فقه القیادة 56
- 21 آذر, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
شرائط رهبری اثر بخش – تزین به مکارم اخلاق
21/1403-9جمادی الثانی 1446-چهارشنبه -11دسامبر 2024 –درس 56 فقه رهبری سازمانی (فقه القیادة) –شرائط رهبری اثر بخش – تزین به مکارم اخلاق
مساله46: تخلق به مکارم اخلاق بر مدیران واجب است بویژه در انجام وظیفه رهبری سازمانی آنان ،زیرا بدون این تخلق ایجادانگیزش درکارکنان پیرو ، میسور نمی باشد .
شرح مساله: معلوم شد که تحقق آثار صداقت مثل خود صداقت بر دوش مدیران راهبر است و استنباط شد که مقومات و مقدمات صداقت عناصری هم چون ایمان ،تقوی ،یاران صادق ، روسای صادق و…. است و قبلا هم معلوم شده بود که صداقت واجب التعلم است . وراه کارهای این تعلیم و تعلم هم مورد تفقه و صدور فتوی قرار گرفت . و امام صادق ع هم صدق را مثل خورشید نور مشعشع نامیدند که جایگاه عالی این وصف در میان اوصاف وشرائط مدیران در انجام وظیفه رهبری سازمانی آنان است . از دیگر شرائط امانت است که معمولا در شمارش آراء محموده در کنار صداقت وبعد از آن می آید و نیز وفای به عهد که عرف خاص سازمانی و سیره رهبری سازمانی عقلایی هم بر این اوصاف پای میفشارند . در ادبیات روایی ما این مجموعه را به عنوان بَابُ الْمَكَارِمِ[1]و محاسن اخلاق بر دوش مکلفان من جمله مدیران الزامی میکند که صداقت رتبه اول و اداء امانت رتبه دوم را دارد این ترتیب و ترتب را معصوم ع انشاء فرموده است و تکرار هم شده لذا حجیت دارد و در نظام توانمندسازی سازمانی در تعلیم رهبری سازمانی به مدیران باید تجهیز آنان به این اوصاف را با همین ترتیب مورد مراعات قرار داد . مثل منظومه ای که شمس آن صداقت و قمر آن اداء امانت و مابقی نجوم و کواکب آنان . مدیری که موصوف به این اوصاف و مجهز به این شرائط باشد قدرت انگیزش عالی تری دارد . تزین به این اوصاف رسما وصریحا توسط معصوم به عنوان تکلیف بر دوش مکلفان من جمله مدیران قرار داده شده است در برخی عبارت با هیئت امر ” علیک یاعلیکم ” تخلق به مکارم، تکلیف شده است هیئتی که نص در وجوب است [2] معنای متبادر آن در بین موالی عرفیه و شرعیه یعنی بر شماست بر عهده و دوش شماست که صریح در تکلیف الزامی است صریح تر و اکید تر از “افعل ” مفهومی نصی مثل ” یجب علیکم” دارد که نص در وجوب است نه ظاهر [3]گویا “یجب ” را در تقدیر دارد. “علیک” یعنی “یجب علیک” و در فن بلاغت از اینگونه تقادیر فراوان است[4] .یکی از این نصوص تکلیف ساز ،صحیحه ابی اسامه است:”مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ[5] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ[6] وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً وَ عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ هَتَفَ إِبْلِيسُ مِنْ خَلْفِهِ وَ قَالَ يَا وَيْلَهُ أَطَاعَ وَ عَصَيْتُ وَ سَجَدَ وَ أَبَيْتُ.”[7] این مکارم به طور اختصاصی در انبیاء جمع شده است[8] هر کس مدعی شیعه بودن[9] است باید داشته باشد هر کس داشته باشد جعفری [10]است و مومن به آنها شناخته میشود[11] هدف بعثت پیامبران بویژه پیامبر اعظم ص . دعای خاص ائمه برای ملتمسین دعا مرزوق شدن به مکارم است[12] و نیز دعای در طلب ولد[13] برای کسی که فرزند آور نیست فرزندی با این اوصاف مکارمی است و والدینش هم اگر مزین شوند به فرزند آوری آنان کمک میکند. در توقیعات و پیام ها[14] و توصیه های [15]ائمه ع به محبینشان تاکید بر اتصاف به مکارم بوده است و نیز عامل سنجش ایمان حقیقی افراد همین مکارم است[16] …. این ها مجموعا قرائن و شواهدی موکده و مویده ای هستند بر الزام اتصاف به این مکارم بر عهده مدعیان تشیع اسلام محمدی و تشیع جعفری و حب اهل بیت ع بویژه مدیران و رهبران سازمانی که در مقام ایجاد انگیزش کارکنان با رفتار خود هستند و اصولا باید دانست که تزین به مکارم اخلاق اساس مدیریت رفتار سازمانی با ارکان اربعه اش[17] به غرض ایجاد انگیزش است یعنی بدون مکارم اخلاق ایجاد انگیزش صحیح یا کامل واقع نمیشود[18] فافهم از نوبت بعد به تفصیل به هر یک از این مکارم می پردازیم که احکام بارزترین آن یعنی صدق الحدیث را در چند نوبت مورد استنباط قرار دادیم و نوبت بعد به احکام مکرمت امانت میپردازیم انشاء الله
فتحصل: تخلق به مکارم اخلاق بر مدیران واجب است بویژه در انجام وظیفه رهبری سازمانی آنان ،زیرا بدون این تخلق ایجادانگیزش درکارکنان پیرو ، میسور نمی باشد .
