متن درس
سه شنبه 23/2/1404-15ذیقعده الحرام 1446-13مه 2025-درس 143فقه رهبری سازمانی – شرائط و موانع – صبر و جزع – راه دستیابی به صبربه عنوان ماموریت اصلی.
مساله134: مدیران در مقام ادای وظیفه رهبری سازمانی انگیزش بخش باید خود را در یک دوره چند مرحله ای توانمندسازی مادی و معنوی وعلمی و با تاسی به الگو های رهبران صبور در تاریخ ، به صبر عادت دهند و صبر وتاب آوری را اولین ماموریت سازمانی خود تلقی نمایند تا توان حل کلیه مسائل سازمان متبوع خود را بیابند و به فتوحات وگشایشهای متنوع دست یابند و قدرت بازدارندگی کامل در مقابل مشکلات و بد خواهان برای خود و وپیروان خود ایجاد نمایند .
شرح مساله: معلوم شد که صبر یک صعنت تبدیلی معنوی است که در یک فرآیند بلند، سختی و تاریکی و تلخی مصائب و نوازل را به آسانی و روشنایی و شیرینی حل مصائل تبدیل میکند به شرط اینکه از اول در مرارت نمانیم و حلاوت آخر در مرارت اول ببینیم و نیز از اول با آرامش و اخبات و خضوع باشیم نه در حال اضطراب و معلوم شد که صبر صادق موقع بروز مشکلات معلوم میشود و صبر کاذب مورد شعار است ولی حین بروز مصائب به جزع بدل میشود که قبلا مورد انکار بود و…. این همه احکام وضعی برای موضوع صبر را از حدیثی از مصباح الشریعه استظهار نمودیم ودر این نوبت حدیثی دیگر که سندش دارای ضعف منجبر به درج در کافی و مضمون عالی آن است خبر حفص بن غیاث که یک قاضی و دارای منصب حکومتی بوده است و قضاوتش را فریقین بهتر از روایتش میدانسته اند ولی در مجموع توسط بزرگانی مانند شیخ طوسی توثیق شده است و ظاهرا دستگاه قضا را اداره میکرده است یعنی یک مدیر بوده است و ازاین منصب به علت سختی آن خشنود نبوده است در این معتبره امام صادق ع او را به صبر دعوت میکند تفصیلا وبه گونه ای ویژه گویا میخواسته رفتار سازمانی راهبرانه را به او یاد دهد که قضاوت برایش آسان شود لذا مهارت و دانایی و تسلط او در این منصب زبانزد و مسلم بوده است به گونه ای که فریقین گفته اند قضاوت با او پایان یافت لذا این متن ذیقمت و مضمونی عالی دارد که جز از معصوم از کسی بر نمی اید بویژه که به بیانی وحیانی و قرآنی ساخته و آمیخته شده است و کاملا مناسب بحث رهبری سازمانی مدیران است با تاسی ازرهبری مدیری هم چون پیامبر اکرم ص به این حدیث معتبره منجبر کالصحیح متوجه و متفقه میشویم :
3- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ[1] قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا حَفْصُ إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلًا وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلًا [2]ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً ص فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ- [السَّيِّئَةَ] فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ثُمَّ كَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا فَأَلْزَمَ النَّبِيُّ ص نَفْسَهُ الصَّبْرَ فَتَعَدَّوْا فَذَكَرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ عِرْضِي وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى ذِكْرِ إِلَهِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ فَصَبَرَ النَّبِيُّ ص فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ ثُمَّ بُشِّرَ فِي عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ ص الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ[3] فَقَالَ ص إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِكِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ[4] وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ[5]– فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْ- رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِي أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ.[6]
- فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً ص فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ- [السَّيِّئَةَ] فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ -مدیر به محض بعث اولین ماموریت او صبر است بر مایقولون که جنگ روانی باشد و حاشیه سازیها .که دشمن را به دوست و دشمنی را به دوستی تبدیل میکند .
- فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ – مرحله دوم صبر رهبری صبر بر ناملانمات ومصائب است که دل را تنگ میکند ومیشکند به او ضربه میزنند بد خواهان صبر این مرحله با تکیه بر ادعیه و اذکار و حمد و عبادت وسجده تامین میشود .
- ثُمَّ كَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا – صبر بعدی رهبری صبر بر تکذیب و ترور شخصیت و نفی شایستگی او به رمی و تهمت است . صبر در این مرحله با مرور تاریخ تامین میشود که این داستان همه رهبران تاریخی بوده است که مصلح بوده اند این مرور تاریخی به رهبری تسکین میدهد و به صبر رهبران تاریخی تاسی میکند .
- فَأَلْزَمَ النَّبِيُّ ص نَفْسَهُ الصَّبْرَ فَتَعَدَّوْا فَذَكَرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ عِرْضِي وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى ذِكْرِ إِلَهِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ – دشمنان به تعدی به مقام رهبری ادامه میدهد و از خطوط قرمز عبور میکنند صبر در این مرحله با تاسی به خداست که آسمانها و زمین ها را خلق فرمود ولی دچار لغوب و خستگی نشد یعنی مسئولیت رهبری بسیار سنگین است به سنگینی آسمانها وزمین ولی باید با یاد خدا و ذکر قدرت او صبوری را تداوم داد .
- فَصَبَرَ النَّبِيُّ ص فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ ثُمَّ بُشِّرَ فِي عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ – در این مرحله به آثار صبر ارجاع میشود که باعث پدید آمدن نسلی از رهبران صالح و صبور میشود مانند سلسله ذهبیه ائمه ع یعنی صبر رهبری باعث ایجاد انگیزش در پیروان میشود و صبوری را در آنان تداوم میدهد .
- فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ ص الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ[7] در این مرحله صبر با شکر در هم میشود یعنی باید شکر نعمت کند تا بر درجه صبرش افزوده و متداوم گردد و باید معتقد و قائل شود که جایگاه صبر در رهبری جایگاهی رییسی و عالی و در راس سایر جنود عقل است وصبر کلید فرج و همه فتوحات سازمانی و مدنی است و اگر رهبری به دنبال تعالی و بهبود مستمر سازمان متبوع خود است باید که صبر را در راس همه ماموریت های خود قرار دهد مثل سر در بدن که نباشد بدن نیست یعنی صبر مقوم سازمان ورهبری سازمانی است .و او را بر فراعنه و سیستم های باطل آنان غلبه میدهد .
- فَقَالَ ص إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِكِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ[8] وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ[9]– فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْ- رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ – در مرحله هفتم صبر در او نهادینه و تقویت شده است حال این مدیر راهبر است که آماده پیکار مشروه و مباح و ماذون با موانع و دشمنان است و رهبری صبور مقتدر باید به چنگ آنان برود و برخیزد نه فقط دفاع کند بلکه بازدارند گی پیدا میکند و بالا تر به تعقیب دشمن در هر جا و استیصال آنان می پردازد .
- فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِي أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ – در این مرحله آثار نهایی صبر آشکار میشود که انگیزش جنود او وپیروان اوست که مثل او صبور شده اند و چشمش روشن به پیروزی بر اعداء ونیل به فتوحاتی که برای آخرت او ذخیره میشود و فتوحات اخروی را هم در پی دارد در چشم انداز قیامت
جمع بندی : این حدیث نص در الزام رهبری به صبر است منتهی در یک فرآیند مداوم صبر او در مقابل ناملانمات با معنویات و یاد خدا و شکر و مرور تاریخ رهبران و … تقویت میشود در حقیقت به قول امام صادق ع این یک دروه صبر آموزی است یک دوره توانمندسازی مدیران راهبر با موضوع صبر است که در راس ماموریت های اوست و بدون صبر گویا بدن بدون سر است اگر صبوری را ادامه دهد و در خود ملکه و نهادینه کند طبق نسخه 8 مرحله ای وحیانی هدفمند و روش مند آنگاه است که بشارت داده میشود به پیروزی بر تمامی مسائل سازمان و دشمنان را یا نابود میکند یا تسلیم و حمیم میکند (والله العالم)
فتحصل : مدیران در مقام ادای وظیفه رهبری سازمانی انگیزش بخش باید خود را در یک دوره چند مرحله ای توانمندسازی مادی و معنوی به صبر عادت دهند و صبر وتاب آوری را اولین ماموریت سازمانی خود تلقی نمایند تا توان حل کلیه مسائل سازمان متبوع خود را بیابند و به فتوحات وگشایشهای متنوع دست یابند و قدرت بازدارندگی کامل در مقابل مشکلات برای خود و وپیروان خود ایجاد نمایند
[1] حفصبن غیاث نخعی کوفی، محدّث، از شاگردان امام صادق(ع) و قاضی اهل سنّت در عصر هارون الرشید بود. وی حدود ۱۷۰ روایت از امام صادق(ع) گردآوری کرده است و رجالشناسان امامی، با استناد به کلام شیخطوسی که گفته است اصحاب ما به اخبار حفصبن غیاث عمل کردهاند، او را موثق شمردهاند.
کنیه و ولادت
کنیه حفص بن غیاث، ابوعمر بود و در سال ۱۱۷، در دوره خلافت هشام بن عبدالملک (حک: ۱۰۵ـ۱۲۵)،زاده شد. [۱] در منابع، به محل تولد او اشاره نشده است.
از راویان حدیث
مشایخ حدیثی او بسیار بودهاند که مهمترین آنان عبارتاند از: جد او طلق بن معاویه، عبیدالله بن عمر، هشامبن عُروه، سفیان ثوری، ابنجُرَیج و امام جعفرصادق علیهالسلام. [۲] حفصبن غیاث در میان شاگردان اَعْمَش (متوفی ۱۴۸) از همه موثقتر معرفی شده است. [۳] شیخطوسی [۴] او را در شمار راویان امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام آورده است. اما چون حفص در سال ۱۱۷ بهدنیا آمده و سال وفات امام باقر علیهالسلام میان سالهای ۱۱۴ تا ۱۱۸ گزارش شده است، [۵] نمیتوان حفص را از اصحاب آن حضرت دانست. [۶]
راویان حفص نیز بسیار بودهاند، از جمله پسرش عمر، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، علی بن مدینی، ابونُعَیم فضلبن دُکَین، عبدالله بن محمد بن ابی شیبه و عثمان بن محمد بن ابی شیبه. [۷]
گفتهاند که حفصبن غیاث در روایت و نقل احادیث، عموماً بر حافظه خویش تکیه داشته است. راویان حفص سه تا چهار هزار حدیث را، که او از حفظ برایشان روایت کرده بود، به نقل از وی کتابت کردهاند. [۸]
حفصبن غیاث مجموعهای از احادیث گردآورده [۹] که در منابع از وثاقت آن سخن رفته است. [۱۰] همچنین وی در دفتری، حدود ۱۷۰ روایت از امام صادق علیهالسلام گردآورده است. [۱۱]
از دیدگاه علمای رجال
رجالشناسان امامی، با استناد به کلام شیخ طوسی [۱۲] که گفته است اصحاب ما به اخبار حفصبن غیاث عمل کردهاند، او را موثق شمردهاند. [۱۳]
برخی رجالشناسان اهل سنّت او را ثقه و حدیثشناس دانسته و برخی در این زمینه او را رد کردهاند، [۱۴] ولی به نظر میرسد همانگونه که ابوزرعه (متوفی ۲۶۴) و یعقوببن شیبه (متوفی ۲۶۲) تصریح کردهاند، باید میان منقولات او در کتاب حدیثی موثقش و احادیث بسیاری که از حافظه نقل کرده است، تفاوت قائل شد، [۱۵] بهویژه آنکه برخی نوشتهاند وی در اواخر عمر دچار فراموشی شد [۱۶] یا پس از رسیدن به منصب قضا، حافظهاش ضعیف گردید. [۱۷] ظاهراً همهٔ مواردِ قدح و جرح او، به همین سبب بوده است.
