فقه القیادة 69
- 16 دی, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
موانع وشرائط –جنود عقل و جهل -الرَّجَاءُ وَ ضِدَّهُ الْقُنُوطَ
یکشنبه 16/10/1403-4رجب 1446-5ژانویه 2025-درس 69 فقه رهبری سازمانی – موانع وشرائط –جنود عقل و جهل -الرَّجَاءُ وَ ضِدَّهُ الْقُنُوطَ
مساله 59: مدیران سازمان در مقام ادای تکلیف رهبری رفتاری سازمانی خود شرعا وعقلا ملزم به امید واری واقعی توام با خوف پاسخگویی هستند و پیوسته باید از نومیدی و نیز امید واهی که افراط و تفریط امید واقعی هستند ، اجتناب نمایند تا در خود و کارکنان تحت رهبری خود ایجاد انگیزش دائمی برای بهبود مستمر امور بنمایند.
شرح مساله: مدیران سازمان در وظیفه کلان مدیریت رفتار سازمانی وبویژه رکن اول آن وظیفه رهبری سازمانی که به غرض انگیزش کارکنان انجام میگیرد به وسیله هدایت عالمانه و نفوذ عادلانه ، این مدیر راهور یا راهبر باید مظهر امید به آینده باشد و نیز از قنوط و یاس و نومیدی که کفر[1] است وشر است و از جنود جهل ،اجتناب کند و امید از پایه های اصلی معنویت سازمانی و پشتوانه ای عظیم برای انگیزش پیروان مدیر است رحمت برای امت است[2] . ادبیات ساختاری و رفتاری مدیر باید امید آفرین باشد البته رجاء وخوف متوازن معرفی شده اند توسط معصوم ع دقیقا 50 -50 [3]شاید به این معنا که باید ضمن امید و رجاء به آمرزش و عنایت خداوند با وجود حداقل عمل صالح مومنانه در عین حال خائف باشد که پذیرفته نشود به علت کاستی و ضعف آن عمل ولو حداکثر باشد مهم رضای خدا است لذا هرچه کالا و خدمات سازمان زیاد باشد باید خوف از عدم قبول و کمال داشته باشد ولو صحیح و استاندارد انجام یافته باشد لاطلاق قوله تعالی :” الذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجله ..”[4] این توازن مدیر راهبر را از امید واهی[5] بازمیدارد ک ضررش کمتر از نومیدی نسیت لذا نومیدی و امید واهی هر دو منفی و منهی هستند و تعادل بخش به امید عبارت از خوف است یعنی همیشه خود را ناقص بدانیم تا به بهبود مستمر سزمان رویکرد داشته باشیم . امید همراه خوف مانع از امید واهی و است . فتدبر . امید واهی چیست ؟[6] یعنی امیدی مبتنی بر محاسبات صرفا مادی ،توام با غرور[7] که مانع از کارشناسی و تحقیقات میشود زیرا کار روی عادت و روی روال عادی کم کم از کیفیت تولید کالا و خدمات می کاهد و از ایزو های پیشرو وبروز دور میکند خودروهای یک بار مصرف یک نمونه از آن است که فاقد کیفیت است این و امثال آن از آثار مخرب امید واهی و طول الامل[8] است در حالیکه اگر نظارت و کنترل بر تولید و برنامه ها قوی باشد و مدیر خود را پاسخگو بداند دائما خائف است که مباد اقداماتش مردود باشد همین خوف اورا از امید واهی دور میکند و وادار به بازنگری و ویرایش و تجدید نظر در هر کار میکند و دقت را بالا میبرد و از مسامحه وسهل انگاری دور میکند .شاید مراد این آیه همین باشد :” ایحسبون انما نمد لهم من مال و بنین نسارع لهم فی الخیرات بل لایشعرون ” [9]و ” و نیز ” قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً (الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً”[10] ” این ” حسب” ها و گمان ها ناشی از امید واهی بلاخوف از مسئولیت و پاسخ گویی است . برای اینکه به امید واقعی بدل شود باید از آرمان گرایی صرف به و اقع گرایی بپردازیم به این معنا که امید واقعی و نه واهی که از جنود عقل است یعنی رجاء ،چون همواره پیوست خوف از پاسخ گویی سازمانی و افکار عمومی و خدایی دارد دائما کار ها را چک میکند . تا صحیح ،مقبول و کامل قرار گیرد مطابق استاندارد باشد و زیرا خائف در عین حال انگیزه و اراده بهبود مستمر دارد چون امید دارد و امیدوار است . خلاصه میتوان امید به همراه خوف را امید واقعی و اثر بخش و پیشران دانست و نومیدی و یاس و قنوط[11] را که باز ناشی از عدم مسئو لیت و پاسخ گویی است را مانع انگیزش و پیش رفت دانست این امید واهی را میتوان تحت عناوینی مانند غرور ،حسب ، خرص ،حدس نابخردانه ، و… درج کرد که تماما منفی منهی ومکروه بلکه حرام هستند وباعث ضعف ،فتور ،تهدید ،کمیت گرایی .کاهش تولید ، رکود ،نابهبودی و… دانست .
