فقه التمکین 174
- 8 مرداد, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
شرائط توانمندساز
2شنبه 8/5/1403-23محرم الحرام 1446- 29ژولای 2024-درس 174فقه توانمندسازی – شرائط توانمندساز
مساله : رفتار طبیبانه و پدرانه، نام افزایی و توان افزونی از جمله شرائط و ویژگیهای توان مندساز است که در توانمندسازی شرط موفقیت اوست .
شرح مساله : معلوم شد که ویژگی توانمندساز که شرط قبول و کمال بلکه شرط صحت کار اوست:
1- رفتار طبیبانه است که علاج گر آسیبها و بهداشتگر کاستی ها ست زیرا توانمند سازی و دانش افزایی و مهارت افزایی و امثال آن کار تشریفاتی و صوری نیست بلکه اقدامی واقعی ضروری و اثر بخش است باید توانی واقعا اضافه شود وبه کار آید . و این جز با رفتار طبیبانه و پدرانه ممکن نیست . این را از از اخبار باب استفاده کردیم که چگونه توانمندسازان و شرح صدر سازان قلب پیامبر را دچار تغییرات کردند حسد و کینه را از سینه او بیرون و به جای آن رحمت برکبیر و رقت بر صغیر را جایگزین کردند هرچد روایت سند قوی نداشت ولی مضمون قابل استفاده بود در مهارت های توانمندسازی .
2- نام افزایی : نام او و توان پذیر را در کنار هم در اجتماعات ببرند تا هم افزایی در شهرت باشد و جامعه هدف به سمت توان پذیر هدایت شوند تا رشد و توان او توسعه یابد .
3- توان افزونی : بیش از نیاز و تخصص و وظیفه توان پذیر به او توان اعطا کند.
نتیجه : شد سه ویژگی و شرط
حال باید که به ادله این ادعا در اخبار باب تفقه و توجه کنیم :
بحث روائي (فقه الحدیث)
و فيه، أخرج أبو يعلى و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبي حاتم و ابن حبان و ابن مردويه و أبو نعيم في الدلائل عن أبي سعيد الخدري عن رسول الله ص قال*: أتاني جبرئيل فقال:إن ربك يقول: تدري كيف رفعت ذكرك؟ قلت: الله أعلم- قال: إذا ذكرت ذكرت معي. [1].
اقول : ویژگی توانمندساز که از این خبر مستفاد و مستنبط است اینکه نام کاربر توان پذیر و توانمندساز باهم و درکنار هم قرار میگیرد و ترویج میشود مثل همنامی و هم آوایی معلم و متعلم . مثل نویسندگان مشترک یک کتاب . ای ویژگی ناشی از رفتار متواضعانه توانمندساز است که شهرت و آوازه بلند خود را با توان پذیر به اشتراک میگذارد(اذا ذکرت ذکرت معی ) و اورا را رشد میدهد و این خود نوعی اعتبار بخشی بلکه توان بخشی خاص است و. فرصت رشد خود نوعی توان است .
و فيه، أخرج عبد الرزاق و ابن جرير و الحاكم و البيهقي عن الحسن قال*: خرج النبي ص يوما مسرورا و هو يضحك و يقول: لن يغلب عسر يسرين «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً».[2]
اقول :از این خبر استفاده میشود که توان اعطایی باید دوبرابر سنگینی وظیفه باشد یعنی ویژگی و شرط توانمندساز این است که در توان بخشی و تیسیر ،یسر را مساوی عسر نگیرند یعنی توان را مساوی وظیفه نگیرند بلکه بیش تر و مضاعف توان دهند بخیل نباشند و حوصله کنند هم به نفع سازمان است هم به سود توان پذیر و هم باعث اعتبار توان مند ساز و اثر بخشی کار اوست .(لن یغلب عسر یسرین )
و في المجمع،: في قوله تعالى: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ» معناه فإذا فرغت من الصلاة المكتوبة- فانصب إلى ربك في الدعاء و ارغب إليه في المسألة:. قال:و هو المروي عن أبي جعفر و أبي عبد الله (ع). [3] ، [4]
اقول: این ویژگی توان پذیر است نه توانمندساز وآن اینکه باید قدردانی کند و قدر توان اعطایی را بداند و وقتی از یک دوره توان پذیری خلاص و فارغ شد باز رغبت و تحمل خود را به پذیرش توان جدید از توان بخش ابراز کند .
نکته : استنباط شرائط فوق ،استنباط حکم وضعی شرعی شرطیت است که از فقه الاداره توقع میرود علاوه بر حکم تکلیفی .
[1] ( 6) الدر المنثور، ج 6، ص 364. و در همان كتاب است كه ابو يعلى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن حبان، ابن مردويه، و ابو نعيم (در كتاب دلائل)، همگى از ابى سعيد خدرى از رسول خدا (ص) روايت كردهاند كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: پروردگارت مىفرمايد: هيچ مىدانى چگونه نامت را بلند آواز كردم؟ عرضه داشتم خدا بهتر مىداند.
گفت پروردگارت مىفرمايد: از اين راه كه هر وقت نام من برده شود نامت با نام من ذكر شود[1].
[2] ( 1) الدر المنثور، ج 6، ص 364.
و در همان كتاب است كه عبد الرزاق، ابن جرير، حاكم و بيهقى، از حسن روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) روزى خوشحال و خندان از خانه بيرون مىآمد و مىفرمود: هرگز يك” عسر” حريف دو” يسر” نمىشود،” إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً”،” إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً”[2].
[3] ( 2) مجمع البيان، ج 10، ص 509.
و در مجمع البيان در ذيل آيه” فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ” مىگويد معنايش اين است كه وقتى از نماز واجب بپرداختى، برخيز و در برابر پروردگارت به دعا بايست، و با رغبت از او درخواست كن. آن گاه صاحب مجمع البيان مىگويد: اين معنا از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) نقل شده[3].
[4] طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – لبنان – بيروت، چاپ: 2، 1390 ه.ق.