فقه القیادة 10
- 2 مهر, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
مساله1: قیادت (رهبری) از وظائف اصلی مدیران برای ایجاد انگیزش در کارکنان است
2 شنبه2/7/1403- 19ربیع الاول 1446 23-سپتامبر 2024 –درس10 فقه القیادة-
مقدمه: معلوم شد که قیادت به معنای رهبری رهبری رفتار سازمانی لفظی مناسب است معصومین آن را در همین معنا بکار برده اند و مبنای ما هم که عدم حقیقت شرعیه در اصطلاحات مدیریتی است در برخی موضوعات و اصطلاحات مستنبطه نیاز به تفقه پیدا میشود که ما در چند درس گذشته چنین کردیم. اهل لغت زعامت و ولایت و امامت را هم به معنای رهبری سازمانی طرح کرده اند که قیادت مزیت هایی داشت وضع تعینی داشت بلکه وضع تعیینی هم در عرف خاص مدیریت و رهبری چه بسا دارد به هرحال “فقه القیاده” گزینش شد
ازسویی دیگر قیادت یا رهبری موضوع اصلی و مادر در فقه رفتار سازمانی است (در کنار ارتباطات ،اصلاحات و تعارضات ) نظام مسائل رهبری سازمانی با موضوع قیادت شکل میگیرند و احکام وضعی و تکلیفی بر این موضوع بار میشود هر مساله که خالی از موضوع قیادت باشد مسئله فقه القیادة محسوب نمیشود .
بعد از این مقدمه کوتاه به مسائل مهم و مبنایی در این حوزه فقهی می پردازیم :
مساله1: قیادت(رهبری) از وظائف اصلی مدیران برای ایجاد انگیزش در کارکنان است
شرح مساله :
اولا در ادبیات عرف خاص مدیریت و سازمان “قیادت” را وظیفه مدیر میدانند [1]زیرا قیادت رفتاری[2]، با “هدایت” و “نفوذ” سعی در انگیزش کار کنان دارد . انگیزش[3] واجب است زیرا بدون آن سازمان راکد و منحط میشود واز بهبود مستمر می افتد فاقد بهره وری خواهد شد و قیادت فعلی سازمانی است که مقدمه این انگیزش واجب است پس واجب است ثانیا عقل مستقل است که در ایجاد انگیزش در کارکنان با قیادت مطلوب، منافعی محتمله است که لازم الجذب هستند و در عدم آن ضررهای محتمله ای هست که لازم الدفع هستند شرع هم حامی این حکم است . وآن را تحسین میکند .
ثالثا آیات داله بر وجوب استباق و مسارعه در خیرات[4] و و وجوب سعی به سمت ذکر الله وقت النداء یوم الجمعه[5] با عموم و اطلاق خود تکالیفی را مطرح میکنند که نیاز به تحفیز و تحضیض دارند که یکی از ابزار این انگیزشها قیادت مطلوب است که مقدمه ای واجب است .
فتحصل که قیادت وظیفه ای است که مدیران موظف به آن هستند به عنوان مقدمه انگیزش واجب و ترک آن جایز نیست .
[1] حجیت این عرف به این است که با اصول شرع مخالف نباشد
حجیت عرف، به معنای درستی استناد به آن، نزد اهل عرف و اعتبار آن نزد شارع است. عرف، نزد اهل سنت ، اماره شرعی به حساب میآید، اما نزد شیعه حجیت و اعتبار آن به موارد خاصی محدود است.
شرایط حجیت عرف، شرایطی است که وجود آنها زمینه تمسک به عرف را آماده میسازد.
این شرایط عبارت است از:
۱. روش عرفی، مورد پذیرش عقل و پسند ذوق سلیم و خواسته عموم باشد؛
۲. روش عرفی، از امور تکراری و شایع بین همه مردم باشد؛
۳. روش عرفی یا باید از زمان گذشته رایج باشد و یا عرف معمول در زمان واقعه باشد؛ بنابراین، اگر روش عرفی بعد از زمان واقعهای رایج شود، نسبت به آن، اعتبار و حجیت ندارد؛
۴. توافقی بر خلاف عرف صورت نگرفته باشد؛ پس اگر بر خلاف عرف رایج، توافقی صورت گیرد، پیروی از آن عرف لزومی ندارد، زیرا عرف اگر چه به منزله شرط ضمنی در عقود و معاملات هم چون عقد بیع است، ولی با وجود شرط صریح از سوی بایع یا مشتری بر خلاف آن، دیگر زمینهای برای تمسک به آن عرف باقی نمیماند؛
۵. نص معتبر، با عرف، مخالف نباشد، زیرا این مخالفت به منزله ردع و منع شارع از آن است.
نکته : در عرف خاص مدیریت وسازمان هم ضوابط فوق بومی سازمان میشوند .
[2] در مقابل قیادت ساختاری و دستوری
[3] motivational
[4] البقرة : 148 وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ دال و ظاهر در وجوب استباق به سوی خیرات است و از مصادیق این خیرات بهره وری و بهبود مستمر است / و مقدمه واجب این وجوب استباق ،قیادت و رهبری سازمانی است پس قیادت واجب است .
آلعمران : 114 يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ
المائدة : 48 وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ
الأنبياء : 90 فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ
المؤمنون : 61 أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ
[5] الجمعة : 9 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