تفسیر ترتیبی 34
- 14 اردیبهشت, 1403
- آیت الله سید صمصام الدین قوامی
موضوعات مطروحه در این درس:
[سوره مائدة: آيات 78 تا 80 (گرایش به مدیریت دینی و عدم گرایش به مدیریت غیر دینی، مبنای اصلاح رفتارهای ناصحیح سازمانی)
5شنبه 13/2/1403- 22شوال 1445- 2مه 2024-درس 34تفسیر ترتیبی مدیریتی قرآن کریم – گرایش به مدیریت دینی و عدم گرایش به مدیریت غیر دینی مبنای اصلاح رفتار های ناصحیح سازمانی
[سوره المائدة (5): آيات 78 تا 80]
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (78) كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ (79) تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ (80)وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ وَ لكِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ (81)
بنى اسرائيليانى كه كافر شدند، بزبان داود و عيسى بن مريم، لعن شدهاند.
به خاطر اينكه معصيت و تجاوز كردند. آنها از كارهاى زشت، سر پيچى نميكردند.
چه زشت است كردار آنان!. بسيارى از آنان را مىبينى كه با مردم كافر روابط دوستى دارند. بدست است آنچه براى خود و به پيش فرستادهاند. خداوند بر آنها غضب كرده و هميشه در عذاب هستند. ترجمه
و اگر آنها به خدا و پيامبر و كتاب خدا ايمان داشتند، كافران را بدوستى انتخاب نميكردند، لكن بسيارى از آنها فاسق هستند.
تناهى: در اينجا داراى دو معنى است: 1- نهى كردن از يكديگر «كانوا لا يتناهون عن منكر»: يكديگر را از منكر نهى نمىكردند 2- سرپيچى كردن. به معناى آيه اين است: از منكر سرپيچى نميكردند.
اعراب
لَبِئْسَ ما: «ما» ممكن است «كافه» باشد مثل «انما، لكنما، ربما، بعدما» و «لام» حرف قسم است. ممكن است كه اسم نكره باشد يعنى: «بئس شيئاً فعلوه» أَنْ سَخِطَ اللَّهُ: محل آن رفع و مبتداى مؤخر است مثل «بئس رجلا زيد» و خبر آن «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ …» مىباشد. يا اينكه خبر مبتداى محذوف است.
ممكن است در محل نصب به تقدير: «لان سخط اللَّه باشد …» باشد.
مقصود
اكنون خداوند از حال نياكان آنها خبر داده، مىفرمايد:
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ: درباره اين جمله، اقوالى شمردهاند:
1- يعنى: بزبان حضرت داود، لعن شدند و بصورت بوزينگان در آمدند و بزبان حضرت عيسى ع لعن شدند و بصورت خوكان مسخ شدند. علت اين كه از پيامبران پس از موسى، فقط داود و عيسى را ذكر مىكند، اين است كه اين دو، از ديگران مشهورترند. ذكر نام داود، او را از ذكر نام پسرش سليمان بىنياز كرد، زيرا پدر و پسر، سخنشان يكى بود، اين قول از حسن و مجاهد و قتاده است. امام باقر (ع) فرمود: داود اهل «ايله» را بواسطه گناهى كه در روز شنبه، مرتكب شده بودند،لعن كرد. اين گناه در زمان وى روى داد. او بدرگاه خدا عرض كرد: «خدايا لباس لعنت بر آنها بپوشان …» و خداوند آنها را بشكل بوزينگان در آورد، عيسى ع كسانى را لعن كرد كه بر آنها مائده نازل شد و كفر ورزيدند.
2- ابن عباس گويد: مقصود اين است كه آنان در زبور و انجيل، لعن شدهاند، يعنى خداوند كافران بنى اسرائيل را در زبور و انجيل- كه از زبان داود و عيسى است- لعن كرده است، 3- زجاج گويد: از آنجا كه داود و عيسى دانسته بودند كه حضرت محمد ص از جانب خدا مبعوث ميشود، كسانى را كه به او كفر بورزند، لعن كردند.
قول اول صحيحتر است، مقصود اين است كه خداوند آنان را- باثبات كفر- از آمرزش خود مايوس كرده است، زيرا پيامبران، عقوبت آنها را از خداوند مسألت كرده و دعاى آنها مستجاب است، اينكه لعنت را از زبان داود و عيسى نقل مىكند براى اين است كه گمان نكنند كه آنها را پيش انبياء مقامى است كه سبب نجات آنها از كيفر خواهد شد. ذلِكَ: اشاره به لعنتى است كه ذكر شد.
بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ: بواسطه معصيت و تجاوز ايشان است، سپس به بيان حال آنها پرداخته، مىفرمايد:
– كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ: آنان يكديگر را نهى نميكردند و كارهاى زشت را بدون توجه به منع خداوند، مرتكب مىشدند، ابن عباس گويد: بنى اسرائيل سه فرقه بودند: فرقهاى كه در «روز شنبه» مرتكب معصيت شدند و فرقهاى كه آنها را از اين كار نهى مىكردند ولى از معاشرت آنها خوددارى نكردند و فرقهاى كه آنها را نهى كردند و از آنها جدا شدند، دو فرقه اول ملعون شمرده شدند، از اينرو پيامبر گرامى اسلام فرمود: «امر بمعروف و نهى از منكر كنيد، دست نادان را بگيريد و او را براه حق بياوريد و گرنه خداوند دلهاى شما را بهم مربوط مىسازد و همه شما را لعنت مىكند.»علت اينكه كار زشت را «منكر» نامند، اين است كه: عقل كار نيكو را مىپسندد و با آن آشناست و كار زشت را نمىپسندد و با آن ناآشناست، بنا بر اين هر چه را عقل انكار كند، ناپسند و زشت و هر چه را انكار نكند، پسنديده است.
اقوال ديگر
برخى گفتهاند، منظور از «منكر» اين است كه آنها در روز شنبه، ماهى صيد كردند و برخى گفتهاند: منظور اين است كه در برابر داوريهاى خود رشوه مىگرفتند و برخى گفتهاند: مقصود خوردن ربا و گرفتن قيمت «پيه» است.
سپس سوگند ياد كرده، مىفرمايد:
لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ: كردار آنها زشت است، تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا: مقصود اين است كه: بسيارى از يهوديان، با كفار مكه روابط دوستى دارند، مثل: كعب بن اشرف، و همكارانش كه سپاه مشركان را عليه پيامبر خدا بر انگيختند، اين مطلب را ذيل آيه: «وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا» (نساء 51) بيان كردهايم، امام باقر عليه السلام فرمود: آنان پادشاهان جبار را دوست مىداشتند و هوى و هوس آنان را بر ايشان مىآراستند، تا از دنياى آنها برخوردار شوند، بدينترتيب آنها را بر اثر كارهاى زشت و عقايد ناپسند، توبيخ مىكند، لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ: آنچه براى روز رستاخيز خود ذخيره كردهاند، بد است، أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ: غضب خدا بر آنها است، وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ: ابن عباس و مجاهد و حسن معتقدند كه: اين آيه، در باره منافقان يهود است و ضمير «منهم» به يهوديان بر مىگردد، آيه بعد اين عقيده را تاييد مىكند.
بيان آيه 81
مقصود
وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ: اگر خدا و پيامبر و قرآن را تصديق مىكردند و همانطورى كه به زبان مىگويند، حقيقتاً نيز داراى ايمان بودند.
مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ: با كافران روابط دوستى برقرار نمىكردند، اين معنى از ابن عباس، حسن و مجاهد است.
برخى گفتهاند: منظور موسى و تورات است. يعنى اگر يهوديانى كه با پيامبر دشمنى و با مشركان دوستى مىكنند، واقعا ايمان داشتند، چنين كارهايى نمىكردند.
مقصود آنها از دوستى با مشركان، شكست اسلام و مسلمين است. ممكن است اين دوستى، واقعى باشد.
وَ لكِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ: در اينجا آنها را بوسيله «فسق» مذمت مىكند، اگر چه «كفر» براى مذمت، مناسبتر است. لكن بدو جهت، آنها را بوسيله فسق مذمت كرده است:
1- مقصود اين است كه آنها از امر خدا خارج هستند. اين معنى از فسق استفاده ميشود نه از كفر.
2- فاسق كافر، كسى است كه در كفر خود متمرد باشد. اين جمله دلالت دارد بر اينكه آنها در كفر خود متمرد نيز بودند.[1]
تفسیر مدیریتی .
گرایش به سبک مدیریتی بیگانگان علت اصلی عصیان و تعدی در سازمان و راه اصلاح آن مدیریت اسلامی و دینی است .
جمع بندی
کارنامه سیاهی که مایه لعن و دوری از بهره مندی از مزایای رحمانی و رحیمی خداوند است معلول عصیان و تجاوز و گرایش به کفار و عدم نقد ونهی نسبت به این عملکرد بد است بدترین علت لعن، گرایش به کفار و عدم نقد و نهی آن است که منکری کبیره و باعث خلود در عذاب بوده است . اگر ایمان سه بعدی داشتند چنین گرایشی پیدا نمیکردند در نتیجه عصیان و تجاوز هم نداشتند و کارنامه سفید و خوبی میداشتند .
نتیجه : علت اصلی تغییر رفتار بهنجار به نابهنجار مجذوب شدن مطلق به سبک مدیریت غربی و بیگانه از حق است . و علاج و اصلاح این رفتار منکر و کبیر و پلید اولا نهی و نقد دائمی این گرایش و ثانیا امر به ایمان سه بعدی است ( به خدا و رهبری مشروع و برنامه صحیح این رهبر که از خدایش گرفته است یعنی رهبری مشروع و برنامه مشروع از سوی شرع مقدس ) یعنی گرایش به مدیریت اسلامی و دوری از مدیریت غیر اسلامی راه اصلاح این رفتار ها ست . (والله العالم)