فقه القیادة 8
- 28 شهریور, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
مفهوم قیادت سازمانی
4 شنبه 28شهریور 1403-14ربیع الاول 1446-18سپتامبر 2024-درس 8 فقه القیاده –فقه رهبری سازمانی –مفهوم شناسی – مفهوم قیادت سازمانی2
مساله: جواز بکارگیری اصطلاح قیادت سازمانی به جای رهبری سازمانی 2
شرح مساله : از نوبت قبل واژه قیادت را در ترادف با رهبری سازمانی به بحث گذاشته ایم واژگان امامت ،ولایت و زعامت قبلا بررسی شد منعی از جواز استعمالشان به جای رهبری سازمانی کشف نشد البته مقایسه خواهیم نمود نهایتا همه را با هم و آن اصطلاحی که مزیت بر دیگر واژه ها دارد را گزینش میکنیم اما بحث قیادت را با تعاریف لغوی و عرفی و فنی اداری آن آشنا شدیم هر چند خلطی بین رهبری وقیادت ساختاری و رفتاری در این میان مشاهده شد که دقت در آن را به بحث مقایسه ای نهایی بین همه واژگان موکول میکنیم.به هرحال واردبحث استعمال اصطلاح قیادت در اخبار معصومین ع شدیم بعد از آنکه در قرآن کریم اثری از این واژه مشاهده نگردید که در این نوبت بحث در اخبار را ادامه میدهیم .
اقول :: قیادت در این حدیث به معنای به حرکت در آوردن راحله از پیش است:
اقول : در این حدیث قیادت به قرآن نسبت داده شده که حاملان و عاملان خود را به بهشت می کشاند .
اقول : در این حدیث قیادت به انسانی نسبت داده شده که نفس خود را با زمان و لجام تقوی به سوی اطاعت و دوری از معصیت میکشاند نفس سرکش را .نکته دقیق اینکه در این خبر تصریح به زمام و قیام شده که ابزار قیادت هستند یعنی قائد پیشران است زمامدار است کشاننده مقود خود به سمت وسوی دلخواه زمامدار میکشاند یعنی زمام و لجام مقوم معنای قیادت است فافهم .
اقول : در این حدیث قیادت به بغی وستم نسبت داده شده که اصحاب خود را یعنی باغیان را به سوی آتش میکشاند [11].
اقول:در این دعای معتبر و ماثور ازخداوند خواسته میشود که قائد ولی اش یعنی بقیه الله باشدو یعنی پیشران او باشد و او را در مسیر اراده خود جلوببرد.آمین
اقول :14معصوم قائدان و رهبران همه امت ها هستند و تمدن آنان را به پیش میبرند پیشبرد امر با آنان است .
جمع بندی : در تمامی اخبار فوق و دیگر اخبار متظافره باب کاربرد مشتقات قیادت تماما در معنای رهبری است که پیشرانی و زمامداری و پیشبری و راهبری از ذوات این معنا است .ومعلوم شد امور ی مانند تقوی و قرآن و هوای نفس و…. هم قیادت نفس میکنند وو قیادت امثال معاویه هم در کلام امیر المومنین ع تصریح شد که معلوم میشود قیادت فی نفسه بار ارزشی ندارد مگر از ناحیه متعلق خود که عنصری مثبت یا منفی باشد .
مقایسه و اختیار مترادفات رهبری سازمانی (نوبت بعد انشاءالله)
[2] تفسير العياشي / ج1 / 2 / في فضل القرآن فيه 18 حديثا ….. ص : 2
[3] « تحكمون» أي أحوالكم تحكى و تخبر عن أحوالهم. و الاحتذاء: الاقتداء.( آت)
[4] هما جمعان أي مسافرون حللتم بالدنيا و النزول- بفتح النون- اى نازل.( آت)
[5] الانتضال: رمى السهام للسبق. و المنايا جمع المنية و هي الموت و لعلّ الضمير راجع إلى الدنيا بتأويل الدهر أو بتشبيهها بالرجل الرامى أي ترمى إليكم المنايا في الدنيا سهاما فتهلككم و السهام الأمراض و البلايا الموجبة للموت و يحتمل أن يكون فاعل تنتضل الضمير الراجع إلى الدنيا و يكون المرمى المنايا.( آت)
[6] تنكب أي تجنب. و كابر أي خالف و غالب و في بعض النسخ[ كابد] أن قاساه و تحمل المشاق في فعله.
[7] فدعه كمنعه-: كفّه. و في بعض النسخ[ و قرعها].
[8] طرفه أي عينه. الكافي (ط – الإسلامية)، ج8، ص: 171
[9] الحتف: الموت.
[11] فرهنگ ابجدى / متن / 677 / قاد – ….. ص : 677
قادَ- قِيَادَةً [قود] الجيشَ: فرمانده ارتش شد،- القَاتلَ إلى مَوضِعِ القَتْل: كُشنده را به جاى قتل برد،- قَوْداً و قِيَادَةً و قِيَاداً و مَقَادةً و قَيْدُودَةً الدّابَّة: افسار ستور را بدست گرفت و پيشاپيش آن به راه افتاد.
[12] كافي (ط – دار الحديث) / ج3 / 566 / 98 – باب الكتمان ….. ص : 561
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 418 / 45 و من كتاب له ع إلى عثمان بن حنيف الأنصاري و كان عامله على البصرة و قد بلغه أنه دعي إلى وليمة قوم من أهلها، فمضى إليها – قوله: ….. ص : 416
[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 89 / 51 و من خطبة له ع لما غلب أصحاب معاوية أصحابه ع على شريعة 523 الفرات بصفين و منعوهم الماء ….. ص : 88
[15] الكافي (ط – الإسلامية) / ج4 / 162 / باب الدعاء في العشر الأواخر من شهر رمضان ….. ص : 160
قادَة
– قادَة: سردمداران، سران، زعما، رهبران، فرماندهان
قائِد
– قائِد/ الجمع قُوَّاد و قُوَّد و قادَة و جج قادَات [قود] : (فاعل)، آنكه فرمانده گروهان يا گُردان لش…
المزيد
قائِد
– قائِد: زمامدار، فرمانده، رهبر، زعيم، سرمدار، ليد، سردسته
قائد
– قائد : سروان ، ناخدا ، سرکرده ، افسر فرمانده ، فرمانده ، ارشد ، تخماق ، هادي ، رسانا ، سکان گير ، …
المزيد
فرهنگ ابجدى / متن / 677 / قاد – ….. ص : 677
قادَ- قِيَادَةً [قود] الجيشَ: فرمانده ارتش شد،- القَاتلَ إلى مَوضِعِ القَتْل: كُشنده را به جاى قتل برد،- قَوْداً و قِيَادَةً و قِيَاداً و مَقَادةً و قَيْدُودَةً الدّابَّة: افسار ستور را بدست گرفت و پيشاپيش آن به راه افتاد.
[17] من لا يحضره الفقيه / ج2 / 610 / زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ….. ص : 609