متن درس
دوشنبه 22/2/1404-14ذیقعده 1446 -12مه 2025 درس 142فقه رهبری سازمانی – شرائط و موانع – صبر و ضد آن جزع – اخبار باب
مساله133: مدیران راهبر باید با تدبیر نفس مستمر و نیز شناخت صبر ،صبر را در خود نهادینه کنند ومرارت مسائل سازمان را با صبر به حلاوت خدمت و هدایت بدل نمایند و در طی این فرآیند همواره از آرامش و خضوع و خشوع و اخبات جدا نشوند. تا از آثار صبر خواص بهره مند شوند و در صبر عوام نمانند .
شرح مساله : معلوم شد که صبر شرط صحت فعل رهبری مدیران و جزع مانع صحت این فریضه سازمانی است و هر دو ضد به احکام خمسه متضاده محکومند . مدیر صبور ارائه دهنده رهبری انگیزش بخش و مدیر جزوع نمادی از رهبری ضد انگیزش یا انگیزش ضد است . و نیز صبر مدیر عامل نفوذ او در قلوب پیروان و عامل هدایت اَقدام به سوی اِقدامات متعالی است . این نوبت اخبار صبرو جزع را مورد تفقه و استظهار قرار می دهیم تا با جزییات و فرعیات بیشتری از صبرو جزع آشنا شویم :
در مصباح الشریعه منسوب به امام صادق ع القاء شده به فضیل عیاض طبق مشهور ،بابی به نام صبر است که من باب ” تعرف الاشیاء باضدادها ” جزع را هم تعریف نموده است :
الباب الثامن و الثمانون في الصبر
قَالَ الصَّادِقُ ع الصَّبْرُ يُظْهِرُ مَا فِي بَوَاطِنِ الْعِبَادِ مِنَ النُّورِ وَ الصَّفَاءِ وَ الْجَزَعُ يُظْهِرُ مَا فِي بَوَاطِنِهِمْ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ وَ الصَّبْرُ يَدَّعِيهِ كُلُّ أَحَدٍ وَ مَا يَثْبُتُ عِنْدَهُ إِلَّا الْمُخْبِتُونَ وَ الْجَزَعُ يُنْكِرُهُ كُلُّ أَحَدٍ وَ هُوَ أَبْيَنُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ لِأَنَّ نُزُولَ الْمِحْنَةِ وَ الْمُصِيبَةِ مُخْبِرٌ عَنِ الصَّادِقِ وَ الْكَاذِبِ وَ تَفْسِيرُ الصَّبْرِ مَا يَسْتَمِرُّ مَذَاقُهُ وَ مَا كَانَ عَنِ اضْطِرَابٍ لَا يُسَمَّى صَبْراً وَ تَفْسِيرُ الْجَزَعِ اضْطِرَابُ الْقَلْبِ وَ تَحَزُّنُ الشَّخْصِ وَ تَغَيُّرُ اللَّوْنِ وَ تَغَيُّرُ الْحَالِ وَ كُلُّ نَازِلَةٍ خَلَتْ أَوَائِلُهَا مِنَ الْإِخْبَاتِ وَ الْإِنَابَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ فَصَاحِبُهَا جَزُوعٌ غَيْرُصَابِرٍ وَ الصَّبْرُ مَا أَوَّلُهُ مُرٌّ وَ آخِرُهُ حُلْوٌ لِقَوْمٍ وَ لِقَوْمٍ مُرٌّ أَوَّلُهُ وَ آخِرُهُ فَمَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَاخِرِهِ فَقَدْ دَخَلَ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَائِلِهِ فَقَدْ خَرَجَ وَ مَنْ عَرَفَ قَدْرَ الصَّبْرِ لَا يَصْبِرُ عَمَّا مِنْهُ الصَّبْرُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ خَضِرٍ وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً فَمَنْ صَبَرَ كُرْهاً وَ لَمْ يَشْكُ إِلَى الْخَلْقِ وَ لَمْ يَجْزَعْ بِهَتْكِ سِتْرِهِ فَهُوَ مِنَ الْعَامِّ وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ أَيْ بِالْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ مَنِ اسْتَقْبَلَ الْبَلَاءَ بِالرُّحْبِ وَ صَبَرَ عَلَى سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ فَهُوَ مِنَ الْخَاصِّ وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
استظهار :
- الصَّبْرُ يُظْهِرُ مَا فِي بَوَاطِنِ الْعِبَادِ مِنَ النُّورِ وَ الصَّفَاءِ وَ الْجَزَعُ يُظْهِرُ مَا فِي بَوَاطِنِهِمْ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ
صبر مظهر نور و صفای باطن بندگان است و جزع مظهر تاریکی و وحشت درونی عباد قبلا معلوم شد صب حبس النفس از جزع است نزد اهل اصطلاح ولی معصوم ع آن را مظهر یعنی محل ظهور و اشکاری نور و صفای باطنی میداند باطنی منزه از آلودگی های مادی و منور از نور خداوندی . گویا جزع نهانی و محبوس را به نور بدل میکند وتهدیدی را به فرصت بدل میکند . لذا مدیر راهبر صبور با حبس جزع در مصیبات ومعصیات و تکالیف سازمانی ،نار آن را به نور تبدیل میکند و در رفتار و گفتار و رخسار خود ظاهر مینماید به گونه ای که پیروان او با ادراک و نگرش و شخصیت خود این نور را درک میکنند و در پرتو آن نور هدایت میشوند یعنی رهبری مدیر اثر خود را میگذارد که نفوذ و هدایت در کارکنان است و چه عنصری نافذ تر و هادی تر از نور تولید شده از جزع فافهم . این صبر صحیح است ومایه تصحیح رهبری مدیر است و برآن انگیزش درونی و بیرونی کارکنان را ایجاد میکند و البته تحصیل این صبر واجب است کما مر مرارا .