امادر ارتباط با وظیفه رهبری سازمانی مدیر باید گفت که امید واهی و نومیدی که دو لبه افراطی و تفریطی هستند اگر دچار مدیر شوند سریعا در پیروان و کارکنان تاثیر میگذارد ضمن کاهش انگیزش آنان وبی اعتمادی به مدیر ضریب تاسی از او نیز کاسته میشود و موجبات تغییر او را فراهم میکند . به عکس مدیر امیدوار خائف یعنی پاسخگو ومسئولیت پذیر دائما به بهبود امور و ارتقاء کیفیت و دوام و دقت وسرعت عمل و ابتکار عمل و.. می اندیشد و میرسد و شور ونشاطی که در اوست به پیروان سرایت میکند و کارکنانی متاسی و متاثر از این بالندگی پدید می آورد که همه باهم با تعاون بر بر و تقوی سازمان را سرزنده وسازنده و پیشرو میسازد . لذا عقل حکم الزامی به امیدواری واقعی ( توام با خوف) و الزام به اجتناب از نومیدی و امید واهی میکند به علت مفاسد احتمالیه ای که در آن است (زیرا رجاء از جنود عقل و قنوط از جنود جهل است ) شرع هم با کفر نامیدن یاس از روح الله [12]و رحمت خدا این حکم عقل را تنفیذ میکند لقوله تعالی :” ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله ” [13]رجاء دائمی و متواصل به روح الله و رحمت خدا و عدم یاس و قنوط ناشی از ایمان است و باعث هجرت و تحرک و مجاهدت میشود چون یرجون هستند اهل هجرت و جهاد هستند به این معنا که اهل تحرک دائمی و مدیریت جهادی هستند که اثر گذار است و همگان را به انگیزش و شوق وامیدارد .
فتحصل : مدیران سازمان در مقام ادای تکلیف رهبری رفتاری سازمانی شرعا وعقلا ملزم به امید واری واقعی توام با خوف پاسخگویی هستند و پیوسته باید از نومیدی و نیز امید واهی که افراط و تفریط امید واقعی هستند ، اجتناب نمایند تا در خود و کارکنان تحت رهبری خود ایجاد انگیزش دائمی برای بهبود مستمر بنمایند (والله العالم)
[1] يوسف : 87 يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ
ترجمه تفسير مجمع البيان ج12 282ابن عباس گفته: يعنى مؤمن هر چهرا از خدا مىبيند خير و خوبى خود ميداند، در سختيها و بلا بدو اميدوار است، و در فراخى و آسايش او را ستايش كرده و سپاس ميدارد، ولى كافر اينگونه نيست.[1]
[2] . پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «الْاَمَلُ رَحْمَةٌ لِاُمَّتِی، وَ لَوْ لَا الْاَمَلُ مَا اَرْضَعَتْ اُمٌّ وَلَداً وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛ “امید و آرزو برای امت من رحمت است، و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادری به فرزندش شیر نمیداد، و هیچ باغبانی نهالی نمیکاشت.» ↑ حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص۲۱، قم، مدرسة الامام المهدی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
بحار الأنوار (ط – بيروت) / ج74 / 173 / باب 7 ما جمع من مفردات كلمات الرسول ص و جوامع كلمه ….. ص : 137- وَ قَالَ ص الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً.
[3] الكافي (ط – الإسلامية) / ج2 / 71 / باب الخوف و الرجاء ….. ص : 67
13- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَبِي ع يَقُولُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا.
تحف العقول / النص / 375 / و روي عنه ع في قصار هذه المعاني ….. ص : 357
قِيلَ لَهُ مَا كَانَ فِي وَصِيَّةِ لُقْمَانَ فَقَالَ ع كَانَ فِيهَا الْأَعَاجِيبُ وَ كَانَ مِنْ أَعْجَبِ مَا فِيهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا.
[4] [سوره المؤمنون (23): آيات 57 تا 61]إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57) وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (58) وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ (59) وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (60) أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (61)آنان كه از عذاب خدا ترسانند و آنان كه به آيات خدا مؤمنند و آنان كه بخدا مشرك نيستند و آنها كه زكات و صدقه ميدهند و حال آنكه دلشان ترسان است از اينكه بسوى خدا بازگشت ميكنند، اينها در راه نيكيها سرعت ميگيرند و بر- ديگران جلو مىافتند.