[1] الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص55– مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ شَعِرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَطِيَّةَ ( في بعض النسخ[ الحسن بن عطية].)عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَكَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ فِيكَ فَلْتَكُنْ فَإِنَّهَا تَكُونُ فِي الرَّجُلِ وَ لَا تَكُونُ فِي وَلَدِهِ وَ تَكُونُ فِي الْوَلَدِ وَ لَا تَكُونُ فِي أَبِيهِ وَ تَكُونُ فِي الْعَبْدِ وَ لَا تَكُونُ فِي الْحُرِّ قِيلَ وَ مَا هُنَّ قَالَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّيْفِوَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُكَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ[1] لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ.
كذا في نسخ الكتاب و غيره إلّا في رواية اخرى رواها الشيخ في المجالس موافقة المضامين لهذه الرواية فان فيها قرى الضيف و هو أظهر و أوفق لما في كتب اللغة. فى القاموس قرى الضيف قرى بالكسر و القصر و الفتح و المد: أضافه و استقرى و اقترى و أقرى: طلب ضيافة انتهى. لكن قد نرى كثيرا من الابنية مستعملة في الاخبار و العرف العام و الخاص لم يتعرض لها اللغويون( آت).
اليأس بالياء المثناة كما في بعض نسخ الكتاب و مجالس الشيخ و غيره و في بعض النسخ[ البأس] بالباء الموحدة فعلى الأول المراد به اليأس عما في أيدي الناس و قصر النظر على فضله تعالى و لطفه. و المراد بصدقه عدم كونه بمحض الدعوى من غير ظهور آثاره: و على الثاني المراد بالبأس إمّا الشجاعة و الشدة في الحرب و غيره أي الشجاعة الحسنة الصادقة في الجهاد في سبيل اللّه و اظهار الحق و النهى عن المنكر. او من البؤس و الفقر كما قيل: أريد بصدق الباس موافقة خشوع ظاهره و إخباته لخشوع باطنه و إخباته لا يرى التخشع في الظاهر أكثر ممّا في باطنه.
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قَالَ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ بَعْدَ هَذِهِ الْخِصَالِ الْعَشَرَةِ وَ زَادَ فِيهَا الصِّدْقَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ.
3- عَنْهُ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ قَالَ بَكْرٌ وَ أَظُنُّنِي قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ كَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِيهاً حَلِيماً مُدَارِياً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِيّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِيَاءَ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْيَسْأَلْهُ إِيَّاهَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هُنَّ قَالَ هُنَ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَيَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَيْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ.
[2] عَلَیْکُمْ» از واژگان قرآن کریم است. این واژه، ترکیب دو واژه حرف جر «عَلَی» و ضمیر «کُمْ» است.عَلَی»: حرف جرّ است و در معانی مختلفی به کار رفته است، از آن جمله: استعلاء خواه حقيقى باشد، و خواه معنوى، و همچنین ظرفيت، و بمعنى ملازمت و مواظبت، و نيز معنى عهده و مسؤليت، و همچنین بمعنى ضرر است. )کُمْ»: ضمیر متصل جمع مذکر
[3] «نص» در لغت به معنای آشکار، آشکارشدن و آشکارکردن، و در اصطلاح ، کلامی صریح و آشکار است که احتمال خلاف و تاویل در آن نباشد و جز یک معنا از آن بر نیاید؛ به طوری که غیر آن معنا در کلام احتمال داده نمیشود.