- الصَّبْرُ يَدَّعِيهِ كُلُّ أَحَدٍ وَ مَا يَثْبُتُ عِنْدَهُ إِلَّا الْمُخْبِتُونَ[1] وَ الْجَزَعُ يُنْكِرُهُ كُلُّ أَحَدٍ وَ هُوَ أَبْيَنُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ لِأَنَّ نُزُولَ الْمِحْنَةِ وَ الْمُصِيبَةِ مُخْبِرٌ عَنِ الصَّادِقِ وَ الْكَاذِبِ خیلی ها مدعی صبر هستند خیلی از مدیران ولی صبر فقط در بستر اخبات اثبات میشود یعنی خضوع و خشوع مستمر و استقامت در ایمان بدون تردید و تزلزل و آرامش و اطمینان و…. لذا جز مخبتین شکسته دل و سکینه دار صبر را در خود نهادینه نمیکند و صبر واقعی را تجلی نمیدهد .و خیلی مدیران منکر جزع هستند در حالیکه در اهل نفاق جزع آشکار است ملاک صدق و کذب ادعا نزول محنت و مصیبت است که در سازمانها پر تکرار است کما مر ومنافق زیر بار این محنت و امتحان فرو می پاشد و ناسزا به زمین و زمان میگوید و ادعای صبر و انکار جزع او کاذب و مردود از کار در می آید. مخبت ادعای صبر و انکار جزعش در این امتحان و ابتلاء صادقانه میشود . لذا بر مدیران صادق لازم است که حین نزول محن و مصائب صبر نشان دهند در رفتار و عمل سازمانی و نه فقط ادعا کنند. این هم از صبر صادق و کاذب و صابر صادق و کاذب (دو حکم وضعی)
- تَفْسِيرُ الصَّبْرِ مَا يَسْتَمِرُّ مَذَاقُهُ وَ مَا كَانَ عَنِ اضْطِرَابٍ لَا يُسَمَّى صَبْراً وَ تَفْسِيرُ الْجَزَعِ اضْطِرَابُ الْقَلْبِ وَ تَحَزُّنُ الشَّخْصِ وَ تَغَيُّرُ اللَّوْنِ وَ تَغَيُّرُ الْحَالِ وَ كُلُّ نَازِلَةٍ خَلَتْ أَوَائِلُهَا مِنَ الْإِخْبَاتِ وَ الْإِنَابَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ فَصَاحِبُهَا جَزُوعٌ غَيْرُصَابِرٍ[2] صبر باید در مدیران ملکه شود تصبر کافی نیست مگر مقدمتا صبر با اضطراب نمیسازد و الا جزع است نه صبر لذا هر نازله و حادثه ای تلخی که با اخبات و انابه و تضرع همراه نشود از اول منتهی به صبر نمیشود بلکه منجر به جزع میشود . مذاق به معنای تلخی در ذائقه زیرا نازله ها نوعا تلخ هستند این تلخی باید با اخبات توام شود نه اضطراب تا متمایز شود صبر از جزع . لذا مدیران و توانمندسازان سازمان موظفند تلخی مصائب را با صبر صادق همراه سازند مستمرا .