در منصب قضاوت
حفصبن غیاث از سوى هارون الرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳)، خلیفه عباسى، در شرق بغداد و پس از آن در کوفه به منصب قضا گماشته شد که بنابر گزارشى، مدت آن در بغداد دو سال و در کوفه سیزده سال بود. [۱۸]
برخلاف مقام حدیثىِ او، رجالشناسان منزلت وى را در فن قضا بسیار ستودهاند تا آنجا که به نظر برخى، منصب قضا با حفصبن غیاث پایان پذیرفته است. [۱۹] با این حال، خود وى از اشتغال در این منصب چندان خشنود نبود و در پاسخ به پرسشى، گفته بود که قضا منصبى بسیار مشکل و پرزحمت است. [۲۰]
خصوصیات
به نوشته ذهبى، [۲۱] وى از بخشندهترین مردم بود و شرط کرده بود کههرکس میخواهد حدیثى از او فراگیرد، باید از غذاى او بخورد. [۲۲] او در عین داشتن منصب قضا، با تنگدستى میزیست، چنانکه پس از مرگش، نهصد درهم بدهکار بود. [۲۳]
درگذشت
حفصبن غیاث در آخر عمر، زمینگیر و خانهنشین شد و پس از مدتى درگذشت. فرمانرواى کوفه، فضلبن عباس، بر جنازه او نماز گزارد. [۲۴] سال وفات او را بین ۱۹۴ تا ۱۹۶ دانستهاند، [۲۵] ولى مزّى و ابن حجر عسقلانی سال ۱۹۴ را صحیحتر شمردهاند.(ویکی شیعه)
[2]
امام صادق عليه السّلام به حفص بن غياث فرمود:اى حفص هر كس صبر كند اندكى صبر كرده، و هر كس بيتابى كند اندكى بيتابى نموده است يعنى هم صبر كردن و هم جزع نمودن گذرا است و مدتش كوتاه است .
[3] الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 88 / باب الصبر ….. ص : 87
[4] التوبة: 6.
[5] البقرة: 191. ثقفه: صادفه أو أخذه أو ظفر به أو أدركه.
[6] كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط – الإسلامية) – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
این روایت بسیار جامع و جالبی است درباره صبر که حفص بن غیاث از امام صادق(ع) نقل میکند که پس از آن مقدمه کوتاه حضرت انگیزه صبر را توضیح میدهد و در آغاز به حفص میگوید: ای حفص! بر تو باد به صبر در تمام کارها و شئون زندگیت، زیرا خدای تبارک و تعالی پیامبرش حضرت محمد بن عبدالله(ص) را برانگیخت، سپس او را دستور به صبر و مدارا کرد و فرمود: بر آنچه میگویند صبر و تحمل کن(صبر عندالمصیبه) و خیلی آرام از آنها دوری جوی و مرا تنها بگذار تا سراغ این متمکنین و متنعمین بروم و آنها را کیفر کنم و همچنین خدای تبارک و تعالی فرمود: اگر کسی سیئهای مرتکب شد، تو سیئه را با حسنه و خوبی دفع کن تا اینکه در اثر گذشت و بزرگواری تو، دشمن دوستی گرم و صمیمی شود و هر کسی این توان را ندارد که بدی را با خوبی و گذشت حل کند جز آن کس که صابر باشد و از حظ عظیم ایمان برخوردار باشد. این دستور که رسید حضرت رسول(ص) صبر کرد تا آنجا که به او تهمتهای سنگین زدند و حرفهای ناسزا و ناصواب نسبت دادند، پس حضرت از این برخوردهای ناروای کفار، دلتنگ شد، آنگاه