوان ذکر کرد، سالهای پایانی قرن نخست هجری است، اما روایتی که در آن، او خطاب به امام باقر(ع) خود را «کبیر السّن» خوانده است، با این تخمین سازگاری ندارد.[۱۲] به هر روی، در اینکه ابوالجارود، محضر امام سجاد(ع) را درک کرده باشد، تردید وجود دارد؛ بهویژه با توجه به اینکه وی در روایت از امام سجاد(ع) با واسطه فرزند ایشان، عبدالله روایت میکند[۱۳] و در یک مورد روایت مستقیم وی از امام سجاد(ع)،[۱۴] امکان افتادگی وجود دارد.[۱۵]
از اصحاب امام باقر(ع)
ابوالجارود از اصحاب امام باقر(ع) بود و از روایات بسیاری که از آن حضرت نقل کرده، میتوان به ارتباط نزدیک او با آن امام پی برد.
وی، به سبب اندیشههای خاص و عدم پایبندی به تقیه که شیعیان در آن دوره به آن ملزم بودند از سوی امام طرد شد و گفتهاند که امام(ع) به او «سُرحُوب» (شیطان کور ساکن دریا) لقب داده بود.[۱۶] ولی آیت الله خویی به شدت منکر این تسمیه است.[۱۷] بنابر پارهای روایات مندرج در معرفه الرجال کشی،[۱۸] ابوالجارود در دورۀ امامت امام صادق(ع) نیز به جهت حفظ عقایدش مورد طعن و نکوهش آن امام قرار گرفت.
گرایش به زید بن علی
نگرش ابوالجارود به مسأله امامت و عدم پایبندی به تقیه او را از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دور ساخت و موجب شد تا به سمت زید بن علی بگراید. ابوالجارود خطبه زید بن علی به هنگام خروج[۱۹] و نیز روایات و پرسشهای فقهی و تفسیری از وی روایت کرده است.[۲۰] او از یحیی بن زید نیز استماع حدیث کرده است.[۲۱]
ابوالجارود در پی قیام زید بن علی (۱۲۲ق/۷۴۰م) همراه او شد،[۲۲] ولی برخی روایات موجود درباره فعالیتهای او در جریان قیام زید چندان قابل اعتماد نیست، از آنجمله این روایت که او همراه با فضیل بن زبیر رسّان، در جلب حمایت ابوحنیفه از قیام زید، کوشش کرد۔ [۲۳]
درگذشت
برخی او را یکی از مقتولان قیام زید در سال ۱۲۲ق دانستهاند اما شواهدی بر خلاف آن وجود دارد و نشان میدهد او تا نیمه دوم قرن دوم زنده بوده است. از جمله شواهد آن است که در میان راویانِ ابوالجارود، نامِ حسن بن محبوب (زنده در ۱۴۹ق)[۲۴] و عبدالله بن حمّاد انصاری (زنده در ۲۲۹ق)[۲۵] به چشم میخورد. علاوه بر آنان، کسانی چون محمد بن سنان،[۲۶] محمدبن بکر ارحبی،[۲۷] ابومِخنف[۲۸] و نصر بن مزاحم[۲۹] از او استماع نمودهاند. ابن حجر نیز،مرگِ ابوالجارود را بین ۱۵۰ تا ۱۶۰ق دانسته است.[۳۰]
از دیدگاه علمای رجالاز دیدگاه اهل سنتابوالجارود در کتب رجالی اهل سنت سخت مطعون است، تا بدانجا که روایت حدیث از وی را روا ندانستهاند.[۳۱]از دیدگاه امامیهعبارات کتب رجال امامیه نیز غالباً با نقل اقوال ائمه(ع) در لعن و ذم او همراه است.[۳۲]ابن غضائری[۳۳] ضمن اینکه معتقد است «حدیث ابوالجارود در احادیث امامیه بیشتر از احادیث زیدیه از او است»[۳۴] اما در عین حال متذکر شده که امامیه احادیث او را مکروه دانسته و بیشتر به روایتهایی که از قول محمدبن بکر ارحبی از او نقل شده باشد، اعتماد داشتهاند تا روایات محمد بن سنان؛[۳۵] بدین ترتیب از شدت کراهت کاسته شده است.از سوی دیگر برخی از علمای شیعه همچون شیخ مفید نقل روایت از او را جایز دانسته و او را در زُمرۀ رجالی برشمرده که احادیث فقهی از آنان روایت میشود.[۳۶] همچنانکه ابن قولویه با نقل روایت از او در کامل الزیارات[۳۷] جواز علمی نقل روایات از ابوالجارود را صادر کرده است.[۳۸]از اینرو عجیب نیست که روایات وی، در سطح گستردهای در کتب معتبر امامیه نظیر اصول کافی کلینی، تفسیر فرات کوفی و تفسیر علی بن ابراهیم قمی نقل شده است.[۳۹] همچنین روایات فقهی فراوانی از او غالباً به روایت محمد بن بکر ارحبی در امالی احمد بن عیسی[۴۰] و نیز دیگر منابع زیدی[۴۱] یافت میشود.در مآخذ، دو اثر به وی نسبت داده شده است، یکی اصل و دیگری التفسیر که وی مدعی بود، مضامین آنها را از امام باقر(ع) شنیده بوده است.
[3] تفسير القمي / ج1 / 131 / [سورة النساء(4): الآيات 3 الى 5] ….. ص : 130
البرهان في تفسير القرآن / ج2 / 21 / [سورة النساء(4): آية 5] ….. ص : 21
2108/- علي بن إبراهيم، قال: في رواية أبي الجارود، عن أبي جعفر (عليه السلام)، في قوله تعالى: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ: «فالسفهاء: النساء و الولد، إذا علم الرجل أن امرأته سفيهة مفسدة، و ولده سفيه مفسد، لم ينبغ له أن يسلط واحدا منهما على ماله الذي جعل الله له قياما، يقول: معاشا، قال: وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً فالمعروف: العدة».
الحياة / ترجمه احمد آرام / ج6 / 313 / حديث ….. ص : 311
4 الإمام الباقر «ع»- في شرح قوله تعالى: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ»، … إذا علم الرّجل أنّ امرأته سفيهة مفسدة و ولده سفيه مفسد، لم ينبغ له أن يسلّط واحدا منهما على ماله الّذي جعل اللَّه له «قياما»، يقول: «معاشا» …