ظاهر
اگر کلام دارای یکی از دو یا چند معنا است که بر دیگر معانی ترجیح دارد، احتمال راجح را «ظاهر» گویند.
صریح الدلالهبنابراین نص قرآنی، آیهای است که نسبت به معنای مقصود، صریح الدلاله باشد؛ مانند آن که میان دو امر متشابه، معین کند کدام خوب و کدام بد است؛ مانند: (… وَاَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا…)
دانشگاه :دانشگاه تربیت مدرس
چکیده : پایاننامهی حاضر دارای سیزده فصل به این شرح است: فصل اول، بیان و اقتصاد در زبان: بیان، نظریهی اقتصاد در زبان، اسلوب ایجاز در زبان عربی؛ فصل دوم، بلاغت حذف و ایجاز و رابطهی آن با مجاز: غنای زبان و تمایل به ایجاز، مجاز، حذف؛ فصل سوم، پدیدهی حذف، شرایط، فواید،انواع،…: پدیدهی حذف، شرایط حذف، فواید حذف، انواع حذف؛ فصل چهارم، حذف فاعل: فاعل و حالات آن،حالات فاعل، حذف فاعل حقیقی؛ فصل پنجم، حذف مبتدا: انواع مسندالیه، مبتدا اصل است یا فاعل، حذف مبتدا،شرط حذف مبتدا، حذف مبتدا از نظر نحوی، راه پیبردن به مبتدای محذوف، قرینهی حذف مبتدا، حذف مبتدا یا خبر، حذف مبتدا و بقای دو خبر؛ فصل ششم، حذف خبر: خبر رکن اصلی کلام است، حذف خبر، حذف خبر نواسخ، سیر بلاغی حذف خبر؛ فصل هفتم،حذف مفعول: نقش مفعول در کلام، انواع حذف مفعول، حذف مفعول از نظر نحوی، حذف مفعول از جهت نوع فعل، قرینهی حذف مفعول، مفعول محذوف باید از جنس مذکور باشد، اغراض حذف مفعول؛ فصل هشتم، حذف دیگر منصوبات: حذف مفعول مطلق، حذف مفعولفیه، حذف مفعول لأجله،حذف مفعول معه، حذف حال، حذف تمییز، حذف منادی؛ فصل نهم، حذف مضاف: انواع حذف مضاف ، مضاف محذوف ملتفت الیه و محذوف غیر ملتفت الیه، شرایط حذف مضاف، حذف دو مضاف ، حذف سهمضاف ،علت تقدیر مضاف، راه تعیین مضاف محذوف، حذف مضاف در قسمت دوم کلام اولی است؛ فصل دهم، حذف مضاف الیه: شرط حذف مضافالیه، مواضع کثرت حذف مضافالیه، حذف مضافالیه یا جانشینی ؛ فصل یازدهم ، حذف توابع : حذف صفت، حذف معطوف ،حذف در باب تأکید، حذف بدل یا مبدل منه؛ فصل دوازدهم ، حذف فعل: فعل از نظر ذکر و حذف ، اقسام حذف فعل؛ فصل سیزدهم ، حذف حرف: تعریف حرف، اقسام حروف، حذف حرف، حذف بخشی از یک حرف، حذف حرفی از یک فعل یا اسم. قرائت ،شرح حال قراء سبعه و روات و طرق قرائت ایشان؛ بخش دوم ، اصول قرائت ورش: بسمله ، میم جمع، مدات ،مدلین، های ضمیر، همزهی مفرده، نقل و حذف ، اجتماع دو همزه در یک کلمه؛ بخش سوم: فرش الحروف.
