فقه القیادة 36
- 16 آبان, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
ارکان قیادت – رکن هدایت – هدایت مهتدی – یقین شرط کمال هدایت – عروض شک ساری بر یقین
4شنبه 16/8/1403- 4جمادی الاولی 1446 -6 نوامبر 2024- درس 36 فقه القیادة (فقه رهبری سازمانی) – ارکان قیادت – رکن هدایت – هدایت مهتدی – یقین شرط کمال هدایت – عروض شک ساری بر یقین.
مساله 27: اگر یقین مهتدی به صلاحیت های مدیر هادی مورد تردید او واقع شد آثار آن یقین نیاز به جبران ندارد و از این پس مطابق اصول و وقواعد مربوطه به شک بدوی عمل میشود
شرح مساله : معلوم شد که رهبری رفتاری سازمانی یک وظیفه از وظائف مدیران است که به غرض ایجاد انگیزش در کارکنان تحت مدیریت انجام میشود این وظیفه دارای دو رکن هدایت و نفوذ است که به انگیزش منجر میشود . عدالت مدیرباعث نفوذ و علم و آگاهی مدیر عامل هدایت گری اوست. در بعد هدایت به این نتیجه رسیدیم که ایمان ،تقوی و یقین شروط صحت،قبول و کمال هدایت گری و هدایت گیری هستند که طبق صحیحه وشاء هر یک بدرجه ای افضل از قبلی هستند . معلوم شد که یقین درجه ای از معرفت است که شک ناپذیرو زوال ناپذیر است . حال مسئله این است که گاهی بعد از یقین دچار شک میشویم این شک چه تاثیری در هدایت سازمانی دارد؟ مثلا کارمند مهتدی که یقین به شایستگی های عالی مدیر هادی داشته به یک باره در این شایستگی ها دچار تردید میشود واز درجه اعتماد او کاسته میشود . تکلیف او چیست؟ در پاسخ باید گفت که این شک لاحق مسبوق به یقین در یک نگرش و برش در اصول فقه الاداره به دو نوع ساری و غیر ساری تنویع میشود که به ترتیب مشمول قاعده یقین و قاعده استصحاب میشوند که هریک را جداگانه توضیح میدهیم :
1- شک ساری : شک ساری به این معناست که کارمند مهتدی شک میکند که قبلا اصلا یقین داشته یا نداشته و دچار توهم یقین بوده است؟ . در این جا قاعده یقین میگوید که یقین داشته ای و آثارش را هم دیده ای یعنی هدایت پذیری رو به کمال وتزاید داشته ای،اگر یقین نداشتی این آثار بر این یقین مترتب نبود. قاعده یقین می گوید که یقین داشته ای وآثاری که بر یقین جاری است بر مجرای صحیحی بوده و نیاز به تجدید نظر ندارد هر چند مبنای مشهور در عبادات عدم حجیت قاعده یقین است و اگر مثلا به عدالت فردی یقین داشته ای به او اقتدا کرده ای اگر دراصل موقن بودن تردید ایجاد شد باید نماز قضا شود ولی قاعده دیگری به نام قاعده فراغ حکم به صحت و عدم قضا میکند . ولی در مانحن فیه که یقین به عدالت و علم مدیر در رهبری اش داشته ایم واز هدایات اوبهره مند میشدیم آن آثار واقع شده است و من دچار انگیزش شده ام مثلا و وظائم را آگاهانه انجام داده ام این آثار واقع شده است . وظائف من طبق شرح وظائف رسمی انجام یافته است منتهی با آگاهی و انگیزش مضاعف اداشده ،در اثر هدایات مدیر هادی که یقین به صلاحیت او داشته ام .در این جا باید امور انجام یافته را بدو دسته قابل جبران و غیر قابل جبران تقسیم کرد . مثلا در اثر آن یقین به افرادی بدبین شده ام و همکار نکرده ام قابل جبران است و لی اگر وظائفم را بهتر انجام داده ام نیاز به جبران ندارد یا قابل جبران نیست مگر اینکه به برندهایی اعتماد کرده ام و تولید را به آن سمت سوق داده ام باز قابل جبران است نباید تداوم پیدا کند و باید با برند های دیگر ادامه داد و تعامل کرد که منافع و مصالح سازمان را بهتر تامین میکنند و لی آنچه را در اثرآن یقین انجام داده ام و زمانش گذشته است و عقودش و قرار دادهایش واجب الوفاء بوده است با قواعد مربوطه خودش تداوم یا عدم تداوم خواهد داشت .لذا در مانحن فیه بر خلاف مشهور قاعده یقین نافذ است وشک لاحق سرایت به آن یقین نمیکند و آثار مترتبه برآن تماما محکوم به صحت میشود و از این پس که شک عارض شده است به آن یقین عمل نمیکنم و طبق نقشه راهی که منطبق تر است و از مدیران اصلح اخذ میشود عمل میکنم (واالله العالم) البته تفریعات دیگری هم در این جا متصور است که به آن خواهیم پرداخت انشاء الله
فتحصل : اگر یقین مهتدی به صلاحیت های مدیر هادی مورد تردید او واقع شد آثار آن یقین نیاز به جبران ندارد و از این پس مطابق اصول و وقواعد مربوطه به شک بدوی عمل میشود .