فقه القیادة 29
- 6 آبان, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
ارکان قیادت – رکن دوم- هدایت – آثار اهتداء کارکنان – الزامات آثار
یکشنبه 6آبان 1403-23ربیع الثانی 1446-27 اکتبر 2024-درس 29 فقه القیادة (فقه رهبری سازمانی ) – ارکان قیادت – رکن دوم- هدایت – آثار اهتداء کارکنان – الزامات آثار
مساله20- کار کنان سازمان باید با حداکثر توان در صدد کسب حداکثر آثاراهتداء باشند .
شرح مساله: معلوم شد که آثار اهتداء مستنبطه از آیات و روایات باب هدایت بسیار جذاب و انگیزشی بوده و اگر برای کارکنان سازمان خوب تبیین وتشریح شوند در آنان شوق اکید برای نیل به آنها را فراهم میکند تا از طریق تهیه شرائط و رفع موانع اهتداء سازمانی، از این آثار متاثر شوند به حد وسع طبق قاعده میسور. و گفته شد که قاعده میسور ناظر به سعی حد اکثری است نه اکتفاء حد اقلی . “لایترک المیسور” ظاهر در حداکثر وسع ویسار است قید استطاعت در قوله ص :” اذا امرتکم بشیئ فاتوه ماستطعتم” [1]ناظر وظاهر در بکار گیری حداکثر توان است در مانحن فیه هم کارکنان باید برای رسیدن به حد اکثر آثار حداکثر توان خود را به کار گیرند حداکثر شرائط را فراهم نمایند و حداکثر موانع اهتداء را برطرف کنند . این ظهورادله قاعده میسور است که در محیط سازمانی توجیه بیشتری دارد طبق قاعده راهبردی “بهبود مستمر” [2]که مستلزم عملکرد حداکثری کارکنان با انگیزش حداکثری در جهت اقدامات اثر بخش است . والا بهبود تحقق پیدا نمیکند و قید استمرار هم ظاهر در بذل توان حد اکثری است یعنی دائما و متواصلا باید در امور مجموعه، بهبود و پیش رفت حاصل شود یعنی اگر تا امروز این حد از توان مبذول شده است کافی نیست باید از باقیمانده توان هم استفاده نمود تا حد اکثر، والا نه بهبودی و نه استمراری تحقق نخواهد یافت . در میادین رقابت های نرم وسخت ، متسابقین همه توان خود را به کار میگیرند تا از رقیب عقب نیفتند بلکه جلو بزنند تا به مدال وسکو نائل شوند و این نیست مگر به رکورد شکنی ولذا مشاهده میشود که متسابقین همه توان جوانجی و جوارحی خود را برای سبقت از هم بکار میگیرند به گونه ای که به کار نگیرند عقب می مانند و رکوردی بهبود پیدا نمیکند مخصوصا که بهبود رکورد ها ،مستمر بخواهد باشد که بایستی مرتب توان یابی و توان افزایی شود تا نصاب ها مرتب جابجا شود و بهبود یابد مستمرا فافهم .این قاعده عقلایی سازمانی “بهبود مستمر” مورد تایید شرع است و تصور ردع هم ندارد بویژه که با عمومات و اطلاقات استباق[3] و مسارعه[4] و سعی [5]و مبادرت[6] هم سازگار است که ظاهرند در بذل توان حداکثری و الا سعی و استبقاق و مسارعه بی معنا میشود .
نکته :در این جا روایتی[7] است که “اتقوالله حق تقاته” را منسوخ به “فاتقوالله ما استطعتم” حکم میکند وقرار میدهد . و ممکن است که قید استطاعت را به معنای عدم حداکثر ظاهر سازد در مقابل حق تقاته که ظهور در بذل حداکثر تقوی دارد . پاسخ این است که حق تقاته علامت صد است که ویژه معصوم است و استطاعت در تقوی یعنی با حداکثر استطاعت به سمت صد که حق تقاته هست سرعت بگیرید اتفاقا بر مطلوب ما ادل است تا بر خلاف آن فتامل .
فتحصل : کار کنان سازمان باید با حداکثر توان در صدد کسب حداکثر آثاراهتداء باشند .