در حذف به قرینه معنوی کلمهای که حذف شده پیش از آن در جمله وجود ندارد و فقط از فضای حاکم بر جمله و شرایط مخاطب به واژه حذف شده پی میبرید. مثال: وقتی معلم به دانشآموزان میگوید: همه توجهها اینجا — یعنی همهی توجهها اینجا باشد. فعل باشد به قرینه معنوی حذف شده است
به نام کردگار هفت افلاک که پیدا کرد آدم از کفی خاک {سخنم را آغاز می کنم}
گوشم به راه {بود} تا که خبر می دهد ز دوست صاجبخبر بیامد و من بیخبر شدم
[5] ابواسامة هو زید بن یونس الشحام الكوفی، روی انه قال للامام الصادق علیه السلام: اسمی فی تلك الاسامی – یعنی فی كتاب اصحاب الیمین -؟ قال: نعم. و روی ایضا ان اباعبدالله علیه السلام قال له: یا زید كم اتی لك سنة؟ قلت: كذا و كذا. قال: یا ابااسامة ابشر فانت معنا و انت من شیعتنا، اما ترضی ان تكون معنا؟ قلت: بلی یا سیدی فكیف لی ان اكون معكم. فقال: یا زید ان الصراط الینا و ان المیزان الینا و حساب شیعتنا الینا، و الله یا زید انی ارحم بكم من نفسكم، و الله كأنی انظر الیك و الی الحارث بن المغیرة النصری فی الجنة فی درجة واحدة.
علیك بتقوی الله و الورع و الاجتهاد و صدق الحدیث و اداء الامانة و حسن الخلق و حسن الجوار، و كونوا دعاة الی انفسكم بغیر ألسنتكم، و كونوا زینا و لا تكونوا شینا، و علیكم بطول الركوع و السجود فان احدكم اذا أطال الركوع و السجود هتف ابلیس من خلفه و قال: یاویله اطاع و عصیت و سجد و أبیت.
[6] این بخش “كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ” هم دقیقا ناظر به رهبری رفتاری است که ضمنا اظهار میدارد که صداقت فقط منحصر در گفتار و السنه نیست و همین یک وظیفه است یعنی وظیفه رهبری سازمانی بر دوش مدیران .
[7] الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 77 / باب الورع ….. ص : 76
كافي (ط – دار الحديث) / ج3 / 198 / 37 – باب الورع ….. ص : 195
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: «عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ الْوَرَعِ، وَ الِاجْتِهَادِ، وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ حُسْنِ الْخُلُقِ، وَ حُسْنِ الْجِوَارِ؛ وَ كُونُوا دُعَاةً إِلى أَنْفُسِكُمْ
[8] – عَنْهُ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ قَالَ بَكْرٌ وَ أَظُنُّنِي قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ كَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِيهاً حَلِيماً مُدَارِياً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِيّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِيَاءَ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْيَسْأَلْهُ إِيَّاهَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هُنَّ قَالَ هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَيَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَيْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ.
[9] كافي (ط – دار الحديث) / ج3 / 189 / 36 – باب الطاعة و التقوى ….. ص : 187
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ لِي: «يَا جَابِرُ، أَ يَكْتَفِي مَنْ يَنْتَحِلُ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ، وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ، وَ التَّخَشُّعِ، وَ الْأَمَانَةِ، وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ، وَ الصَّوْمِ، وَ الصَّلَاةِ، وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ، وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ، وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ».
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 74 / باب الطاعة و التقوى ….. ص : 73
3- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ لِي يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ- فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ع ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ
[10] الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 636 / باب ما يجب من المعاشرة ….. ص : 635
5- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ يُطِيعُنِي مِنْهُمْ وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ السَّلَامَ وَ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ ص أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَأْمُرُ بِأَدَاءِ الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ- صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا كَانَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اللَّهِ لَحَدَّثَنِي أَبِي ع أَنَّ الرَّجُلَ كَانَ يَكُونُ فِي الْقَبِيلَةِ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ع فَيَكُونُ زَيْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِيثِ إِلَيْهِ وَصَايَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ الْعَشِيرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلَانٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِيثِ.