وَ الصَّبْرُ مَا أَوَّلُهُ مُرٌّ وَ آخِرُهُ حُلْوٌ لِقَوْمٍ وَ لِقَوْمٍ مُرٌّ أَوَّلُهُ وَ آخِرُهُ فَمَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَاخِرِهِ فَقَدْ دَخَلَ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَائِلِهِ فَقَدْ خَرَجَ[3]– صبر بدون مرارت و تلخی معنا ندارد ولی تلخی که با صبروری به شیرینی بدل میشود ولی مدیران جزوع تلخی مصائب برا ی آنها هرگز به شیرینی بدل نمیشود و تا پایان تلخ است و این مرارت را بروز میدهند و در کارکنان و پیروان تاثیر منفی میگذارند و مدیرت بدون مرارت هم که نداریم هرگز. مهم مدیریت مرارت است که آن را به حلاوت بدل میکند یعنی صبر یک صنعت تبدیلی است پس كسى كه در مسير صبر وارد مىشود و پايان و نتيجه آن را در نظر گرفته است، به طور مسلم از افراد صابر به شمار مىرود و توفيق به دست آوردن نتيجه مطلوب صبر را پيدا خواهد كرد. ولى كسى كه توجه و نظر او به تلخى آغاز و ابتداى آن است، هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است.
- مَنْ عَرَفَ قَدْرَ الصَّبْرِ لَا يَصْبِرُ عَمَّا مِنْهُ الصَّبْرُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ خَضِرٍ وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً[4] صبر یک فرآیند و استمرار است کسی که کارکرد صبر را بداند در مراحل اول آن نمیماند بلکه ادامه میدهد تا به نتیجه شیرین آن دست یابد لذا باید صبر شناس و قدر شناس صبر بود آنگاه صبر پیشه کرد
- فَمَنْ صَبَرَ كُرْهاً وَ لَمْ يَشْكُ إِلَى الْخَلْقِ وَ لَمْ يَجْزَعْ بِهَتْكِ سِتْرِهِ فَهُوَ مِنَ الْعَامِّ وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ أَيْ بِالْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ مَنِ اسْتَقْبَلَ الْبَلَاءَ بِالرُّحْبِ وَ صَبَرَ عَلَى سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ فَهُوَ مِنَ الْخَاصِّ وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ[5] صبر به دو نوع عوام و خواص تقسیم میشود صبر عام و عمومی که مخصوص کارکنان غیر راهبر است که اولی هماره با اضطراب همراه است ولی بروز نمیدهد ولی دومی که مدیران راهبر هستند هماره داری وقار و سکینه اند /
فتحصل : مدیران راهبر باید با تدبیر نفس مستمر صبر را در خود نهادینه کنند ومرارت مسائل سازمان را به صبر به حلاوت خدمت و هدایت بدل نمایند و در طی این فرآیند همواره از آرامش و خضوع و خشوع و اخبات جدا نشوند.
[1] واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ریشه خَبْت گرفته شده که در اصل، بهمعنای زمین هموار و فراخ، زمین مطمئن و دارای ریگ، دشت بدون گیاه، زمین هموار و سخت و زمین گود و پهناور است.
گویا زمین مطمئن که در ترجمه خَبْت ذکر شده، همان زمین سخت بوده، و مطمئن، لازم معنای زمین سخت، و صفت آناست.
ریشه واژه اِخبات، با توجّه به معنای لغوی، در این معانی بهکار رفته است: تسلیم، خضوع و خشوع،لینت، تواضع و نیز اطمینان که به واسطه آن، هیچگونه اضطراب، نگرانی و تردید و تزلزل در شخص راه نمییابد.
اِخبات در اصطلاح عرفان بهگونهای تعریف شده است که با دستهبندی مطالب ارائه شده از سوی عارفان میتوان برای آن، دو جنبه را مطرح کرد: یکی جنبه رحمت و رجا که اِخبات با این نگاه، انس و سکون به پروردگار بهشمار میرود که به واسطه نیروی شوق و جذبه بهسوی او حاصل شده است. و دیگری، جنبه خوف و خشیت که اِخبات با این دید، عبارت از انکسار دل و خشوع و فروتنی در مقام تضرّع و تخشّع به حضرت کبریایی ـجلّتعظمتهـ است.
[۱۴]اِخبات در ادعیه و زیارات نیز بهصورت یکیاز درخواستهای بنده از درگاه خداوند آمده، از جمله در دعای ختم قرآن روایت شده از حضرت امیرمؤمنان (علیهالسلام) که با عبارت «اللّهم انّی اسئلک اخبات المخبتین» آغاز شده است.
در زیارت وداع امامان (علیهمالسلام) نیز این عبارت آمده است: ورزقنی اللّه العود ثمّ العود ثمّالعود ما ابقانی ربّی بنیّة صادقة و ایمان و تقوی و اخبات و رزق واسع حلال طیّب.
برخی، معانی اطمینان، خشوع و خضوع را برای اِخبات، مجازی میدانند. گفته شده: اِخبات در صورت متعدّی شدن با «الی»، معنای اطمینان، و در صورت متعدّی شدن با «لام»، معنای خضوع و خشوع میدهد. این واژه به لحاظ معنای ریشه آن و ویژگی باب إفعال، بر خشوع مستمر دلالت دارد.استقامت،شکستهشدن دل،انابه، و نیز سکون و اطمینان برخاسته از شوق و سکون جوارح که از خضوع برای خدا نشأت گرفته، از دیگر معانی اِخبات شمرده شده است.
در نظری جامع میتوان گفت: اِخبات بهمعنای نزول در محیطی گسترده و هموار است، بهگونهای که شخص در آن استقرار یافته، از اضطراب، انحراف، اختلاف و تردّد رها شود و لازمه چنین معنایی، حقیقت ایمان و تسلیم و اطمینان است.وجه ارتباط اطمینان و خضوع با معنای زمین هموار و فراخ، این است که راه رفتن در زمین هموار و گسترده، توأم با اطمینان، و چنین زمینی، زیر پای راهروان، خاضع و تسلیم است.
در قرآن کریم، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) بهکار نرفته، امّا مشتقّات آن به سه گونه آمده است:
أخبتوا: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّــلِحـتِ واَخبَتوا اِلیرَبِّهِم اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَنَّةِ هُم فیها خــلِدون؛
»
در این آیه، مخبتان در برابر کافران و از اصحاب دائم بهشت بهشمار رفتهاند.
المخبتین: «و لِکُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَکـًا… فَاِلـهُکُم اِلـهٌ وحِدٌ فَلَهُ اَسلِموا و بَشِّرِ المُخبِتین؛
»
آیه یادشده، دربردارنده بشارت به مخبتان است و در آیه بعدی به صفات آنان اشاره شده است.
فتخبت: «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم…؛
»
این آیه، به اخبات قلبی مؤمنان در برابر حق اشاره دارد.
برخی به این نکته توجّه کردهاند که کلمه «خَبَتْ» در آیه «کُلَّما خَبَت زِدنـهُم سَعیرا؛
» از ریشه (خبو) است و تصوّر اینکه برگرفته از ریشه (خبت) باشد، پنداری نادرست است،
از اینرو، آیه یادشده، داخل بحث نخواهد بود.
البتّه اینکه در فصوص الحکم، مخبتین به الّذین خبت نار طبیعتهم (کسانی که آتش طبیعتشان خاموش شده است) وصف شده،بیان ریشه لغوی نیست.
[2] حضرت فرمود:صبر به معنى چيز تلخ مزهاى است كه توام با اضطراب نباشد چون هر چه تلخ باشد و توام با اضطراب آن را صبر نمىنامند. و معنى جزع اضطراب دل است با اظهار حزن و تغيير حالت و تغيير رنگ، و هر مصيبت و حادثهاى كه بر آدمى مىرسد اگر اول آن توام با تسليم و ان به تضرع به درگاه خدا نباشد صاحب آن مصيبت ناشكيبا است.
[3]صبر آن چيزى است كه براى عدهاى اولش تلخ است ولى آخرش شيرين است و براى عدهاى ديگر اول و آخرش تلخ است پس كسى كه در مسير صبر وارد مىشود و پايان و نتيجه آن را در نظر گرفته است، به طور مسلم از افراد صابر به شمار مىرود و توفيق به دست آوردن نتيجه مطلوب صبر را پيدا خواهد كرد. ولى كسى كه توجه و نظر او به تلخى آغاز و ابتداى آن است، هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است.
[4] حضرت فرمود: هر كس مقام و منزلت صبر را بشناسد، هرگز راضى نمىشود كه در مقدمات و موجبات صبر توقف و كوتاهى ورزد،و خود را آماده نسازد. خداوند متعال در قصه حضرت موسى و حضرت خضر عليهما السلام مىفرمايد:چگونه مىتوانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى.
[5] س كسى كه از روى كراهت و ناچارى صبر ورزيده و در عين حال مراقبت كامل دارد كه شكايت و اظهار گله در نزد مردم نكند و با اضطراب و جزع، باطن و اسرار خود را آشكار نسازد،چنين شخصى از صبر كنندگان عمومى به شمار مىرود و از جهت نصيب و حظ مشمول فرمايش خداوند متعال خواهد بود كه مىفرمايد: و بشارت بده صابران را. يعنى بهشت و مغفرت.
و اما اگر از جان و دل از بلا استقبال كرد و بدون كوچكترين اضطراب با بلا روبرو شود، و با كمال اطمينان خاطر و آرامش دل و سنگينى و وقار ثبات و استقامت داشته باشد ،او از خواص صابرين محسوب مىگردد و مشمول قول خداى عزوجل قرار خواهد گرفت كه فرمود:خدا همراه صابران است. (45)