متن درس
4شنبه 4/7/1403-21ربیع الاول 1446- 25سپتامبر 2024- درس 12 فقه القیاده (فقه رهبری رفتاری سازمانی) – آثار قیادت – عوامل قیادت – عدالت درونی و فردی مدیر قائد شرط کمال عدالت سازمانی .
مساله3: قیادت ورهبری رفتاری سازمانی برای تحقق کامل و عالی نفوذ در کارکنان به غرض انگیختن بالای آنان مبتنی بر ملکه عدالت درونی و فردی به عنوان پایه عدالت سازمانی (توزیعی ،مراوده ای و رویه ای) است تا با تحقق تعالی سازمانی مایه نفی سبیل بیگانگان شود. لذا تحصیل عدالت درونی به عنوان شرط کمال عدالت سازمانی واجب است.
شرح مساله:معلوم شد که عدالت درونی مدیر با نماد عفت ،شجاعت وحکمت مایه نفوذ در کارکنان است نفوذی که در کنار هدایت دو عنصر اصلی قیادت و رهبری رفتاری سازمانی هستند قیادتی که یکی از ارکان ایجاد انگیزش کارکنان است . حال سوال این است که عدالت بیرونی مثل عدالت توزیعی ،رویه ای و مراوده ای چه نقشی در نفوذ در قلوب ودرون کارکنان هستند پاسخ و فتوا این است که نفوذ به عنوان رکن قیادت و قیادت به عنوان رکنی از ارکان انگیزش است و انگیزش تام و عالی موثر که کارمند را با دل و جان به فعالیت داوطلبانه و مجاهدانه وامیدارد نیاز به قیادت موثر دارد و قیادت وسیله نفوذ است این تاثیرات عالیه مبتنی برعدالت درونی مدیر قائد است اولا وبالذات . این عدالت است که مبنای عدالت ها ی توزیعی ،مراوده ای و رویه ای [1]است درجه عدالت درونی درجه عدالت های بیرونی و محیطی هم هست به عبارت دیگر عدالت های ثلاثه بیرونی ریشه در ملکه عدالت درونی دارند بدون عدالت درونی وفردی امکان بروز عدالت سازمانی وجود ندارد مگر در درجات غیر بالا و عادی و کم تاثیر. که دائره نفود را محدود میکند و بالمآل قلمرو قیادت را میکاهد .نه این که قیادت را خالی از نفوذ کند درجه آن را میکاهد . قاعده تعالی سازمانی[2] وقاعده بهبود مستمر[3] امور سازمانی ایجاب میکند که همواره دنبال عالیترین در جات رهبری انگیزاننده باشیم وبسنده به درجات دانیه نکنیم. اسلام مشوق نیل به درجات عالیه در هر مورد من جمله موارد سازمانی است وبندگان محبوب خدا را دارای همت بلند و اهتمام عالی تعریف میکند مومن ضعیف را دوست ندارد و مومن قوی را دوست دارد بنابراین بسنده به درجات پایین نوعی ضعف و فتور و انحطاط حساب میشود که سازمانهای ایمانی باید از آن پرهیز و گریز داشته باشند در فرهنگ سازمانی همت بلند[4] یک تکلیف است تکلیف تعیینی نفسی عینی . بدلیل عموم و اطلاق اعدوا لهم ماستعتم من قوه[5] و در چهارچوب قاعده نفی سبیل[6] . بدیهی است که اکتفا به درجات پایین باعث اثبات سبیل است نه نفی سبیل و نیز باعث تمرد از وجوب اعداد قوا در حد عالی .بر این اساس اکتفا به عدالت سازمانی بدون اتکاء به ملکه عدالت درونی باعث ضعف قیادت و رهبری و موجب انگیزش ضعیف و نهایتا مایه رکود و انحطاط سازمان و زمین ساز سلطه وسبیل کفار و بیگانگان میشود که منفی و منهی شرع با قاعده وحیانی نفی سبیل است و روشن است که هر چه باعث اثبات سبیل شود محرم است و ممنوع . عدالت فردی و درونی مدیر با این اوصاف شرط کمال عدالت سازمانی و مایه تاثیر عالی قیادت در انگیزش سازمانی است فافهم
فتحصل که قیادت ورهبری رفتاری سازمانی برای تحقق کامل و عالی نفوذ در کارکنان به غرض انگیختن بالای آنان، مبتنی بر ملکه عدالت درونی و فردی به عنوان پایه عدالت سازمانی (توزیعی ،مراوده ای و رویه ای) است تا با تحقق تعالی سازمانی مایه نفی سبیل بیگانگان شود. لذا تحصیل عدالت درونی به عنوان شرط کمال عدالت سازمانی واجب است . (والله العالم)
[1] عدالت سازمانی : عدالت درلغت به معنای دادگری وانصاف داشتن است و عدالت اجتماعی به معنی عدالتی است که همه افراد جامعه از آن برخوردار می باشند.
