متن درس
دوشنبه 9/7/1403-26ربیع الاول 1446-30 سپتامبر 2024-درس 14فقه القیاده (فقه رهبری سازمانی )- موانع نفوذ رهبری عادل – عدم اعمال صحیح عدالت سازمانی – عدم رعایت اصل تدریج و تدرج
مساله5:یکی از موانع نفوذ رهبری سازمانی در کارکنان عدم اعمال صحیح عدالت سازمانی است لذا بر مدیران عادل فرض است که طبق قاعده الاسهل فالاسهل وقاعده تدریج و تدرج به آرامی عدالت سازمانی را اعمال نمایند .تا مانع نفوذ برطرف شود
شرح مساله: معلوم شد که مانع نفوذ رهبری عادل مثل قدرت طلبی و ثروت اندوزی است که مانعیت آن را باید توانمند سازی را باید با توانمندسازی زدود . مانع زدایی نفوذ خود یک تکلیف است برای مدیران و مسئولان وتوانمندسازی وظیفه مدیریت منابع سازمانی است و رهبری وظیفه مدیریت رفتار سازمانی است لذا دور لازم نمی آید اکر مانع برطرف شد که مقتضی نفوذ که عدالت رهبری است اثر میکند و منجر به انگیزش میشود و اگر برطرف نشد اتمام حجت شده است وحال سوال این است که اگر نفوذرهبری عادل و انگیزش به علت وجود مانع اتفاق نیفتاد و مانع هم مفقود نشد وظیفه چیست ؟ پاسخ این است که این علامت عدم شایستگی است و مانع اعطاء مسئولیت های بالاتر به این فرد بی انگیزه است و هر چه مانع نفوذ در او غلیظ تر و قویتر باشد در جه شایستگی او کاهش پیدا میکند و اصولا نیروی بی انگیزه آثار مخرب در اطرافیان دارد و باعث کاهش انگیزه آنان هم میشود لذا باید منزوی و منفصل شود و و مشاغل غیر مهم به او سپرده شود تا خود را اصلاح کند و برگردد زیرا سازمان را کارکنان با انگیزه پیش میبرند . در این جا البته این نکته هم هست که روش انگیزش هم مهم است ممکن است مدیر عادل روش انگیزش و نفوذ را نداند لذا صرف عدالت کافی نست عدالت ورزی هم لازم است که باید در عدالت سازمانی تجلی کند مراد از روش نفوذ مدیر قائد عادل چیست؟ اولا باید اعمال عدالت کند که در عدالت سازمانی تجلی میکند آیا کافی است یا اینکه باید اقدامات دیگری هم بکند ممکن است عدالت مراوده ای خوب باشد و لی عدالت رویه ای خوب نباشد و یا عدالت توزیعی باید دقت کرد و اعتدال داشت تا نتیجه گرفت . در اعمال عدالت باید اعتدال باشد و ممکن است که نامتعادل باشد و تاثیر لازم را نداشته باشد خود نوعی بی عدالتی است و یا ممکن است که روش مطلوب باید تدریجی [1]باشد زیرا خیلی ها طاقت عدالت را ندارند رهبری همچون امیر المومنین ع را از شدت عدالت به شهادت رساندند تحمل عدالت سنگین است هر چند جور هم سنگین تر است بعضی طبعهای نا آماده با اجرای عدالت مخالفند کما این که در زمان پیامبر ص و امیر المومنین ع مشاهده شد مثال طلحه و زبیر از فرط عدالت علی ع و اینکه به آنها پست نداد برعلیه او موضوع گرفتند و همین طور بود عقیل برادرش که از سهمیه خودش از بیت المال بیش تر خواست وقتی اجابت نشد به دیار و دیدار معاویه رفت . لذا یکی از موانع عدالت عدم تحمل عدالت است که ریشه در زیاده خواهی و تکبر دارد و این که خود برتر بین است و میخواهد با دور زدن عدالت به خواسته های خودش برسد . لذا عدل علوی در بعضی ها نتیحه معکوس [2]میداد البته اکثریت عدالت را دوست دارند ولی وقتی اعمال و اجرا میشود به طبعشان ناخوش می اید حال راه حل چیست اینکه تدریج باشد لذا حضرت فرمود شما مثل من نمیتوانید باشید با ورع،اجتهاد ، عفت وسداد مرا معاونت کنید شاید عبارت دیگری از سنگینی عدالت باشد . متکبران و مترفین را خوش نمی آید وقتی سیاه حبشی با سید قرشی یکی شدند لابد سید قرشی ناراضی میشود و همین ریشه فتنه ها میشود بر این اساس عدالت درونی که قطعا مایه انگیزش است و در عدالت سازمانی باید روش های خاصی اعمال شود که تدریجی بودن[3] یا اصل تدرج [4]یکی از راه هاست مثلا تفاوت جنسیتی باید بین کارکنان مردو زن باید مراعات شود در ساعت کار نوع کار و… در این جا تساوی خلاف عدالت است هرچند بعضی تساوی حقوق را ترویج میدهند فارغ از تفاوت جنسیتی ……
نتیجه : یکی از موانع نفوذ در رهبری مدیران عدم اجرا و اعمال درست عدالت سازمانی و اجتماعی از سوی رهبران عادل به عدالت درونی است اگر با ظرافت [5]اجرا شود به نفوذ می انجامد که میتوان نام آن را مدیریت نفوذ یا مدیریت عدالت نامید تا در نتیجه به انگیزش منتهی شود و آرام آرام به فرهنگ سازمانی عدالت منجر شود نوعی مهندسی فرهنگی است مطابق قاعده الاسهل فالاسهل[6] که در مراتب امر به معروف و نهی از منکر[7] و نیز مراتب دفاع مشروع از این قاعده استفاده میشود که ازروشهای آسان تر باید استفاده شود .[8].[9]
فتحصل : یکی از موانع نفوذ رهبری سازمانی در کارکنان عدم اعمال صحیح عدالت سازمانی است لذا بر مدیران عادل فرض است که طبق قاعده الاسهل فالاسهل وقاعده تدریج و تدرج به آرامی عدالت سازمانی را اعمال نمایند .تا مانع نفوذ برطرف شود .
[1] توجّه به اصل تدريج در تربيت اخلاقى
اصل تدريج در نظام تكوين و تشريع، اصلى پذيرفته شده است. اخلاق آدمى كه از آن مى توان به سيماى باطن ياد كرد، بخشى از نظام تكوين است كه براى تحوّل و تغيير، نيازمند زمان است. از اين رو، همان گونه كه تحوّل فطرت پاك انسانى در اثر ارتكاب جرائم مختلف و پى در پى به نهادى درنده خو، طبعا محكوم قانون تدريج و زمان بَر است، اصلاح و پيراسته ساختن نفس آدمى از صفات زشت و ناروا نيز به زمان نياز دارد و طبعا محكوم قانون تدريج است و به اين جهت، پديده «طفره» در نظام اخلاقى، مردود است.
توجّه به اصل تدريج در تربيت اخلاقى، زمانى اهميّت خود را باز مى يابد كه توجّه داشته باشيم كه تحوّل اخلاقى، دشوار و بس پيچيده است؛ چنانكه از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
ازالة الجبال أهون من ازالة قلب عن موضعه. ۲
از جا كندن كوه ها آسان تر از آن است كه قلبى را از جاى آن (اخلاق ثابتش) جابه جا كنند.
حضرت امام رحمه الله در اين كتاب، به مناسبت هاى مختلف، بر توجّه به اصل تدريج در تربيت اخلاقى؛ تأكيد كرده است. ايشان درباره كيفيت تلقين ياد خدا در دل، چنين آورده است:
… آيات توحيد و اذكار شريفه توحيد و تنزيه را با حضور قلب و حال طهارت، تلقين قلب كند؛ به اين معنا كه قلب را چون طفلى فرض كند كه زبان ندارد و مى خواهد او را به زبان آورد. ۳
[2] باید گفت براساس حکم عقل، رعایت تدریج و پرهیز از شتاب و عجله در تربیت، رجحان عقلی دارد که به ملازمه، رجحان و مطلوبیت شرعی آن نیز قابل اثبات است. مستفاد از ادله نقلی نیز، رجحان و استحباب رعایت تدریج در فرایند تعلیم و تربیت از سوی مربیان است که اگر عدم رعایت آن موجب اشمئزاز از اصل تربیت شود و زمینه ضلالت متربی را فراهم سازد، رعایت تدریج الزامی خواهد بود. اصل رعایت تدریج به جهت شمول و قلمرو، تمام ساحات تربیت را در بر می گیرد و در هر ساحتی هم شامل نوع محتوای تربیتی و هم روش ارائه محتوا می شود.
[3] یکی از سنت های پروردگار در عالم هستی (به غیر از عالَمِ مُجردات که آنها را مُبدَعات می گویند) مساله تدریج در امور تکوینی و تشریعی است. خداوند متعال که قادر عَلَی الأِطلاق است حِکمتش براین تعلق گرفته که پدیده ها و مخلوقات را به تدریج بیافریند و تکالیف شرعی را نیز به تدریج برای انسان ها مقرّر فرماید. همه اینها به جهت این است که طبیعت و سرشت انسان در این عالم، اقتضاء دارد که پلّه پلّه و مرحله به مرحله و گام به گام به مراتب بالاتر رشد و تعالی پیدا کند. در عالم طبیعت و خلقت همه چیز بر طبق قانون تدریج و براساس اَسباب و مُسبَّبات و عِلَل و معلول ها سیر می نماید. خلقت آسمان ها و زمین وَ ما بَینَهُما در شش روز (شش دوره) که در چندین آیه از قرآن به آن اشاره شده و سیرِ لیل و نهار و نطفه در رَحِم مادر و یا بذر در دل زمین و مانند آن ها همه و همه گواه و شاهد بر قانون تدریج هستند. وقتی که ما بذری را در دل خاک کِشت می کنیم انتظار نخواهیم داشت که فورا محصول و ثمر دهد بلکه به تناسب هر بذری، مدتی باید بگذرد و همه عوامل دست به دست هم دهند تا به تدریج و پس از گذشتِ مدت زمانی، ثمر و نتیجه ای نصیب شود. در رابطه با انسان ها نیز قانون تدریج جاری است. هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که یک دفعه همه مشکلات حل شود و به یکباره همه خواسته ها محقق گردد. نباید انتظار و توقع داشت که هرچه خواستیم فورا درست شود و محقق شود بلکه باید با سعی و تلاش و کوشش و توسل به عوامل معنوی و مادی گام به گام به سوی مقصود حرکت کنیم. انبیاء الهی از حضرت آدم (عَلَیهِ السَّلامُ) تا حضرت خاتم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ) طبق حکمتی که به آن اشاره کردم جهت تربیت و هدایت انسان ها به تدریج و نوبت به نوبت آمدند و مقررات و احکام الهی و آسمانی به تدریج و متناوباَ برای انسان ها آورده شد. به غیر از موارد استثنایی که یا اعجاز است و یا کرامت، هیچ کس به یکباره و یک دفعه، استاد و عالم و دانشمند و دکتر و مهندس و تاجر و. .. نشد
[4] اصول تربیت بواسطه حلقه واسط بودن بین مبانی و اهداف تربیتی یکی از مباحث مهم و کاربردی در تعلیم و تربیت می باشد. یکی از اصول تربیت، اصل تدریج می باشد که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان متقدم و متأخر تربیت قرار گرفته است. در قرآن کریم مسئله تدریج در آیات متعدد در دو حوزه تکوین و تشریع مطرح شده است. با بررسی های انجام شده، از آیاتی که در حوزه تکوین بیان شده می توان مبنای تدریج و از آیاتی که درحوزه تشریع بیان شده می توان اصل تدریج را استخراج نمود. مفسران قرآن به طور مستقیم و غیر مستقیم به این اصل تربیتی پرداخته اند. اندیشمندان علوم تربیت اسلامی در مورد اصل تدریج، به دسته ای خاص از آیات قرآن اشاره داشته اند، در حالی که در قرآن کریم حدود 90 آیه راجع به این اصل وجود دارد که برخی به طور مستقیم و برخی به طور غیرمستقیم به اصل تدریج اشاره دارند و می توان تدریج در آموزش را از آنها برداشت نمود. علامه طباطبایی با استناد به آیات قرآن به طور مستقیم به این اصل در آموزش اشاره کرده است.
[5] اصل تدریج از اصول حاکم بر فرآیند تربیت در ساحتهای گوناگون و از جمله ساحت تربیت اخلاقی است. بر اساس این اصل، تربیتِ اخلاقی به صورت گامبهگام و در بستر زمان به وقوع میپیوندد. مسئلهی تحقیق حاضر آن است که جایگاه تدریج در موفقیت تربیت اخلاقی چیست؟ بیتوجهی به آن چه پیامدهایی به دنبال دارد؟ تدریج در تربیت اخلاقی به چه گونههایی تحقق مییابد؟ و چه الزاماتی برای اجرای موفق آن وجود دارد؟ روش تحقیق، روش توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای و از طریق مطالعه منابع اسلامی است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که تدریج ضرورتی انکارناپذیر برای تربیت اخلاقی و زمینهساز همراهی نفس و نادیده گرفتن آن موجب سرکشی نفس است. گونههای تدریج شامل طیفهایی همچون؛ از سهل به دشوار، از کم به زیاد، و از نرم به خشن میشود. از جمله الزامات تحقق بخشیدن به این اصل، استفاده از مربیان اخلاق کارآمد و متعهّد، برنامهریزی، تقویت انگیزه، تمرین و حفظ دستاوردهای مراحل قبل است.
[6] تناسب دفاع با تجاوز – یکی از شرایطی که امام رحمهُ الله و سایر فقها در باب دفاع مشروع مطرح نموده اند، تناسب دفاع از حیث شدت و ضعف با تجاوز و خطر است. مدافع در واکنش دفاعی خود، اجازه ندارد از هر مقدار قدرت و نیرو که دلش خواست، استفاده نماید بلکه باید قاعده و معیار تناسب را رعایت نماید. به طور مثال]]هرگاه دفع تجاوز با ایراد جرحی سطحی ممکن باشد، ایراد صدمات شدید یا به قتل رساندن متجاوز مصداق دفاع مشروع تلقی نمی گردد. فقها در بحث تناسب واکنش دفاعی با تجاوز، قاعدۀ «الأسهل فالأسهل» را مطرح نموده اند. مفاد این قاعده این است که مدافع در مقام دفع تجاوز باید از آسان ترین ابزار و شیوه که به ظن غالب برای دفع تجاوز کفایت می کند، استفاده نماید. ناگفته نماند، رعایت قاعدۀ «الأسهل فالأسهل» در صورتی واجب است که امکان آن باشد. امام رحمهُ الله با توجه به شرط تناسب و قاعدۀ «الأسهل فالأسهل» می فرمایند:
در تمام آنچه ذکر شد بنا بر احتیاط (واجب) باید از مرتبۀ پایین تر اقدام به دفاع کند و به مرتبۀ شدیدتر از آن برسد، پس اگر با آگاه نمودن و یک نوع اخطار مانند اح اح نمودن مثلاً، دفع می شود، باید همان را انجام دهد، و اگر جز با داد زدن و تهدید ترس آور، دفع نمی شود باید همین کار را انجام داده و به آن اکتفا نماید. و اگر به جز با دست دفع نمی شود، باید به آن اکتفا نماید و اگر با عصا دفع می شود به آن اکتفا نماید. و اگر با شمشیر دفع می شود، در صورتی که دفع او، با ایجاد جراحت در او ممکن باشد باید به همان اکتفا نماید. و اگر دفع او جز با کشتن ممکن نیست به هر وسیلۀ کشنده، (قتل او) جایز است و البته مراعات ترتیب در صورتی واجب است که ممکن باشد و فرصت داشته باشد و ترسی از غلبۀ مهاجم نباشد، بلکه اگر با رعایت ترتیب، ترس فوت وقت و غلبۀ دزد باشد، (رعایت ترتیب) واجب نیست و توسل به چیزی که قطعاً او را دفع می نماید جایز است.