/vAhi/
مترادف واهی: بی اساس، بیهوده، پوچ، خیالی، سست، ضعیف، فرضی، موهوم
متضاد واهی: حقیقی، واقعی
برابر پارسی: سست، بی بنیاد، پوچ
معنی انگلیسی:
chimerical, fantastic, illusory, insubstantial, utopian, vain, airy, fond, ignis fatuus, shadowy, wishful, valn
کلیدواژه: آرزو، امید، امید واقعی، سوره نساء، سوره اسراء.
پرسش: آیا در روایات امید واهی داریم؟ و آیا شیطان از راه امید واهی انسان را فریب میدهد؟ فرق امید واهی با امید واقعی چیست؟
پاسخ اجمالی: اصل امید و آرزو نقش بسیار مهمی در زندگی و پیشرفت انسان در جنبههای مادی و معنوی دارد. اما امید واهی، همان وعدههای دروغی است که شیطان با وسوسه در دل انسان ایجاد میکند. طبق روایات یکی از مصادیق وعدههای واهی و پوچ شیطان، آرزوهای دراز دنیایی است که باعث فراموشی آخرت میشود، انسان را از خدا دور ساخته و به انواع گناهان آلوده میکند.نخست باید گفت؛ اصل امید و آرزو نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمی در زندگی و پیشرفت انسان در جنبههای مادی و معنوی بشر دارد. پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «الْاَمَلُ رَحْمَةٌ لِاُمَّتِی، وَ لَوْ لَا الْاَمَلُ مَا اَرْضَعَتْ اُمٌّ وَلَداً وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛ [۱]امید و آرزو برای امت من رحمت است، و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادری به فرزندش شیر نمیداد، و هیچ باغبانی نهالی نمیکاشت.»
برایناساس، آرزوها اگر متوجه ارزشهای والای انسانی باشند و یا جنبه مردمی و اجتماعی پیدا کنند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعی انسانها و درجات کمال قرار گیرند، انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در این راهها وا میدارند و اصولاً همت انسان به اندازه آرزوهای مثبت او است، هر قدر دامنه آنها گستردهتر باشد همت او والاتر است. این همان امید واقعی، مثبت و سازنده است که مانند آب حیات، وجود آدمی را سیراب و پرثمر ساخته و نشاط و معنویت انسان را بیشتر میکند.
این امید اگر در مسیر اهداف الهی باشد؛ یعنی تلاش در جهت کسب سعادت و خیر دنیا و آخرت قرار گیرد، و از محدوده تنگ دنیای مادی خارج گردد، امید واقعی است که در احادیث و روایات و علم اخلاق از آن به «رجاء» تعبیر میشود.
امام علی (علیهالسّلام) در اینباره میفرماید: «مَنْ یَکُنِ اللهُ اَمَلَهُ یُدْرِکُ غَایَةَ الْاَمَلِ وَ الرَّجَاءِ؛[۲] هرکس خداوند آرزویش باشد، به نهایت آرزو و امید رسیده است.»
در مقابل امیدواری بجا امید واهی است که همان وعدههای دروغینی است که شیطان با وسوسه در دل انسان ایجاد میکند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید:یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاَّ غُرُورا؛ [۳]شیطان به آنها وعدهها (ی دروغین) میدهد و به آرزوها، سرگرم میسازد، در حالیکه جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمیدهد.»
«وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاَّ غُرُورا؛ [۴]و آنان را با وعدهها سرگرم کن! ولی شیطان، جز فریب و دروغ، وعدهای به آنها نمیدهد.»
به عنوان نمونه، شیطان در وعدههای فریبنده به انسان میگوید: اگر این کار خلاف را انجام دهی فردا یا پس فردا فلان سرمایه را به دست میآوری یا به فلان موقعیت اجتماعی و شغلی میرسی و… ؛ هنگامی که فردا و پس فردا رسید، به فرداهای دیگر وعده میدهد، تا عمر انسان به پایان میرسد، در حالیکه هیچگاه او نتوانسته با خدای خود ارتباط برقرار کرده و به آرامش برسد.
یکی از مصادیق وعدههای واهی و پوچ شیطان، آرزوهای دراز است[۵] که از مهمترین رذایل اخلاقی بوده، و انسان را از خدا دور ساخته و به انواع گناهان آلوده میکند. امام علی (علیهالسّلام) در آفات آرزوهای دراز میفرماید: «…من از دو چیز بر شما بیم دارم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوهای دراز؛ پیروی از هوای نفس شما را از حق دور میدارد و آرزوهای دراز باعث فراموشی از آخرت میشود». «…اَلَا اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخَافُ عَلَیْکُمْ خَصْلَتَیْنِ اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْاَمَلِ اَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الْاَمَلِ یُنْسِی الْآخِرَةَ».