[1] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية / ج4 / 58 / الجملة الأولى في أحاديث متفرقة زيادة فيما تقدم ….. ص : 5 وَ قَالَ ع إِذَا أُمِرْتُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ بِمَا اسْتَطَعْتُمْ.
عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية / ج4 / 58 / الجملة الأولى في أحاديث متفرقة زيادة فيما تقدم ….. ص : 5و نظر في ذلك الى ما ورد عن الرسول صلّى اللّه عليه و آله: (اذا أمرتكم بشيء فأتوا منه ما استطعتم، و ما ورد عن عليّ عليه السلام: (الميسور لا يسقط بالمعسور) و ما ورد عنه صلّى اللّه عليه و آله: (ما لا يدرك كله لا يترك كله).
عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية / ج4 / 173 / باب الهمزة ….. ص : 165اذا امرتم بأمر فأتوا منه بما استطعتم/ 4/ 58/ 206 طبق بیان مرحوم سید شهاب الدین مرعشی قمی، این روایات عوالی، مسند هستند و نهایتا سلسله سند را که تعبیر به مشایخ می شود، عوالی اللئالی در یک کتاب مستقلی بیان کرده است. پس کسانی که می گویند روایات مرسله است و ضعف سند دارد، توجه نفرمودند که سند در جای دیگر بیان شده است و روایات مسند است.گذشته بر اینکه بر فرض اینکه مرسله باشد، در موارد متعددی طبق نقل مرحوم استاد بزرگ، وحید بهبانی، علمای بزرگ به روایات این کتاب استدلال کرده اند و در بعضی از موارد، هیچ مدرکی به جز همین روایات عوالی اللئالی ندارند و عمل اصحاب به نقل مرحوم نائینی که قبلا گفتیم، جابر ضعف سند است
[2]
Continual improvement process(بهبود مستمر (کایزن) فرایند ممتد و دائمی ارتقای محصولات و خدمات در طی زمان است که میتواند جزئی یا کلان باشد. این مفهوم نخستین بار توسط ادوارد دمینگ و جوران مطرح گردید و خیلی زود فراگیرد گشت. اکنون بخش جدایی ناپذیر از فلسفه مدیریت کیفیت فراگیر است و جایگاه مهمی در صنعت دارد.
بهبود مستمر معادل واژه کایزن kaizen در زبان ژاپنی است. کایزن ترکیبی از دو کلمه Kai به معنای «تغییر» و Zen به معنای «خوب» است. این مفهوم در فرهنگ ژاپنی به عنوان تغییر به سمت بهتر شدن یا بهبود مستمر و تدریجی است. در واقع کایزن بر این فلسفه استوار است که بهبود سازمانی لزوماً نیازمند تغییرات گسترده و ناگهانی نیست. بلکه هر نوع بهبود یا اصلاح به شرط آنکه پیوسته و مداوم باشد، ارتقای بهرهوری سازمانی را به همراه دارد. نظر به اهمیت موضوع در این مقاله کوشش شده است تا مفهوم بهبود مستمر (کایزن) تشریح شود.
فرایند بهبود مستمر
بهبود مستمر یک فرآیند و روشی موثر برای افزایش بهرهوری سازمان است. هدف کایزن رشد دائمی و بهبود کیفیت در تمامی سرویسها و فرآیندهای خدمت رسان میباشد. در این شیوه مدیریتی کوشش میشود تا رشد سازمانی به فرایندی دائمی تبدیل شود. این زیر سیستم بر اساس اطلاعات بازخوردی از رضایت سنجی مشتریان، انجام بازرسی ها، ارزیابی عملکرد از کارشناسان، پشتیبانها و پیمانکاران در سطح سازمان اجرایی میگردد و نسبت به انجام اقدامات اصلاحی و بهبود دائمی در کسبوکار سازمان اقدام مینماید.
[4] آلعمران : 114 يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ
آلعمران : 133 وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ
الأنبياء : 90 فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ
المؤمنون : 61 أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ
[5] طه : 15 إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى
الأنبياء : 94 فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ
القصص : 20 وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ
يس : 20 وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ
النجم : 39 وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى
النجم : 40 وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى
الجمعة : 9 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
الإنسان : 22 إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً الغاشية : 9 لِسَعْيِها راضِيَةٌ الليل : 4 إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى
[6] کافی، ج2، باب تعجیل فعل الخیر، حدیث 3.«عن ابن أبی عمیر، عن مرازم بن حکیم، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: کان أبی یقول: إذا هممت بخیر فبادر فإنک لاتدری ما یحدث
البقرة : 148 وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ
المائدة : 48 وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ
المؤمنون : 61 أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ
الواقعة : 10 وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
الحديد : 21 سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ
[7]تفسير العياشي / ج1 / 194 / [سورة آلعمران(3): آية 102] ….. ص : 193
121 عن أبي بصير قال سألت أبا عبد الله ع عن قول الله «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» قال: منسوخة قلت: و ما نسختها قال: قول الله: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»
.شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام / ج1 / 240 / [ولاية علي عليه السلام] ….. ص : 219
[257] و بآخر، خالد بن يزيد، عنه عليه السّلام، إنه قال: في قول اللّه تعالى: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»، قال: في القول بالولاية تفسير القمي / ج1 / 108 / [سورة آلعمران(3): الآيات 96 الى 104] ….. ص : 108
، و قوله وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ أي من ترك الحج و هو مستطيع فقد كفر، و الاستطاعة هي القوة و الزاد و الراحلة، و قوله اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ فإنه منسوخ بقوله «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» و قوله وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً قال التوحيد و الولاية
121 عن أبي بصير قال سألت أبا عبد الله ع عن قول الله «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» قال: منسوخة قلت: و ما نسختها قال: قول الله: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»[7].[7]
شرح أصول الكافي (صدرا) ؛ ج2 ؛ ص600
و الرابع قوله: وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، و هاهنا سؤالات:
الاول انه ما وجه هذه الاضافة و كان القياس حق الجهاد فيه او حق جهادكم فيه؟ و الجواب: ان الاضافة تكون بادنى مناسبة، و لما كان الجهاد مختصا باللّه من حيث انه مفعول لوجهه و من اجله صحت الاضافة إليه.
السؤال الثانى و هو انه ما هذا الجهاد فيه؟ و ذكروا فيه وجوها: احدها جاهدوا الكفار خاصة، و معنى حق جهاده ان لا يفعل الا عبادة لا رغبة فى الدنيا من حيث الاسم او الغنيمة. و ثانيهما ان يجاهدوا آخرا كما جاهدوا أولاكما روى عن عمر انه قال لعبد الرحمن بن عوف: أ ما علمت انا كنا نقرأ و جاهدوا فى اللّه حق جهاده فى اخر الزمان كما جاهدتم فى اوله؟ قال عبد الرحمن: و متى ذلك يا امير المؤمنين؟ قال: اذا كانت بنوا امية الامراء و بنو المغيرة الوزراء.
و اعلم ان هذه الرواية بعيد ان يكون من القرآن و الا لنقل كما نقل نظائره، و لعله ان صح ذلك عن الرسول صلى اللّه عليه و آله قاله كالتفسير الآية، و ثالثها روى عن ابن عباس انه قال: حق جهاده ان لا تخافوا فى اللّه لومة لائم، و رابعها عن الضحاك:علموا اللّه حق علمه[7]، و خامسها استفرغوا وسعكم فى احياء دين اللّه و اقامته بالحرب و اليد و اللسان و جميع ما يمكن، و ردوا انفسكم عن الهون[7] و الميل و الكسل، و سادسها و هو الاولى قاله عبد اللّه بن مبارك: حق جهاده مجاهدة النفس و الهوى، فانه لما رجع رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله من غزوة تبوك قال: رجعنا من الجهاد الاصغر الى الجهاد الاكبر.
السؤال الثالث هل صح ما نقل عن مقاتل و الكلبى ان هذه الآية منسوخة بقوله: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (التغابن- 16)، كما ان قوله: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ (آل- عمران- 102)، منسوخ بذلك؟ و الجواب: كما مر بان هذا بعيد من العقل، لان التكليف مشروط بالقدرة لقوله: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها (البقرة- 286)، فكيف يقول:و جاهدوا فى اللّه على وجه لا يقدرون عليه؟