[11] كافي (ط – دار الحديث) / ج3 / 607 / 99 – باب المؤمن و علاماته و صفاته ….. ص : 573
يُعْرَفُونَ بِهَا: صِدْقَ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ، وَ وَفَاءً بِالْعَهْدِ، وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ، وَ رَحْمَةَ الضُّعَفَاءِ، وَ قِلَّةَ الْمُرَاقَبَةِ لِلنِّسَاءِ- أَوْ قَالَ: قِلَّةَ الْمُوَاتَاةِ لِلنِّسَاءِ- وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ، وَ حُسْنَ الْخُلُقِ، وَ سَعَةَ الْخُلُقِ، وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ وَ مَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- زُلْفى، طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ؛ وَ طُوبى شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْهَا، لَايَخْطُرُ عَلى قَلْبِهِ شَهْوَةُ شَيْءٍ إِلَّا أَتَاهُ بِهِ ذلِكَ، وَ لَوْ أَنَّ رَاكِباً مُجِدّاً سَارَ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ، مَا خَرَجَ مِنْهُ؛ وَ لَوْ طَارَ مِنْ أَسْفَلِهَا غُرَابٌ، مَا بَلَغَ أَعْلَاهَا حَتّى يَسْقُطَ هَرِماً، أَلَا فَفِي هذَا فَارْغَبُوا، إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ نَفْسِهِ
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 239 / باب المؤمن و علاماته و صفاته ….. ص : 226
30- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءً بِالْعَهْدِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةَ الضُّعَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْمُرَاقَبَةِ لِلنِّسَاءِ أَوْ قَالَ قِلَّةَ الْمُوَاتَاةِ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ سَعَةَ الْخُلُقِ وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ وَ مَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ زُلْفَى طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ وَ طُوبَى شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ ص وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْهَا لَا يَخْطُرُ عَلَى قَلْبِهِ شَهْوَةُ شَيْءٍ إِلَّا أَتَاهُ بِهِ ذَلِكَ وَ لَوْ أَنَّ رَاكِباً مُجِدّاً سَارَ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ مَا خَرَجَ مِنْهُ وَ لَوْ طَارَ مِنْ أَسْفَلِهَا غُرَابٌ مَا بَلَغَ أَعْلَاهَا حَتَّى يَسْقُطَ هَرِماً أَلَا فَفِي هَذَا
[12] تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) / ج4 / 557 / 60. باب دعاهاى مختصى از براى همه
3450/ 13. على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از حسين بن عطيّه، از يزيد صايغ روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: خدا را از براى ما بخوان و ما را دعا كن. فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ صِدْقَ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ، وَ الْمُحَافَظَةَ عَلَى الصَّلَوَاتِ؛ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ أَحَقُّ خَلْقِكَ أَنْ تَفْعَلَهُ بِهِمُ، اللَّهُمَّ وَ افْعَلْهُ بِهِمْ؛ خداوندا! روزى كن ايشان را راستى خبر و سخن، واداى امانت، و محافظت كردن بر نمازها. خداوندا! به درستى كه ايشان سزاوارترين خلق تو اند كه بكنى آن را با ايشان. خداوندا! بكن آن را با ايشان».
كافي (ط – دار الحديث) / ج4 / 551 / 60 – باب دعوات موجزات لجميع الحوائج للدنيا و الآخرة ….. ص : 544قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: ادْعُ اللَّهَ لَنَا، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ صِدْقَ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ، وَ الْمُحَافَظَةَ عَلَى الصَّلَوَاتِ؛ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ أَحَقُّ خَلْقِكَ أَنْ تَفْعَلَهُ بِهِمُ، اللَّهُمَّ وَ افْعَلْهُ بِهِمْ».
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 580 / باب دعوات موجزات لجميع الحوائج للدنيا و الآخرة ….. ص : 577
13- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ زَيْدٍ الصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ادْعُ اللَّهَ لَنَا فَقَالَ- اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ الْمُحَافَظَةَ عَلَى الصَّلَوَاتِ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ أَحَقُّ خَلْقِكَ أَنْ تَفْعَلَهُ بِهِمُ اللَّهُمَّ وَ افْعَلْهُ بِهِمْ
[13] كافي (ط – دار الحديث) / ج11 / 341 / 4 – باب الدعاء في طلب الولد ….. ص : 340
عَنْ تَفَكُّرِي، بَلْ هَبْ لِي عَاقِبَةَ صِدْقٍ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْشَةِ، وَ أَسْكُنُ إِلَيْهِمْ مِنَ الْوَحْدَةِ، وَ أَشْكُرُكَ عِنْدَ تَمَامِ النِّعْمَةِ، يَا وَ هَّابُ يَا عَظِيمُ يَا مُعَظَّمُ، ثُمَّ أَعْطِنِي فِي كُلِّ عَاقِبَةٍ شُكْراً حَتّى تُبَلِّغَنِي مِنْهَا رِضْوَانَكَ، فِي صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ وَفَاءٍ بِالْعَهْدِ».
كافي (ط – دار الحديث) / ج11 / 341 / 4 – باب الدعاء في طلب الولد ….. ص : 340
(8). في المرآة: «قوله عليه السلام: في صدق الحديث، إمّا بدل من قوله: في كلّ عاقبة، أي أعطني شكراً في صدق حديث كلّ عاقبة. و أداء أمانته و وفاء عهده، أي: اجعله صدوقاً أميناً وفيّاً، و اجعلني شاكراً لهذه الأنعم. أو كلمة «في» تعليليّة، أي تبلغني رضوانك بسبب تلك الأعمال، فيكون بياناً لشكره».
كافي (ط – دار الحديث) / ج11 / 346 / 4 – باب الدعاء في طلب الولد ….. ص : 340
قَالَ: «امْرَأَةٌ فِيهَا قُبْحٌ؛ فَإِنَّهُنَّ أَكْثَرُ أَوْلَاداً، وَ ادْعُ بِهذَا الدُّعَاءِ؛ فَإِنِّي أَرْجُو أَنْ يَرْزُقَكَ اللَّهُ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً، وَ الدُّعَاءُ: اللَّهُمَّ لَاتَذَرْنِي فَرْداً وَحِيداً وَحْشاً، فَيَقْصُرَ شُكْرِي عَنْ تَفَكُّرِي، بَلْ هَبْ لِي أُنْساً وَ عَاقِبَةَ صِدْقٍ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً، أَسْكُنُ إِلَيْهِمْ مِنَ الْوَحْشَةِ، وَ آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْدَةِ، وَ أَشْكُرُكَ عَلى تَمَامِ النِّعْمَةِ، يَا وَ هَّابُ يَا عَظِيمُ، يَا مُعْطِي أَعْطِنِي فِي كُلِّ عَاقِبَةٍ خَيْراً حَتّى تُبَلِّغَنِي مُنْتَهى رِضَاكَ عَنِّي فِي صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ وَفَاءِ الْعَهْدِ».
الكافي (ط – الإسلامية) / ج6 / 7 / باب الدعاء في طلب الولد ….. ص : 7
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْخَزَّازِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَبْطَأَ عَلَى أَحَدِكُمُ الْوَلَدُ فَلْيَقُلِ- اللَّهُمَ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ وَحِيداً وَحْشاً فَيَقْصُرَ شُكْرِي عَنْ تَفَكُّرِي بَلْ هَبْ لِي عَاقِبَةَ صِدْقٍ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْشَةِ وَ أَسْكُنُ إِلَيْهِمْ مِنَ الْوَحْدَةِ وَ أَشْكُرُكَ عِنْدَ تَمَامِ النِّعْمَةِ يَا وَهَّابُ يَا عَظِيمُ يَا مُعَظَّمُ ثُمَّ أَعْطِنِي فِي كُلِّ عَافِيَةٍ شُكْراً حَتَّى تُبَلِّغَنِي مِنْهَا رِضْوَانَكَ فِي صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءٍ بِالْعَهْدِ.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج6 / 7 / باب الدعاء في طلب الولد ….. ص : 7
(5) «فى صدق الحديث» بدل من قوله: «فى كل عاقبة» أي اعطنى شكرا في صدق حديث كل عاقبة و أداء أمانته و «وفاء عهده» أي اجعله صدوقا، أمينا، وفيا و اجعلنى شاكرا لهذه الا نعم عليه حتى تبلغني بسببه إلى رضوانك. (فى)
الكافي (ط – الإسلامية) / ج6 / 9 / باب الدعاء في طلب الولد ….. ص : 7
8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: أَتَتْ عَلَيَّ سِتُّونَ سَنَةً لَا يُولَدُ لِي فَحَجَجْتُ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ وَ لَمْ يُولَدْ لَكَ قُلْتُ لَا قَالَ إِذَا قَدِمْتَ الْعِرَاقَ فَتَزَوَّجِ امْرَأَةً وَ لَا عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ سَوْءَاءَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا السَّوْءَاءُ قَالَ امْرَأَةٌ فِيهَا قُبْحٌ فَإِنَّهُنَّ أَكْثَرُ أَوْلَاداً وَ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ فَإِنِّي أَرْجُو- أَنْ يَرْزُقَكَ اللَّهُ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً وَ- الدُّعَاءُ اللَّهُمَ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَحِيداً وَحْشاً فَيَقْصُرَ شُكْرِي عَنْ تَفَكُّرِي بَلْ هَبْ لِي أُنْساً وَ عَاقِبَةَ صِدْقٍ ذُكُوراً وَ إِنَاثاً أَسْكُنُ إِلَيْهِمْ مِنَ الْوَحْشَةِ وَ آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْدَةِ وَ أَشْكُرُكَ عَلَى تَمَامِ النِّعْمَةِ يَا وَهَّابُ يَا عَظِيمُ يَا مُعْطِي أَعْطِنِي فِي كُلِّ عَاقِبَةٍ خَيْراً حَتَّى تُبَلِّغَنِي مُنْتَهَى رِضَاكَ عَنِّي فِي صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءِ الْعَهْدِ.