[۶]بنابراین، امید واهی همان وعدههای شیطان است که جز مژدههای بیپایه و نویدهای فریبنده چیزی دیگری نیست که انسان را سرگرم و با خیالات لذتبخش مغرور میکند تا بدین منوال عمر گرانمایه انسان به هدر رود، و این همان خسران آشکاری است که قرآن کریم میفرماید: «…اَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ».
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «فرق امید واهی با امید واقعی»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۲/۱۳.
[7] :یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاَّ غُرُورا؛ [۳]شیطان به آنها وعدهها (ی دروغین) میدهد و به آرزوها، سرگرم میسازد، در حالیکه جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمیدهد.»
«وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاَّ غُرُورا؛ [۴]و آنان را با وعدهها سرگرم کن! ولی شیطان، جز فریب و دروغ، وعدهای به آنها نمیدهد.»
[8] الخصال / ج1 / 51 / أخوف ما يخاف على الناس خصلتان ….. ص : 51
62- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُصْعَبٍ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي عَلِيٍّ اللَّهَبِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْكَدِرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِيَ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ وَ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَةً وَ هَذِهِ الْآخِرَةُ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ الْيَوْمَ فِي دَارِ عَمَلٍ وَ لَا حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِي دَارِ حِسَابٍ وَ لَا عَمَلَ.
الخصال / ج1 / 51 / أخوف ما يخاف على الناس خصلتان ….. ص : 51
63- حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ فِي كَلَامٍ لَهُ الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ رَجُلٌ عَالِمٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِكٌ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ بِرِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ وَ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدَّاعِيَ النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَى ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَصْلَتَيْنِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ.
[9] سوره مومنون : يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (51) وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ (52) فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (53) فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ (54) أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ (55)نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ (56)
اى پيامبران از چيزهاى حلال بخوريد و كار شايسته كنيد كه من بكردار شما دانايم. اين دين شما يك دين است و من خداى شمايم. از من بپرهيزيد. مردم بكتابهاى مختلفى گرويدند و هر حزبى به آنچه نزد خود دارد، خوشحال است. آنها را در جهلشان باقى بگذار تا مرگشان فرا رسد. آيا گمان ميكنند اينكه آنها را به مال و اولاد كمك ميكنيم، براى اين است كه در خيرات آنها تعجيل كنيم؟ ولى آنها شعور ندارند!
[10][سوره الكهف (18): آيات 99 تا 106]وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً (99) وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرِينَ عَرْضاً (100) الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً (101) أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلاً (102) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً (103)الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً (104) أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً (105) ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً (106)آنها را بگذاريم كه چون موج در هم آميزند و در صور دميده ميشود و آنها را گرد مىآوريم و جهنم را در آن روز در معرض تماشاى كافران قرار مىدهيم. آنان كه چشمانشان از ياد من پوشيده شده بود و قدرت شنيدن نداشتند. آيا كسانى كافر شدند پنداشتند كه بندگان من خدايان ايشانند و آنها را حمايت مىكنند!؟ما دوزخ را براى كافران بعنوان جايگاه پذيرايى آماده كردهايم. بگو: آيا شما را بزيانكارترين مردم آگاه كنم؟ آنها كسانى هستند كه در زندگى اين جهان، سعى ايشان تباه شد و گمان كنند كه كار نيكو مىكنند. آنان مردمى هستند كه به خداى خود و ملاقات او كافر شدند و اعمالشان تباه شد و روز قيامت آنها را ارزشى ندهيم و ارج نگذاريم! اين است سرنوشت شوم ايشان! بسبب اينكه كافر شدند و آيات و فرستادگان مرا استهزا كردند، كيفر ايشان جهنم است
[11] [سوره هود (11): آيات 9 تا 11]
ن وا و جاهدوا فی سبیل الله اولدوَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ (9) وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (10) إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ (11)و اگر ما انسان را برحمتى از جانب خويش برخوردار سازيم و سپس آن را از (روى مصلحت از) وى بگيريم او نوميد و كفران پيشه گردد (9) و اگر او را پس از محنتى كه بدو رسيده نعمتى بدهيم گويد: بديها از من دور شده و شادمان گردد و بخود فخر كند (10) جز آن كسانى كه صبر نموده و كارهاى شايسته كردهاند كه براى آنها آمرزش و پاداش بزرگى است (11).
[12] يوسف : 87 يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ پسرانم! برويد، و از يوسف و برادرش جستجو كنيد؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند!» (87)
[13] البقرة : 218 إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