و در مسأله ای دیگر می فرمایند:اگر با زن یا یکی از نزدیکانش از قبیل پسر یا دخترش یا فامیل های دیگرش کسی را ببیند که در حال فحشاء باشد، ولو این که به کمتر از جماع باشد، در صورت امکان با مراعات مرتبۀ آسان تر سپس شدیدتر از آن حق دارد که او را دفع کند، ولو این که به قتل برسد و هدر می باشد، بلکه حق دارد مانند دفع از (نزدیکان) خود، از (نزدیکان) بیگانه نیز دفع نماید و آنچه بر طرف واقع شود، هدر می باشد.
[7] این یک قاعده است و به این منظور است که مرتبهای که آسانتر و روانتر است را برگزینید. این قاعده حتی به جایی تعبیر شده است که روشی که در آن خوشبرخوردی بیشتری است و خشونت کمتری وجود دارد، برتری دارد. اکنون باید ببینیم که آیا بین مراتب کلی بر اساس این قاعده، یک رتبهبندی وجود دارد یا خیر؟ درجات نیز بر حسب راحتی، سختی، مهربانی،خشن بودن، رتبهبندی شده است یا خیر؟ این سؤال کلانی است که تبدیل به سؤالات ریزتر میشود
در امر به معروف و نهی از منکر باید مراتب آن رعایت شود و به قاعده «الأیسر فالأیسر» و «الأسهل فالاسهل» عمل شود. زیرا هدف از آن، رواج معروف و از میان رفتن منکر است. اگر هدف مزبور با نصیحت دلسوزانه و بدون خشونت تأمین شود، به لحاظ عقل و نقل، پرخاشگری و خشونت جایز نیست.
برخی از علمای امامیه، بعضی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر، مانند: زدن، کشتن، جهاد ابتدایی، اقامه حدود و تصدی منصب قضا را از وظایف اختصاصی امام عادل و نایب او میدانند.
برخی دیگر، موارد یاد شده را از وظایف ویژه امام نمیدانند.
عدهای از متکلمان اهل سنت میگویند: اگر امر به معروف و نهی از منکر نیازمند حمل اسلحه یا قتل باشد وظیفه سلطان است و نیز اگر منوط به اجتهاد باشد وظیفه مجتهد است. [۳۴]
قاضی عبدالجبار معتزلی موارد زیر را از وظایف ویژه امام میشمارد: اقامه حدود، حفظ کیان اسلام، استحکام مرزها، تجهیز سپاه، عهدهداری منصب قضا و إمارت و مانند اینها[۳۵]
تفصیل این مطالب را باید در کتابهای فقهی جستوجو کرد.
نخستین و مؤثرترین روش برای دعوت دیگران به نیکیها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است. صاحب جواهر از فقهای شیعه در اینباره مینویسد:
آری، از بزرگترین افراد امر به معروف و نهی از منکر و والاترین و مؤثرترین آنها، خصوصاً نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیشقدم باشند و جامه زشتکاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند..[۳۶]
در فقه اسلامی سه مرحله برای این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست. آن سه مرحله عبارتند از:
۵.۱ – اظهار تنفر قلبی امر و نهیکننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای اینکار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلکهای چشم و روی ترش کردن، روگرداندن، پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال اینها.
گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچگونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.[۳۷]
۵.۲ – امر و نهی گفتاری:امام خمینی (قدسسرهالشریف) در این زمینه مینویسد:اگر بداند که از مرتبه اول امر به معروف و نهی ازمنکر نتیجه نمیگیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتیکه احتمال تاثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل میشود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.
۵.۳ – استفاده از زور و قدرت اگر دو مرحله قبلی کارآیی نداشته باشند؛ باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اِعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته شود و بین شخص و گناه مورد نظرش فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبکتر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتککاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد
[8] عبدالقادر العوده (درگذشت: ۱۹۵۴م) پژوهشگر مصری، از امر به معروف و نهی از منکر، بهعنوان دفاع مشروع اجتماعی تعبیر میکند و دفاع فردی را در مقابل آن قرار داده است.