[14] كافي (ط – دار الحديث) / ج4 / 681 / 1 – باب ما يجب من المعاشرة ….. ص : 679
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «اقْرَأْ عَلى مَنْ تَرى أَنَّهُ يُطِيعُنِي مِنْهُمْ وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ السَّلَامَ، وَ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ، وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ، وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ طُولِ السُّجُودِ، وَ حُسْنِ الْجِوَارِ؛ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا، بَرّاً أَوْ فَاجِراً، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ يَأْمُرُ بِأَدَاءِ الْخَيْطِ، وَ الْمِخْيَطِ؛ صِلُوا عَشَائِرَكُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ، وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ، وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ، وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ، وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ، قِيلَ: هذَا جَعْفَرِيٌّ، فَيَسُرُّنِي ذلِكَ، وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ، وَ قِيلَ:
[15] كافي (ط – دار الحديث) / ج4 / 763 / 26 – باب حسن الصحابة و حق الصاحب في السفر ….. ص : 763
أَوْصَانِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ حُسْنِ الصِّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبْتَ، وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».
كافي (ط – دار الحديث) / ج15 / 401 / حديث الناس يوم القيامة ….. ص : 379قَالَ: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ، وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَاوَرَعَ مَعَهُ، وَ إِيَّاكَ أَنْ تُطْمِحَ نَفْسَكَ إِلى مَنْ فَوْقَكَ، وَ كَفى
الكافي (ط – الإسلامية) / ج8 / 168 / حديث الناس يوم القيامة ….. ص : 159
189- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي لَا أَكَادُ أَلْقَاكَ إِلَّا فِي السِّنِينَ فَأَوْصِنِي بِشَيْءٍ آخُذُ بِهِ قَالَ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ مَعَهُ وَ إِيَّاكَ أَنْ تُطْمِحَ نَفْسَكَ إِلَى مَنْ فَوْقَكَ وَ كَفَى بِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِرَسُولِهِ ص- فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِرَسُولِهِ- وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَإِنْ خِفْتَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ فَاذْكُرْ عَيْشَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّمَا كَانَ قُوتُهُ الشَّعِيرَ وَ حَلْوَاهُ التَّمْرَ وَ وَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَهُ وَ إِذَا أُصِبْتَ بِمُصِيبَةٍ فَاذْكُرْ مُصَابَكَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّ الْخَلْقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ ع قَطُّ.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 669 / باب حسن الصحابة و حق الصاحب في السفر ….. ص : 669
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ أَوْصَانِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ حُسْنِ الصِّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبْتَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
[16] كافي (ط – دار الحديث) / ج3 / 269 / 51 – باب الصدق و أداء الأمانة ….. ص : 269
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ، وَ لكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ».
الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 104 / باب الصدق و أداء الأمانة ….. ص : 104
2- عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
[17] رهبری ،ارتباطات ،اصلاحات و تعارضات
[18] این مکارم در کارکنان پیرو، ایجاد یقین و سپس ایجاد انگیزش میکند