متن درس
یکشنبه 19/12/1403-8رمضان 1446 -9 مارس 2025- درس 105فقه رهبری سازمانی – شرائط و موانع اثر بخشی – رافت و قسوت
مساله95: مدیران در مقام ادای وظیفه رهبری سازمانی انگیزه بخش ملزم به اجتناب از قسوت قلب خود وپیروان هستند قسوت به عنوان جندی از جهل ویک بیماری پر ضرر و ضد انگیزه وضد انگیزش باید که از قلب مدیر راهبر ریشه کن شود .
شرح مساله : معلوم شد که رافت به معنای شدت رحمت و ضد قسوت [1]وغلظت قلب وسنگدلی است از شرائط لازم التحصیل اثرگذاری رهبری مدیران در پیروان و تابعان است و قسوت در تضاد با رافت یکی از موانع اثربخشی مزبور است غلظت دل با عث انفضاض کارکنان از پیرامون مدیر راهبر است لعموم قوله تعالی :” لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ” [2]استظهار از ذیل آیه نشان میدهد که از آثار لینت ورافت: عفو ،مشاوره و تصمیم سازی صحیح است که در اثر مهربانی و جذابیتی که پدید می آورد حاصل میشوند عفو افراد خاطی ونادم ناشی از رافت است استفاده از نظرات آنان ناشی از رافت است که نه تنها طرد نمیشوند بلکه از آرائشان استفاده میشود و نیز در تصمیم سازیها مشارکت میکنند و مدیررا عازم به امور مهم میکنند در حالی که در اثر قسوت[3] خلاف این امور صورت میگیرد همه قهر میکنند طرد میشوند پراکنده میشوند بخشوده نمیشوند نظر نمیدهند و مدیر تنها میشود و نمیتواند درست تصمیم بگیرد و عازم شود و.. لذا عقل حکم میکند به اینکه برای نیل به مزایای بیشمار رافت که بخشی از آنها از دلیل استظهار گردید به تجهیز نفس وقلب به رافت همت شود و از قسوت اجتناب شود و شرع هم این حکم را تنفیذ میکند لظهور الآیة . قسوت دل ناشی از عدم رعایت اصول رفتاری صحیح است کما اینکه بنی اسراییل به آن دچار شدند لقوله تعالی :” ثم قست قلوبکم فهی کالحجارة او اشد قسوة” [4]یعنی پس از ایراد ها و بهانه جوییها و ترجیح گوساله زرین بر خداوند جل وعلا و…. قلب شما سنگ شد معصوم ع قِلّت کلام ،طعام[5] وخواب[6]…. را مانع قسوت [7]معرفی میکند کما این حب کلام ،طعام ونوم.. را عامل قسوت دل میداند [8]که ترکیبی از پرگویی[9] ،پرخوری و پرخوابی و.. است و در مقابل صمت وصوم وسهر و… جلوی قساوت را میگیرد. یعنی میتوان جلوی قساوت را گرفت[10] با کنترل گفتار ،خور و خواب .. شهوت خواب و سخن و خوراک قلب را قسی میکند و قلب قسی جای رافت نیست زیرا رافت و قسوت امران وجودیان لایجتمعان . آیا میشود نه رافت نه قسوت داشت پاسخ این است که برخی ضدان قابل اجتماع هستند و لی قابل ارتفاع نیستند مثل دو رنگ که جای خود را به رنگ ثالث میدهند ولی شب وروز دو ضدند وجودیان ولی لاثالث لهما نمیتوانند جای خد را به وجود ثالثی بدهند که نه شب باشد ونه روز مگر بین الطوعین را ثالث آندو حساب کنیم . حال باید دید که قسوت ورافت ثالثی دارند یانه ؟ یعنی قلبی داشته باشیم نه قسی باشد نه رئوف ؟ نام ثالث چیست؟ آیا میتوان ترکیبی از نیم قسوت و نیم رافت ؟ که در مسیر علاج قسوت مثلا در حال کم کردن نوم ،کلام و طعام هستیم تدریجا در نتیجه از قسوت کاسته وبه رافت افزده میشود و اصلا چه بسا قلب قسی مطلق نادرالوجود باشد و همینطور قلبی که کاملا رئوف باشد آیا قلب معصوم چنین است یا اشداء علی الکفار و رحماء بینهم است و قولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی است . اما نام ثالث چیست نیازی به نام ندارد مثل بین الطلوعین .البته قلب شدید با قلب قسی فرق دارد قسوت از جنود جهل است و شدت از جنود عقل است فافهم . براین اساس قلب سلیم و معصوم هیچگاه نمیتواند قسی باشد و لو میتواند شدید باشد . لذا رافت با قسوت جمع نمیشود ولی میتوان تصور کرد و پذیرفت که در مسیر علاج ازقسوت به رافت حرکت شود . خداوند قلب قسوت را دوست ندارد لحن خدا در آیه مزبوره ،مذمت صرف است . آنجا که قساوت قلب را شدید تر از سنگ میداند زیرا سنگها در مواقعی معنوی و دارای خشیت میشوند و از درون آنها آب حیات میجوشد در حالیکه در دل قاسی[11] چنین معنویاتی و جود ندارد[12] . آیا این جز مذمت قسوت چیز دیگری است و مذمت دال بر لزوم اجتناب از آن است . و باید قلب را از آن عاری کرد هرچه سریع تر بهتر . از آیات داله بر لزوم اجتناب قلب از قسوت :” فویل للذین قاسیه قلوبهم عن ذکر الله “[13] است ذکر الله که باعث طمانینه قلوب است دشمنی به نام قساوت دارد باید این برود تا آن بیاید .
اما در رهبری سازمانی مدیران، رافت دل آنها باعث رفتار جذاب در آنان میشود وقساوت باعث نفور و نفرین اطرافیان و رافت باعث انگیزش وقسوت ضد انگیزش عمل میکند . و صحت رهبری یعنی انگیزش زایی و بطلان رهبری یعنی انگیزش زدایی .
البته رافت میتواند باعث تجری و تجاسر متجاسرین بشود ولی اگر تحمل شود نهایتا اثر مثبت دارد . هر کاری هزینه دارد ایجاد و تولید انگیزش هم هزینه دارد باید پرداخت شود رافت از جنود عقل است الا ما خرج بالدلیل آنهم در جرائم غیر قابل گذشت مثل زنا کمامر . والا اصل بر رافت و رحمت است و خروج از اصل وقاعده دلیل میخواهد .
فتحصل : مدیران در مقام ادای وظیفه رهبری سازمانی انگیزه بخش ملزم به اجتناب از قسوت قلب خود وپیروان هستند قسوت به عنوان جندی از جهل ویک بیماری پر ضرر و ضد انگیزه باید که از قلب ریشه کن شود .
[1] «قساوت» در زبان عربی از ریشه «قسی» و «قسوه» است؛ که در لغت به معنی خشونت و نفوذ ناپذیری میباشد؛ لذا به سنگهای خشن و سخت، «قسی» میگویند. و در اصطلاح قرآنی به قلبهایی که در برابر حق، تواضع، خشوع و انعطافى نداشته باشند و نور هدایت در آن نفوذ نمىکند، قاسیه میگویند.در فارسی از آن به «سنگدلی» تعبیر شده که در مقابل «نرم دلی» قرار گرفته است.[۲]قلب» در لغت به معنی گرداندن و تحوّل دادن از وجهى به وجه دیگر میباشد؛ مثل گرداندن لباس و گرداندن انسان از طریقهاش. ۳]قساوت از ماده «قَسَوَ» در قرآن، هفت مرتبه به کار رفته؛که همیشه با ماده قلب همراه بوده است.قساوت، یکی از مهمترین عواملی است که انسانها را از شناخت خداوند و سیر به سوی او بازمیدارد. از آنجا که یکی از وظایف انبیاء، آشنا کردن انسانها با حقایق و گسترش عدالت در جامعه بوده، و لکن تمامی انبیاء الهی در راه نیل به اهداف خود، با مقاومت افراد قسی القلب رو به رو بودهاند؛ چرا که افراد قسیالقلب، راه نفوذ حقایق و دروازه عطوفت را به روی خود بسته و با زیر پانهادن اصول انسانی، با سرسختی تمام در مقابل حق میایستند.[۱۱]قرآن نیز با طرح مطالب و ذکر قصص مرتبط، به مبارزه با این صفت مذموم پرداخته و با ذکر عوامل و آثار آن، به انسانهای غافل، آگاهی و معرفت بخشیده است.
با اینکه این واژه و مشتقات آن هفت مرتبه در قرآن ذکر شده، ولی در آیات بسیاری به طور ضمنی و مفهومی به این مسأله پرداخته است؛ که در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
[2] فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ 159 آل عمرانای پیامبر!] پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند؛ بنابراین از آنان گذشت کن، و برای آنان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.
[3] قلب، مرکز عواطف انسانی و عشق در وجود انسان بوده که با سخت شدن آن، آثار زیانبار و جبران ناپذیری برای انسان، بار میشود؛ که در اینجا به گوشههایی از آن اشاره شده است:
یکی از بزرگترین آثار قساوت قلب این است که دل انسان، اسیر مرگ میشود. حقیتاً، کسی که جهل و نفس اماره را پیشوای خود قرار داده و از خدا و نشانههای او غافل مانده و تمامی راههای نفوذ نور را در وجود خود بسته باشد، گر چه به ظاهر زنده است؛ اما در واقع مرده متحرکی بیش نیست؛ که خداوند، درباره آنها در آیه ۵۲ سوره روم خطاب به پیامبر میفرماید:«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و
نه سخنت را به گوش کران …» بر اساس این آیه، انسان به علت قساوت درونی و سنگدلی، به مردهای تبدیل شده که حتی پیامبر اسلام نیز توان زنده کردن دل آنها را ندارد.
از دیگر آثار قساوت قلب، کاهش روزی است:«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»
«و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!»
بر اساس این آیه، کسانی که رابطه خود را با خدا قطع کردهاند، به جز دنیا، چیزی ندارند که بتواند مایه امید آنها باشد، و با تمام تلاشی که در امر توسعه زندگی دنیوی خود انجام میدهند، به اندوختههای خود قانع نگشته و راضی نمیشوند؛ لذا با ولع بیشتری برای رسیدن به چیزی که آنها را به آرامش برساند، تلاش مینمایند، ولی هرگز پایانی برای آن متصوّر نیست؛ پس چنین افرادی دائما در فقر و تنگى به سر مىبرند و با وجود اموال زیاد، روزی بسیار اندکی دارند.
[4] قلب یکی از حساسترین اعضاء بدن انسان است؛ که قابلیتهای اعجابانگیزی در آن نهفته شده است. از جمله آن قابلیتها این است که قلب، در برابر عواطف انسانی تغییر پذیر بوده و بنا به شرایط و موقعیتی که برای انسان پیش میآید، میتواند نرم یا سخت گردد؛ و حتی این نرمی و سختی هم، دارای درجات متفاوتی بوده؛ تا جایی که دل انسان از شدت قساوت میمیرد. قرآن کریم، این درجات را با تمثیلی زیبا بیان کرده است:
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ … فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً…»«سپس دلهاى شما سخت شد… همچون سنگ، یا سختتر!…»
أ. «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»«چرا که پارهاى از سنگها مىشکافد، و از آن نهرها جارى مىشود»
ب. «وَ إنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ»«و پارهاى از آنها شکاف برمىدارد، و آب از آن تراوش مىکند»
ج. «وَ إِنَّ مِنْها لَما یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ …»
«و پارهاى از خوف خدا به زیر مىافتد …»
خداوند در این آیه با تمثیل زیبایی، به بیان شدّت و درجه قساوت مردم یهود، اشاره کرده و بیان میکند که قلب در شدت قساوت به درجهای میرسد که حتی از سختترین سنگها هم، سختتر میشود. نه اینکه چشمه عواطف و علم از آن نمیجوشد، و قطرات محبت از آن تراوش نمىکند؛ بلکه هرگز از خوف خدا، دل انسان سنگدل به طپش نمیافتد. این تهدیدى است سربسته، براى این جمعیت بنیاسرائیل و تمام کسانى که خط آنها را ادامه مىدهند.
[5] یکی از موانع پرخوری و شکم پرستی است. شخصی که شبانه روز تلاش می کند غذاهای خوب و لذیذ تهیه کند و شکم را از انواع غذاها انباشته سازد، چگونه می تواند با خدای خویش خلوت کند، با او انس بگیرد و راز و نیاز کند. انسان با شکم انباشته از غذا چگونه می تواند حال عبادت و دعا داشته باشد؟ کسی که لذتش را در خوردن و آشامیدن می داند، کی می تواند طعم لذت مناجات را بچشد؟ و به همین جهت اسلام از پرخوری مذمت نموده است.
حضرت صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: شکم در اثر پرخوری طغیان می کند. نزدیکترین احوال بنده به خدا هنگامی است که شکمش خالی باشد، و بدترین حالات وقتی است که شکمش پر باشد.[6]
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: هنگامی که خدا صلاح بنده اش را بخواهد قلت کلام و قلت طعام و قلت خواب را به او الهام می کند.[7]
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمود: گرسنگی بهترین کمک برای کنترل نفس و شکستن عادتهای او می باشد.[8]
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ روایت کرده که خدای متعال در شب معراج به رسول خدا فرمود: یا احمد! کاش شیرینی گرسنگی و سکوت و خلوت و آثار آنها را می چشیدی. رسول خدا عرض کرد: پروردگارا! فایده گرسنگی چیست؟ فرمود: حکمت و حفظ قلب و تقرب به من و حزن دائم و کم خرجی و گفتار حق و بی باکی از اینکه در گشایش باشد یا در سختی.[9]
[6] قال امیرالمؤمنین علیه السلام: اذا اراد الله صلاح عبده الهمه قلّة الکلام و قلّة الطعام و قلّة المنام، مستدرک/ج3، ص81.
[7] قال علی ـ علیه السّلام ـ: اذا تمّ العقل نقص الکلام، بحار/ ج 71، ص 290.
[8]] محمدی ری شهری،محمد؛دانشنامۀ احادیث پزشکی،ترجمۀ دکتر حسین صابری،نشر سازمان چاپ و نشر دارالحدیث،چاپ هفتم،1386ش،ج2،ص1046ـ قساوت قلب: پیامبر اکرم(ص) می فرماید: غذایتان را با یاد خدا و نماز ذوب (هضم) کنید و پس از آن نخوابید که دل هایتان سخت شده قساوت پیدا می کنند
قساوت قلب، نیز مانند بسیاری از رفتارهایی که از انسان سر میزند، دارای عواملی است که به برخی اشاره میگردد:
یکی از عوامل بروز قساوت قلب در انسان، جهل و غفلت است. جهل، تصویری نادرست از واقعیت، در برابر انسان ایجاد کرده و مانع نفوذ نور ایمان در قلب میشود؛ و غفلت، او را از جستجوی حقایق منحرف میسازد؛ فلذا دل انسان در مقابل نصیحت، معجزه و دلیل، سخت میگردد؛ چنانچه خداوند در خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: «فَإِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِین»
«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش کران، هنگامى که روى برگردانند و دور شوند!»
در این آیه کفار، که خود را در پردهای از جهل و غفلت فرو بردهاند و دلهایشان به قدری سخت شده که از شنیدن حقایق محرومند، مرده و کر نامیده شدهاند.
خداوند به شدت، اینها را مورد سرزنش قرار داده و میفرماید: واى بر آنها که قلبهاى سخت و نفوذناپذیرى دارند و ذکر خدا در آنها اثر نمىگذارد:«فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکرِ اللَّهِ»
گناه، نشانه غفلت از خداوند است که، موجب سیاهى دل و ضعف ایمان شده و در صورت استمرار، بر دلها مهر قساوت زده میشود:
«أَوَ لَمْ یهْدِ لِلَّذینَ یرِثُونَ الْأَرْض مِن بَعدِ أهلِهَا أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یسْمَعُون»
«آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مىشوند، عبرت نمىگیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک مىکنیم، و بر دلهایشان مهر مىنهیم تا (صداى حق را) نشنوند؟!»
طبع قلب، به معنى بسته شدن است که موجب محدود شدن از جهت دید و درک حقایق و أنوار ملکوتی خواهد بود و این چیزی جز، قساوت قلب نیست.
انسان از روی لجاجت، چشم خود را در برابر نشانههای الهی بسته و بر جهل خود پافشاری میکند:«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً …»
«سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر!…»
قساوت در آیه شریفه، اشاره به لجاجتهای قوم بنیاسرائیل در جریان ذبح گاوی بود که، خدای متعال جهت روشن شدن حقیقت امر در قتل شخصی از بنیاسرائیل، دستور داده بود.
این آیات بیانگر اوضاعی است که آن قوم بعد از دیدن معجزات الهی، به جای تقویت ایمان، از روی لجاجت به آنها بیتوجهی کرده تا آنجا که خداوند سختی دلهای آنها را، به سنگ تشبیه نموده است.
[9] قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فانّ کثرة الکلام بغیر ذکر تقسوا لقلب. انّ ابعد الناس من الله القلب القاسی، بحار/ 71، ص 281.
[10] بیان شد که اگر دل انسان بمیرد، دستگاه برقراری ارتباط در وجود او از بین رفته و حتی توفیق فکر اصلاح خویش و توبه به درگاه الهی را نخواهد داشت؛ اما مادامی که به این حد نرسیده و به شدت سختی گرفتار نشده باشد، راه درمان وجود دارد: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیث … تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکرِ اللَّه …»
«خداوند بهترین سخن را نازل کرده … که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند مىافتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مىشود …»
با اینکه قساوت قلب از آفتهای بزرگ در راه تکامل و شناخت انسان است؛ وجود یک روزنه کوچک در قلب، باعث نرم شدن دل و آمادگی آن برای ورود انوار رحمانیه الهی میشود. تفکر، که نقش بسیار مهمی را برای ایجاد این روزنه بر عهده داشته، انسان در رابطهاش با خود، جامعه و خدا بیشتر و دقیقتر اندیشه نموده و با دقت بیشتری به آیات خدا نظاره میکند، پس به جایگاه خویش پی برده و راه استغفار، دعا و تضرع به درگاه خداوند را باز خواهد نمود؛
که خداوند برای شکستن سدّ قساوت، انسان را به تفکر فراخوانده است: «أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن تخَْشَعَ قُلُوبهُُمْ لِذِکرِ الله…قَدْ بَینَّا لَکمُ الاَْیاتِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُون»
«آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مومنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟!…ما آیات (خود) را براى شما بیان کردیم،شاید اندیشه کنید!»
تفکر در آیات الهی دارویی شفا بخش است که موجب آگاهی انسان و باز شدن راه دعا، توبه و خشوع در برابر خداوند و نرم شدن و روشنایی دل او میباشد؛ لذا خداوند در این آیات، بیدرنگ ما را متوجّه تعقّل در آیات خود مىسازد.
[11] قلب قاسِی:⚘
وآن قلبی است که به عقيده و ايمان نرم نمیشود و وعظ و ارشاد در آن تأثيری ندارد و از ياد خداوند رويگردان است.{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً }
[12] ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ74بقره
سپس دل های شما بعد از آن [معجزه شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سخت تر؛ زیرا پاره ای از سنگ هاست که از آنها نهرها می جوشد، و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن بیرون می آید، و پاره ای از آنها از ترس خدا [از بلندی] سقوط می کند؛ و خدا از آنچه انجام می دهید بی خبر نیست.
قاسِیَه:
(قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً)[۱][۲]قاسِیَه» از مادّه «قسوة» و «قساوت» در اصل به سنگهای سخت اطلاق میشود و به معنای خشونت و سختی و نفوذناپذیری است، لذا سنگهای خشن را «قاسی» میگویند و از همین رو به دلهایی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خود نشان نمیدهد و نرم و تسلیم نمیگردد و نور هدایت در آن نفوذ نمیکند «قلبهای قاسیه» یا قساوتمند، گفته میشود و در فارسی از آن به «سنگدلی» تعبیر میکنیم[۵][۶]
(فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَ نَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَیَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ اِلاَّ قَلِیلًا مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)
[۷]ولی به خاطر پیمان شکنی آنها، از رحمت خویش دورشان ساختیم و دلهای آنان را سخت و پر قساوت نمودیم؛ آنها کلمات الهی را از موردش تحریف میکنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و پیوسته از خیانتی تازه از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه قاسیة اسم فاعل از ماده قسی است و این ماده به معنای سفتی و سختی است و قساوت قلب از قسوت سنگ که صلابت و سختی آن است گرفته شده و قلب قسی (با قساوت) آن قلبی است که در برابر حق خشوع ندارد و تاثیری به نام رحمت و رقت به آن دست نمیدهد، در قرآن کریم فرموده:
(اَ لَمْ یَاْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؟ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ)
(اَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْاِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ اُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ)
[۱
(آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته همچون کوردلان گمراه است؟ وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند. آنها در گمراهی آشکاری هستند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: جمله فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ) تفریع بر جمله قبلی است، چون دلالت میکند بر این که اشخاص قاسیة القلوب – با در نظر داشتن اینکه قساوت قلب و سختی آن لازمه نداشتن شرح صدر و نور قلبی است – با آیات خدا متذکر نمیشوند و در نتیجه به سوی حقی که آیات خدا بر آن دلالت میکند راه نمییابند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)