فقه القیادة 112

موضوعات مطروحه در این درس:

متن درس

4شنبه 29/12/1403-18رمضان 1446-19مارس 2025 – درس 112 فقه رهبری سازمانی رفتاری – شرائط و موانع اثر بخشی رهبری – حلم وسفه (3)

مساله102: مدیران راهبر باید از رشد کافی در تدبیر امور برخور دار  باشند  و از هرنوع اقدام  و عقود ناپخته وسفهی پرهیز نمایند .

شرح مساله :معلوم شد که سفاهت یا سفه مانع اثر بخشی و انگیزش دهی رهبری سازمانی مدیران سازمان در بین پیروان است و ضد آن یعنی حلم شرط صحت بلکه کمال رهبری است از حلم به اندازه کافی و آثار متنوع و متکثر آن تفقه نمودیم وبه استظهارات و استنباطاتی از ادله لفظیه و لبیه نائل شدیم و فتوای 101 را به نام آن صادر کردیم در این نوبت از سفه و احکام وضعیه و تکلیفیه آن بحث می نماییم [1]فرد سفیه صلاحیت در اختیار گرفتن بودجه و امکانات و اموال را ندارد اموالی که خداوند به عنوان قیام و قوام سازمان و مسئولان آن در اختیار آنان قرار داده و جعل کرده است لعموم قوله تعالی :” ولا توتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما” نهی صریح ظاهر در حرمت ایتاء اموال به سفیهان[2] .یعنی کم خردان که فاقد رشد اقتصادی و مالی هستند فاقد حلو و پختگی و عقلانی لازم در دخل و خرج دارند .این از حکم شرعی سفاهت اقتصادی . اما حکم وضعی سفاهت اعتقادی هم در قرآن صادر شده است لظهور :” و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه” یعنی رغبت از توحید و رغبت به کفر ناشی از سفاهت است و تنها از کسی سر میزند این انحراف که نفس خود را به سفاهت کشانده است و لذا از آیین حنیف ابراهیم رویگردان میشود اینهم سفیه اعتقادی .که حکم وضعی آن یعنی بطلان اعتقادی سفیه در کتاب خدا آمده است . سفاهت علمی و دانایی هم درآیه :” سفها بغیر علم ” محکوم شده است یعنی سفیه ضد حلم  اقداماتش غیر علمی و از روی نا آگاهی و غیر حساب شده است .دانش بنیان نیست . اینهم از سفاهت علمی . سفاهت در گفتار لقوله تعالی[3] :” وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً”

شطط. اسراف و زياده روى در ظلم بنفس و خروج از حقّ است گفته‏اند شطط سختى دور از حقّ و حقيقت و آن دروغ در توحيد، و عدل خداست.[4] یعنی گفتار سفیه پریشان وباطل وظالمانه وزیاده گویی و زیاده روی است .

سفاهت اجتماعی سیاسی لاطلاق قوله تعالی :” أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا” [5]که ظاهر در ارتکاز عرفی است که اقدامات سفیهانه باعث هلاکت  جامعه است .

سفاهت رهبری :” إِنَّا لَنَراكَ في‏ سَفاهَةٍ ما تو را در سفاهت [و نادانى و سبك مغزى‏] مى‏بينيم [6]

سفاهت اداری:” [7] فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ

سفاهت فکری :” سیقول السفهاء ماولیهم عن قبلتهم ”

نتیجه : از سپردن هر نوع مسئولیت به افراد سفیه باید خود داری کرد .

فتحصل : مدیران راهبر باید از رشد کافی در تدبیر امور برخور دار  باشند  و از هرنوع اقدام  و عقود ناپخته وسفهی پرهیز نمایند .

 

[1] البقرة : 13 وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ

البقرة : 130 وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ

البقرة : 142 سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي‏ كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ

النساء : 5 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي‏ جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً

الأنعام : 140 قَدْ خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ

 

و زمانى كه به آن منافقان گفته مى‏شود همانند ساير مردم ايمان آوريد، مى‏گويند آيا همچون سفيهان (نابخردان) ايمان بياوريم؟ بدانيد اينها خودشان همان سفيهان نابخردند، ولى نمى‏دانند.

و چه كسى جز افراد سفيه نادان از دين ابراهيم روى گردان مى‏شدند در حاليكه ما او را در اين دنيا برگزيديم و در آخرت هم او از شايستگان است.

به زودى مردم كم خرد، خواهند گفت: «چه چيز آنها را (مسلمانها را) از قبله‏اى كه بر آن بودند برگردانيد؟» بگو: «مشرق و مغرب عالم از آن خداوند متعال است، هركس را كه خواهد به راه راست هدايت مى‏فرمايد».