ابعاد عدالت سازمانی بر اساس مدل سه بعدی به شرح زیر است:
1-عدالت توزیعی
تعریف مفهومی: عدالت توزیعی به قضاوت منصفانه از توزیع نتایج اشاره دارد. مثل سطح پرداخت با فرصتهای ارتقا در یک بافت سازمانی. آدامز عدالت توزیعی را ادارک افراد از منصفانه بودن بودن نتایج و پیامدهای ادراک شده توشط افراد تعریف می کند.
تعریف عملیاتی: عبارت است از منصفانه بودن برنامه کاری، سطح پرداخت، بار کاری منصفانه، پاداش عادلانه، مسئولیت های شغلی عادلانه ؛
۲–عدالت رویه ای
تعریف مفهومی: عدالت رویه ای عبارت است از یک سری گام های متوالی برای هدایت رفتارها و قضاوت ها در تخصیص منابع. که افراد با این رویه ها مواجه می شوند درباره عادلانه بودن آنها به قضاوت میپردازند. بنابراین عدالت رویه ای با برداشت افراد از عادلانه بودن رویه های جاری در تصمیم گیری برای جبران خدمت شان- نه با توزیع واقعی درآمدها- مرتبط است. مانند رویه های جاری درارزیابی عملکرد افراد درسطوح مختلف جامعه یا سازمان.
تعریف عملیاتی: عبارت است از علاقه سرپرست برای ارزیابی عملکرد کارکنان،صادق بودن در رسیدگی از عملکرد کارکنان،در نظر گرفتن دیدگاه های کارکنان.
٣ –عدالت مراوده ای
تعریف مفهومی: عدالت مراوده ای به روند ها و رفتارها یی که پیامدهابه وسیله ی آن توضیح داده می شود، تعریف می شود. عدالت مراوده ای به کیفیت فرایندها و رفتارهای میان افراد( یعنی صحبت مودبانه و با احترام) و همچنین به میزانی که علت و دلیل بروز نتایج شرح داده می شود، اشاره دارد.
تعریف عملیاتی: عبارت است از تصمیم گیری درباره شغل با عزت و احترام، حساس بودن سرپرست نسبت به نیازهای شخصی کارکنان، اتخاذ تصمیم در مورد شغل کارکنان بصورت صادقانه ، نگران بودن در مورد حقوق کارکنان، اتخاذ تصمیم سرپرست درباره شغل به صورت منطقی ، شرح تصمیم سرپرست در مورد شغل بصورت شفاف.
[2] تعالی سازمانی و سازمان متعالی یعنی چه؟
کلمه تعالی در لغت به معنی برتری و بلندپایه شدن است. تعالی سازمانی نیز به معنای رشد و توسعه پایدار و مداوم کسب و کار با هدف کسب رضایت مشتریان و افزایش سودآوری است. در یک تعریف دیگر، تعالی سازمانی به تلاشهایی گفته میشود که چارچوبی داخلی از استانداردها و فرآیندها با هدف افزایش مشارکت و انگیزه کارکنان و ارائه محصولات و خدمات بهتر به مشتریان را ایجاد میکند. بنابراین، تعالی سازمانی به معنی استفاده از ابزارهایی برای شناسایی، تشخیص، توسعه و گسترش موفقیت در یک سازمان است.
از سوی دیگر، تعالی سازمانی تحت تاثیر فرهنگ و ارزشهای هر سازمان، توانمندیهای نیروی انسانی آن و شرایط محیطی است. سازمان متعالی نیز سازمانی است که به مفهوم تعالی سازمانی پایبند است و به سوی آن حرکت میکند. چنین سازمانی از مدیرانی با تفکر و اندیشه متعالی بهره میگیرد و فعالیتهای خود را در راستای بهبود رضایتمندی مشتریان مدیریت و بهینهسازی میکند. این سازمانها برای دستیابی به تعالی و رشد پایدار از چهارچوبها و مدلهای تعریفشدهای نیز استفاده میکنند که مدل تعالی سازمانی نام دارند.
[3] بهبود مستمر چیست؟
فرآیند بهبود مستمر یا CIP یکی از مهمترین استراتژیهایی است که به بهبود وضعیت محصولات، خدمات و فرآیندها در محیط کسبوکار منجر میشود. این رویکرد سیستماتیک شش مرحله دارد که درمجموع به برنامهریزی و پیادهسازی برای افزایش سطح فروش و خروجی سیستم خواهد شد. هدفگذاری پیشرفت، بررسی دقیق، پیادهسازی استراتژی، مطالعه نتایج، استانداردسازی نتایج و برنامهریزی برای آینده از مراحل این فرآیند هستند.
درواقع CIP زبان و روش مشترکی به کل سیستم ارائه میدهد که باعث بهبود کل فرآیند سیستم میشود و نوع استراتژی بهکاررفته در آن به اهداف و اولویتهای هر سازمان وابسته است.
حتماً میدانید که متدهای متفاوتی برای بهبود ساختار در کسبوکارها وجود دارد. شش سیگما، اصول کایزن، تفکر ناب، سیستم تولید تویوتا و دهها متد دیگر که در روش عمل با هم تفاوتهای اساسی دارند. اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید هسته اصلی تمام متدهای بهبود ساختار کسبوکار، بهبود مستمر است.
درواقع CIP این ایده را گسترش میدهد که سازمانها باید بهصورت مداوم در خدمات، محصولات و فرآیندهایشان پیشرفت کنند.:
عبارت CIP مخفف کلمه (Commercial Important Person شخص مهم تجاری
است و معنی cipافراد مهم اقتصادی/تجاری است که معمولا شامل مدیران سازمانها، شرکتها، کارخانجات و ادارات مهم و سرمایه گذاران حوزه های مختلف تجاری است. در اینجا منظور از سرویس C.I.P خدمات و سرویس هایی است که در فرودگاه ها به این قشر از افراد ارائه می شود و سرویس های سی آی پی واران با استانداردهای خاص مختص افراد فوق می باشد.
[4] تعریف بلندهمتی
«همّت» در لغت از ریشه «همّ» به معنای عزم قوی است.[۱] گاهی در لغت، همت و اراده را مترادف هم بیان میکنند؛ اما به معنی دقیق کلمه، همت به اراده قوی و عزم جزم و قصد نهایی در برخورد با کارها گفته میشود.[۲]
در اصطلاح، علوّ همت عبارت است از سعی و کوشش در تحصیل سعادت و کمال و طلب کردن کارهای بزرگ و عالی، بدون در نظر گرفتن سود و زیان دنیا، به طوری که به سبب دست یافتن به منافع دنیوی شادمان نشود و از فقدان آن اندوهگین نگردد بلکه در طریق طلب از مرگ و کشته شدن و مانند آنها باک نداشته باشد.[۳]
انسان بلند همت به فرومرتبگی راضی نمی شود و به کم خشنود نمی شود. با آراسته شدن به همت بلند، آرزوها و کارهای بی ارزش از انسان زدوده می شود و درخت ذلت، پستی، و سازش در او ریشه کن می گردد.
ضد صفت بلندهمتی، «دون همتی» است؛ به معنای پستی طبع و قصور همت از طلب کارهای بزرگ و قناعت نمودن به اعمال جزئی، که این صفت خبیثه نتیجه کمدلی و ضعف نفس است.[۴] فرد با همت پایین، در زندگی دنیایی و در امور اخروی رشدی ندارد.
نشانههای بلندهمتی
نشانه های بلندهمتی را می توان در رفتارهای شخص پیدا کرد و آن را می توان در موارد زیر برشمرد:
- ایمان: ایمان یک شخص گواهی است بر همت بلند او، چنانچه از امام على علیه السلام نقل شده است: بلند همّتى از ایمان است.[۵]
- بخشش و انفاق: امام علی علیه السلام می فرماید: «مِن شرف الهمة بذل الانسان»؛ بذل و بخشش آدمی نشانه بلندهمتی اوست.[۶]
- اعمال نیکو و زیبا: شخصی که دارای همت بلند است، در امور خود تمام دقت را به کار می برد و سعی بر آن دارد که کار را به نحو احسن به پایان برساند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «الفعل الجمیل ینبئ عن علوّ الهمة»؛ «کردار زیبا خبر از بلندی همت می دهد».[۷]
- فرمانبری از خدا: امام علی علیه السلام می فرماید: «الطاعة همة الأکیاس، المعصیة همة الأرجاس»؛ فرمانبری از خداوند همت زیرکان است و نافرمانی از خدا همت پلیدان است.[۸]
- طمع نداشتن: «الکفّ عما فی أیدی الناس عفّة و کبر همة»؛ طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عفت و بلندهمتی است.[۹]
موارد شایسته بلندهمتی
- انسان مؤمن باید بلندهمت باشد و بیشتر همت خود را در مسیر آخرت قرار دهد، که بنابر کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «من کانت الآخرة همته بلغ من الخیر غایة اُمنیته»؛ هر کس که آخرت همتش باشد از خیر به نهایت آرزویش می رسد.[۱۰]
- ایشان همچنین می فرمایند: «اجعل همّک و جهدک لآخرتک»؛ همت و تلاش خود را صرف آخرتت کن.[۱۱]
- و می فرماید: «اجعل کلّ همّک و سعیک للخلاص من محلّ الشّقاء والعقاب والنّجاة من مقام البلاء والعذاب»؛ همگى همت و سعى خود را از براى رهائى از جایگاه بدبختى و عقاب و رستگارى از محلّ بلا و عذاب بگردان؛[۱۲]
- «من کانت الدّنیا همّه طال یوم القیامة شقاؤه و غمّه»؛ هر که دنیا عزم او باشد بدبختى و غم او در روز قیامت طولانی شود.[۱۳]
- «من لم یکن همّه ما عنداللَّه سبحانه لم یدرک مُناه»؛ اگر عزم و قصد او آنچه نزد خداى سبحان است نباشد، به آرزوهاى خود نمی رسد.[۱۴]
- همچنین ایشان توصیه می فرمایند: «اقصر همتک علی ما یلزمک و لا تخض فیما لا یعنیک»؛ همت خود را صرف چیزهایی کن که به آن نیاز داری و آنچه را به کار تو نمی آید پیگیری مکن.[۱۵]
آثار بلندهمتی
دستیابی به آرمانهای بلند نیاز به همتی بلند دارد؛ زیرا همتهای بلند است که می تواند موانع را بردارد و آدمی را در مسیر خود به اوج والایی برساند و آثار نیکویی نصیب انسان نماید که از جمله آن آثار عبارتند از:
- خشنودی خداوند متعال در کارهایی است که نشانگر همت عالی فرد باشد؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «انّ الله یحبّ معالی الامور …»؛ خداوند متعال از کارهای بزرگ و امور عالی خوشنود می گردد.[۱۶]
- شرافت نصیب کسی می شود که همت خود را صرف امور ناچیز نگرداند؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «الّشرف بالهمم العالیة لا بالرّمم البالیة»؛ شرف و بلندى مرتبه به همتهاى بلند است نه به استخوانهاى کهنه شده.[۱۸]
- امام باقر علیه السلام فرمود: «لَا شَرَفَ کبُعدِ الهِمَّة»؛ هیچ شرفی همانند بلندهمتی نیست.[۱۹]
- همت عالی صاحبش را به عظمت و بزرگی می رساند؛ حضرت علی علیه السلام می فرماید: «من رقی درجات الهمم عظّمته الامم»؛ هر که از نردبان همت بلند بالا رود، جهانیان او را به دیده تعظیم بنگرند[۲۰]
- و نیز می فرماید: «ما رفع امرء کهمّته»؛ هیچ چیز مانند همت بلند انسان را بزرگ نکرد.[۲۱]
- در کلام دیگر ایشان بزرگواری و آقایی را نتیجه داشتن همت بلند دانسته اند: «الکرم نتیجة علوّ الهمّة».[۲۲]
- بردباری: امام علی علیه السلام فرمود: «الحِلمُ وَالأَنَاةُ تَوْأَمَانِ ینتِجُهُمَا عُلُوُّ الهِمَّةِ»؛ بردبارى و درنگ همراه هم هستند که آن دو نتیجه بلند همّتى است.[۲۳]
- رسیدن به خواسته ها: امام علی علیه السلام فرمود: «من بذل جهد طاقته بلغ کُنه ارادته»؛ هر که توان خود را برای رسیدن به هدف خود بکار گیرد به تمام خواسته هایش خواهد رسید.[۲۴]
- معیار ارزش انسان: امام علی علیه السلام فرمود: «قدر الرّجل علی قدر همّته»؛ ارزش آدمی به اندازه همتش است.[۲۵]
- بی نیازی از مردم: «استَجلِب عِزَّ الیأسِ بِبُعدِ الهِمَّةِ»؛ عزت و بی نیازی از مردم را با بلندی و بزرگی همت جلب نما.[۲۶]
- اخلاق نیکو: امام علی علیه السلام می فرماید: «احسن الشّیم شرف الهمم»؛ بهترین خویها برترى همّتها است.[۲۷]
آثار کمهمتی
کارهای پست نشانه بی همتی است؛ همانطور که همت بلند آدمی را رشد می دهد و به کمالات می رساند، همت کوتاه و بی تفاوتی به سقوط انسان می انجامد و آثاری از خود برجای می گذارد که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- امام علی علیه السلام فرمود: «من صغرت همّته بطلت فضیلته»؛ کسی که همتش کوچک باشد فضائل او از دست می رود.[۲۸]
- عدم شایستگی برای همنشینی: امام علی علیه السلام می فرماید: «من دنت همّته فلا تصحبه»؛ با آدم کوتاه همت هم صحبت مشو (که تو را نیز ساقط می کند).[۲۹]
- کم ارزش بودن؛ امام علی علیه السلام می فرماید: «من کانت همّته ما یدخل فی بطنه کانت قیمته ما یخرج من بطنه»؛ کسی که همتی جز پرکردن شکم ندارد قیمت او نیز همان است که از شکم او بیرون می آید.[۳۰]
- و نیز می فرماید: «لا مروّة لمن لا همّة له». جوانمردى براى کسى که در او همتى نباشد، نیست.[۳۱]
- کم خیر بودن؛ امام علی علیه السلام می فرماید: «ما ابعد الخیر ممّن همّته بطنه و فرجه»؛ چه بی خیر است کسی که فکری جز شکم و شهوت ندارد.[۳۲]
- «من کانت الدّنیا همّته اشتدّت حسرته عند فراقها»؛ کسی که همتی جز دنیا ندارد هنگام مردن غصه او بسیار خواهد بود.[۳۳]
- حسادت به دیگران؛ امام علی علیه السلام می فرمایند: «مِن صغر الهمّة حسد الصّدیق على النّعمة»؛ حسادت دوست بر نعمتى از کمی همّت اوست.[۳۵]
- عدم سربلندی؛ امام صادق علیه السلام می فرماید: سه چیز انسان را از رسیدن به سربلندی باز می دارد: «قَصرُ الهِمّهِ وَ قِلّة الحیله وَ ضَعفُ الرّأی»؛ همت کم، ناپختگی و کم تجربگی، ضعف در تصمیم گیری.[۳۶]
[5] الأنفال : 60 وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ
[6] النساء : 141 الَّذينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَ إِنْ كانَ لِلْكافِرينَ نَصيبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً
سبيل در لغت به معناي راه و حجت و از نظر فقهي مراد از نفی سبیل اين است كه خداوند متعال حكمي جعل نكرده كه بر اثر آن، براي کفار، برتري بر مسلمانان ثابت كند.و در آن امور، کفار را به منزله مرده قرر داده اند که بود و نبودشان یکی است.
اين قاعده شامل تمامي افراد و انواع کافر ميشود؛ چه کافر مادرزادی و چه مرتد و چه افرادي كه محكوم به کفر و منتحل به اسلام هستند،
مثل افرادي كه در مورد ائمه غلو ميكنند و يا در مورد خداوند قائل به تشبيه هستند. اين حكم شامل همه مسلمانان ميشود و مختص به شيعيان نيست و اهل سنت هم داخل در عنوان مسلمان هستند.
اين قاعده، حاكم بر ادله اولیه احکام است. يعني مفاد آنها تا جايي درست است كه موجب تسلط کفار بر مسلمانان نشود و در غیر این صورت اين قاعده جلوي آن ادله را ميگيرد و مفاد خودش را بر مفاد آن ادله مقدم ميكند.
مثلا بر طبق اطلاق ادله صحت بیع، خريد قرآن توسط کافر بايد صحیح باشد ولي بر اساس اين قاعده، اين خريد و فروش ممنوع است.
این قاعده، يكي از قواعدي است كه در بسياري از ابواب فقهي جريان دارد و فقها در بسياري از فروعات فقهی، به اين قاعده تمسك كرده اند و احکام آنرا نفي كرده اند.