خدای عزوجل این آیه را نازل کرد: ما به خوبی میدانیم که از سخنان ناروای اینها دلتنگ و دل گرفته میشوی ولی باز هم باید صبر کردو خدایت را تسبیح کن و از ساجدان باش. حضرت باز هم صبر کرد، پس کفار او را تکذیب کردند و دگربار تهمتها زدند(و گاهی به عنوان مفتری یا به عنوان ساحر او را نامیدند) سپس خدای تعالی این آیه را نازل کرد: ما میدانیم که سخن اینها تو را محزون و غمگین میسازد و اینها تو را تکذیب نمیکنند بلکه آیات الهی را انکار مینمایند ولی لازمه رسالت بردباری است و همانا پیامبرانی پیش از تو آمدند و از سوی اقوام خویش تکذیب شدند ولی صبر و تحمل کردند بر آن تکذیبها و شکنجهها تا اینکه سرانجام پیروزی ما به آنها رسید.
پس پیامبر(ص) صبر را بر خود الزام کرد تا اینکه اینها از اهانت به حضرت، فراتر رفته و به ذات اقدس الهی بد گفتند و خدای را تکذیب کردند، حضرت فرمود: من در مورد خود و خانوادهام و اهلم صبر کردم ولی نسبت به خداوند نمی توانم صبر کنم، آنها دارند خدا را ناسزا میگویند. باز هم آیه نازل شد که: ما نظام با عظمت آفرینش را در شش روز آفریدیم و چیزی در ما اثر نگذاشت و هرگز خسته نشدیم و نرنجیدیم، پس تو هم بر آن سخنان صبر کن(و متخلق به اخلاق ما باش) پس حضرت در تمام امور و اوضاع و احوال صبر و تحمل کرد، پس آنجا بود که به او بشارت داده شد که ائمه ازعترت و اهل او خواهند بود و آن امامان نیز موصوف به صبر شدند و خداوند فرمود: و ما از آنان امامانی قرار دادیم که به امر ما مردم را هدایت میکنند و این به برکت صبر آنها است و به این است که آنها به آیات ما یقین دارند.
پس از گذشت همه این مراتب صبر، آن وقت رسول خدا(ص) فرمود: صبر از ایمان، به منزله سر از جسد است. و خداوند پیامبرش را بر آن صبر سپاس گفت و این آیه را نازل فرمود: و به پاداش صبری که بنیاسرائیل کردند، احسان خدا بر آنها به حد کمال و تمام رسید و ما فرعون و قومش راب ا آن کارها و صنایع و کاخها نابود ساختیم.
این آیه که نازل شد حضرت رسول(ص) فرمود: این بشارت و امید پیروزی است و اجازه انتقام از مشرکین میباشد، سپس خداوند کارزار با مشرکان را روا دانست و اجازه داد و آیه نازل کرد که: مشرکین را هر جا دیدید بکشید، آنان را دستگیر کنید و بر آنان تنگ بگیرید و در کمینشان بنشینید و آیهای دیگر فرمود: هرجا مشرکان را یافتید به تقل برسانید، پس خداوند بر دست پیامبر و یارانش، آنان را به قتل رسانید.
آنگاه امام صادق(ع) فرمود: آری! هرکس برای رضای خدا صبر کند، از دنیا نمیرود مگر اینکه خدای سبحان چشم او را به پیروزی بر دشمنانش روشن نماید به اضافه ذخیره آخرتش که بهشت برین است.
[7] الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 88 / باب الصبر ….. ص : 87
[8] التوبة: 6.
[9] البقرة: 191. ثقفه: صادفه أو أخذه أو ظفر به أو أدركه.