و اموال خود را كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان ندهيد و از آن به آنها روزى دهيد و لباس بر آنها بپوشانيد و سخن شايسته به آنها بگوييد.

مسلّما آنها كه فرزندان خود را از روى سفاهت و نادانى كشتند زيان ديدند و آنچه‏

ندگانى.

[2] قاموس قرآن / ج‏3 / 277 / سفه: ….. ص : 277

سفه‏: حماقت. قاموس آنرا جهالت گفته. راغب گويد: سبكى است در بدن و در سبكى نفس در اثر نقصان عقل بكار رفته. صحاح گفته: ضد حلم و اصل آن خفّت و حركت است‏ «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ‏ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ …» انعام: 140. «بِغَيْرِ عِلْمٍ» قرينه است كه سفه‏ بمعنى جهالت است.

قاموس قرآن / ج‏3 / 277 / سفه: ….. ص : 277

سفاهة مثل سفه‏ است‏ «إِنَّا لَنَراكَ فِي‏ سَفاهَةٍ …» اعراف: 66. سفيه: احمق‏ «كانَ يَقُولُ‏ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً» جنّ 4. جمع آن سفهاء است‏ «قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ‏ السُّفَهاءُ …» بقره: 13.

قاموس قرآن / ج‏3 / 277 / سفه: ….. ص : 277

«وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ‏ سَفِهَ‏ نَفْسَهُ …» بقره: 130. از دين ابراهيم اعراض نميكند مگر آنكسكه خودش را جاهل و سبك عقل كند. راغب گويد: آن بمعنى احمق شود است ولى فعل از نفس مصروف شده. و «نفس» مفعول است.

قاموس قرآن / ج‏5 / 63 / عهد ابراهيم عليه السلام ….. ص : 61

وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى‏ بقره: 125. وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ‏ نَفْسَهُ‏ بقره: 130.

قاموس قرآن / ج‏6 / 322 / مال: ….. ص : 321

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ‏ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً نساء 4 در اين آيه مراد از «أَمْوالَكُمُ» ظاهرا اموال سفهاء است ولى نسبت آن به ضمير «كم» از آنست كه سفه‏ مثل مجنون محجور و ممنوع التصرّف است. بايد با مالش او را اداره كرد و طعام و پوشاك داد، در اينصورت مال، مال عقلا است، مال كسانى است كه طريق كسب و خرج آنرا ميدانند. در الميزان گفته: مراد از اموال در حقيقت اموال سفهاء است بنوعى از عنايت باولياء سفهاء نسبت داده شده است.

[3] الجن : 4 وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً و همانا شأن چنين است كه سفيه ما درباره خداوند سخنان ناروا مى‏گفت

 

[4] طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، 27جلد، فراهانى – ايران – تهران، چاپ: 1. ترجمه تفسير مجمع البيان    ج‏25    372

 

[5] الأعراف : 155 وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ و موسى [عليه السّلام‏] از قوم خود هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيده و هنگامى كه زمين لرزه آنها را فراگرفت [و هلاك شدند] گفت پروردگارا اگر مى‏خواستى مى‏توانستى آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كنى آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام داده‏اند [مجازات و] هلاك مى‏سازى اين جز آزمايش تو چيز ديگر نيست كه هركس را بخواهى [و مستحق بدانى‏] گمراه مى‏سازى و هركس را بخواهى [و شايسته ببينى‏] هدايت مى‏كنى تو ولىّ مائى ما را بيامرز و بر ما رحم كن و تو بهترين آمرزندگانى.

[6] الأعراف : 66 قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في‏ سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبينَ

الأعراف : 67 قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي‏ سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ

اشراف كافر قوم او گفتند ما تو را در سفاهت [و نادانى و سبك مغزى‏] مى‏بينيم و ما مسلّما تو را از دروغگويان مى‏دانيم.گفت اى قوم من هيچ‏گونه سفاهتى در من نيست [ولى فرستاده‏اى‏] از طرف پروردگار جهانيانم.

 

[7] البقرة : 282 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏ وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى‏ أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگامى كه به قرض و نسيه معامله كنيد آن را بنويسيد و بايد نويسنده‏اى از روى عدالت [سند را] بنويسد، كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد، نبايد از نوشتن خوددارى كند، همان طورى كه خدا به او، تعليم داده است پس بايد [بخاطر اين موهبت الهى‏] بنويسد و آن كسى كه حق بر ذمّه اوست، بايد املاء كند و از خدا بپرهيزد و چيزى فروگذار ننمايد.

 

پاورقی ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *