فقه القیادة 122

موضوعات مطروحه در این درس:

متن درس

دوشنبه 18/1/1404-8شوال 1446-7 آوریل 2025 – درس 122 فقه رهبری سازمانی – شرائط و موانع اثربخشی – مدارا و مکاشفه – اخبار باب مدارا

مساله 112: اقول: فتحصل : مدیران در مقام ادای فریضه رهبری اثر بخش وصحیح سازمانی ملزم به اجتناب از آشکار سازی دشمنی دشمنان و مخالفان خود  و مجموعه تحت امر خود هستند  و نباید با آنها در گیر شوند مگر این که  مخالفان خود دشمنی را آشکار کنند .

شرح مساله : معلوم شد که  شدت مدارا علت اصلی افضلیت نبیین بر سایرین است  ولابد از ضد آن یعنی مکاشفه مبری بوده اند لذا در ادای وظیفه رهبری موفق عمل میکردند و رهبری صحیح و تام از آنها صادر میشده است و درکسانی که زمینه داشته اند و مانع از پذیرش هدایت و نفوذ نداشته اند ایجاد انگیزش می نمودند و هر مدیری که میخواهد وظیفه رهبری اش را پیامبر گونه ادا کند باید از شدت مدارا و عدم مکاشفه برخوردار باشد  در این نوبت از مکاشفه اعداء به عنوان ضد مدارا بحث میکنیم :

فقه اللغه

 

 

كاشَفَ‏- مُكَاشَفَةً [كشف‏] هُ بكذا: او را بر امرى آگاه نمود،- هُ بِالعَداوَة: بطور آشكار با او دشمنى ورزيد.[1]

و في الصِّحاح: كاشَفَه‏ بالعَداوَةِ: أي‏ بادَاهُ بِها مُكاشَفةً، وَ كِشافاً.[2]

فقه الحدیث :

و در این نوبت به ضد مدارا یعنی مکاشفه با اعداء  در اخبار می پردازیم :

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ حَاجَةً مُنْذُ كَذَا وَ كَذَا سَنَةً وَ قَدْ دَخَلَ قَلْبِي مِنْ إِبْطَائِهَا شَيْ‏ءٌ فَقَالَ يَا أَحْمَدُ إِيَّاكَ وَ الشَّيْطَانَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عَلَيْكَ سَبِيلٌ حَتَّى يُقَنِّطَكَ إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ص كَانَ يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَيُؤَخِّرُ عَنْهُ تَعْجِيلَ إِجَابَتِهِ حُبّاً لِصَوْتِهِ وَ اسْتِمَاعِ نَحِيبِهِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَخَّرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ مَا يَطْلُبُونَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا خَيْرٌ لَهُمْ مِمَّا عَجَّلَ لَهُمْ فِيهَا وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الدُّنْيَا إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع كَانَ يَقُولُ يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ دُعَاؤُهُ فِي الرَّخَاءِ نَحْواً مِنْ دُعَائِهِ فِي الشِّدَّةِ لَيْسَ إِذَا أُعْطِيَ فَتَرَ فَلَا تَمَلَّ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَكَانٍ وَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ وَ طَلَبِ الْحَلَالِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ إِيَّاكَ وَ مُكَاشَفَةَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُحْسِنُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْنَا فَنَرَى وَ اللَّهِ فِي ذَلِكَ الْعَاقِبَةَ الْحَسَنَةَ إِنَّ صَاحِبَ النِّعْمَةِ فِي الدُّنْيَا إِذَا سَأَلَ فَأُعْطِيَ طَلَبَ غَيْرَ الَّذِي سَأَلَ وَ صَغُرَتِ النِّعْمَةُ فِي عَيْنِهِ فَلَا يَشْبَعُ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ إِذَا كَثُرَتِ النِّعَمُ كَانَ الْمُسْلِمُ مِنْ ذَلِكَ عَلَى خَطَرٍ لِلْحُقُوقِ الَّتِي تَجِبُ عَلَيْهِ وَ مَا يُخَافُ مِنَ الْفِتْنَةِ فِيهَا أَخْبِرْنِي عَنْكَ لَوْ أَنِّي قُلْتُ لَكَ قَوْلًا أَ كُنْتَ تَثِقُ بِهِ مِنِّي فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِذَا لَمْ أَثِقْ بِقَوْلِكَ فَبِمَنْ أَثِقُ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالَ فَكُنْ بِاللَّهِ أَوْثَقَ-[3]

اقول:

  • مکاشفه اعداء در این خبر نسبتی با استجابت دعا دارد زیرا به قرینه صدر و ذیل روایت سائل از امام ع که ابی نصر بزنطی[4] است در مورد تاخیر و ابطاء اجابت دعا از امام سوال میکند امام ابوالحسن ع چاسخ هایی میدهند در این میان البته به موانعی هم اشاره میکنند که یکی از آنها مکاشفة الاعداء است یعنی به طور آشکار با دشمنان یا مخالفان دشمنی ورزیدن و مدارا نکردن با آنها . یعنی این ازجنود جهل است که باعث عدم استجابت دعا است البته تاخیر دعا علل مثبت هم دارد و آن  این که خدا دوست دارد صوت عبد را بشنود ناله او را بشنود و… ولی مکاشفه از علل جهلانی است که عبد به عنوان مانع برای خودش ایجاد کرده است .
  • در عداد مکاشفه اعداء از موانعی دیگر مانند قطع رحم و … هم یاد میشود که به نام قطیعه از جنود جهل قبلا مورد تفقه قرار گرفته است که نشان از همسویی قطیعه و مکاشفه دارد و هردو از جنود جهل هستند و مانع از تعالی سازمانی و ارتباط با خالق و پاداشهای او هستند.
  • امام ع به دو امر مخالف و مضاد با مکاشفه هم اشاره دارند که در سیره عملیه خودشان و اهل بیت عصمت و طهارت ع وجود دارد مانند وصل با کسی که قطع کرده است ارتباط را  که از مکارم اخلاق هم شمرده شده است کما مر (صل من قطعک ) . و دیگر احسان الی المسیئین است که در سیره ربوبی هم هست (عادتک الاحسان الی المسیئین )  که دارای عاقبت حسنه است که حضرات اهل بیت ع این عاقبت را دیده اند (نری والله فی ذلک العاقبه الحسنه ) که شاید یکی از این عواقب و نتائج نیک همین استجابت دعا است که موانع استجابت را بر میدارد و در سازمان هم لابد موانع پیش رفت و بهبود مستمر و تعالی سازمانی را بر میدارد  زیرا ادعیه مدیران راهبر شامل مطالبات آنها در خصوص آینده سازمان خود هم میشود که راکد نشود و پیش رفت پیدا کند و در رقابت با رقبا در خدمت به مشتریان عقب نیفتند و..مکاشفه با اعداء  که منجر به قطع رابطه با متصلین هم میشود چه رسد به اتصال با قاطعین رابط و…
  • این عواقب محتمله سوء، عقل را وا میدارد که نفس مدیران را الزام به  دفع این محتملات نموده بلکه ملزم به جذب منافع و عواقب حسنه عدم مکاشفه با اعداء و… نماید و شرع هم با این ادراک الزامی هماهنگ است . لذا استنباط میشود که مکاشفه با چنین مذمت هایی لازم الاجتناب است .
  • از فرمایشات امیر المومنین ع که اولین ابو الحسن ع است (مِنْ سُوءِ الِاخْتِيَارِ مُغَالَبَةُ الْأَكْفَاءِ وَ مُكَاشَفَةُ الْأَعْدَاءِ وَ مُكَافَاةُ مَنْ يَقْدِرُ عَلَى الضَّرَّاءِ).[5] بر می آید که که مکاشفه یک انتخاب سوء است یک اختیار سوء است گزینه پر هزینه و بدی است که مدیران دچار آن میشوند انتخابی جاهلی  و از جنود جهل است  وسازمان را از مدنیت دور وبه جاهلیت میکشاند. در حالیکه مدیر مختار است ضد آن را که مدارا و تعطف است را اختیار نماید . که نشان میدهد درگیری با مخالفان  از جنود جهل است و آنها را به دشمنی بیش تر وامیدارد. و مانع از استجابت ادعیه مدیران و رویا های آنان در مدیریت آینده و راهبردی سازمان متبوعشان میشود فافهم

فتحصل : مدیران در مقام ادای فریضه رهبری اثر بخش وصحیح سازمانی ملزم به اجتناب از آشکار سازی دشمنی دشمنان و مخالفان خود  و مجموعه تحت امر خود هستند مگر این که خود آشکار کنند .

 

 

 

[1] فرهنگ ابجدى / متن / 715 / كاشف – ….. ص : 715

[2] تاج العروس من جواهر القاموس / ج‏12 / 457 / [كشف‏]: ….. ص : 456

 

[3] الكافي (ط – الإسلامية) / ج‏2 / 488 / باب من أبطأت عليه الإجابة ….. ص : 488

[4] بَزَنْطی‌، ابوجعفر احمد بن‌ محمد بن‌ ابی‌نصر ۱۵۲-۲۲۱ق‌/۷۶۹- ۸۳۶م‌، از عالمان‌ متقدم‌ امامیه‌ در کوفه‌ که‌ در شمار اصحاب‌ امامان‌ کاظم‌، رضا و جواد (علیه‌السّلام) نامبردار است‌. وابستگی او به قبیله سکون، از شاخه های بزرگ قبیله کِنده یمن، مورد اتفاق است.

شیخ طوسی [۵]کنیه او را ابوجعفر و به احتمال ابوعلی نقل کرده و می‌گوید که به بزنطی شهرت دارد. []نام جد اول و دومش بترتیب عَمرو و زید بوده است که برای اختصار، غالباً نام اول را حذف می‌کنند و به جای زید نیز کنیه او، ابی نصر، را می‌آورند.گاهی نیز از بزنطی با عنوان «ابن ابی نصر» یاد می‌کنند. [۸]درگذشت او به اتفاق آرا در ۲۲۱ بوده است.
کلام نجاشی [۹] در این باره متناقض است که مامقانی [۱۰]و تستری [] بدان اشاره کرده‌اند.
هرچند سمعانی درباره نسبت بزنطی سخن نگفته است، ولی به تصریح ابن ادریس حلی[]، منسوب به نام جایی و نام نوعی پارچه نیز هست و ظاهراً معرب «بیزانسی» است.

 

[5] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) / 471 / الفصل الثاني بالميم المكسورة بلفظ من ….. ص : 467

پاورقی ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *