به گزارش خبرنگار سرویس جامعه و تمدن اسلامی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید صمصام الدین قوامی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم و امام جمعه پردیسان در جلسه چهل و نهم درس خارج فقه التنظیم از سلسله فقه الاداره به نقش مردم در اتحاد امامت و امارت اشاره کرد و گفت: مردم سالاری دینی به این معنا است که مردم نقش موثر داشته باشند و نه نقش زینتی؛ یعنی با رأی و نظر آنها مقامات روی کار بیایند و نیز تغییر کنند؛ منتهی در چهار چوب شرع که ضوابطی مراعات شود تا به سامان برسد.
مردم امام انتخاب میکنند؛ به این معنا که اقتدا میکنند و پشتوانه برای او می سازند؛ مردم هیأت امناء انتخاب میکنند؛ هیئت امنا به نیابت از مردم، محله یار، مدیر اجرائی و رابط قضایی تعیین میکنند؛ در نتیجه، تمام ارکان مسجد و سران قوای مسجد، مستقیم یا غیر مستقیم، با رأی مردم انتخاب میشوند، مردم اقتدا میکنند.
اگر قبول نداشته باشند، اقتدا نمیکنند و امام منزوی و منعزل میشود؛ زیرا لابد عدالت یا علم و دیگر شرائط او مخدوش یا مفقود شده است که در این صورت خود به خود کنار میرود و وقتی امام اصل مورد قبول واقع گشت و مورد تنفیذ امام مافوق قرار گرفت عملا منشاء مشروعیت بخشی به هیئت امناء، محله یار و رابط قضایی و مدیر داخلی خواهد شد.
یعنی؛ وقتی مردم، امام را انتخاب کردند، قدرت را به او منتقل می کنند، امام بالا دستی هم او را تأیید و تنفیذ میکند؛ اگر امام برتر او را تنفیذ نکند، رأی مردم مشروع نیست؛ چون احتمال دارد مردم دچار اشتباه شوند؛ از این به بعد امام، هیأت امناء را تنفیذ می کند.
مثل ولی فقیه که اول مردم او را انتخاب می کنند؛ یعنی توسط امام زمان نصب عام می شود؛ اما چون مجهول است خبرگان او را به مردم معرفی می کنند، وقتی انتخاب شد، مشروعیت قوای مجریه ومقننه وقضائیه با ایشان است و آنها را منصوب یا تأیید می نماید.
این تنفیذات، مردم سالاری را دینی می کند و از خطر انحرافات می کاهد و هدایت بخشی در اختیارامامت قرار می گیرد. پس امامت یک منصب است و شرایطی دارد و مردم دخیل هستند. همانطور که نصب امیر المؤمنین از طرف خداست و مردم بیعت کننده هستند.
بیعت به معنای مقبولیت است و اگر مقبولیت نباشد امامت تحقق نمی یابد؛ امام علی علیهالسلام در این مورد میفرماید: «لا رأی لمن لایطاع» یعنی نظری که مورد اطاعت قرار نگیرد، اصلا رأی نیست، پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین را در روز غدیر معرفی کرد و همه با ایشان بیعت کردند، هرچند سکوت کردند و 25 سال تأخیر افتاد.
چرا اینطور شد؟ چون مردم حمایت نکردند، مردم نباشند، اصلا زمینه ای برای امامت نیست؛ (درمورد رسول ونبی مقبولیت مردمی دخیل نیست؛ زیرا، نبی خودش برای خودش می تواند خبر داشته باشد و در مورد رسول هم «وما علی الرسول الا البلاغ»).
اما امام باید حکومت کند و قوه داشته باشد. برای تحقق این مهم، مردم باید آگاه باشند و درصحنه حفظ شوند؛ مقبولیت مردمی آن زمان بوده، امروز هم هست؛ ولی فقیه از طرف شارع نصب شده است و وقتی مقبولیت وحمایت مردمی را داشته باشد، با اقتدار تمام امور را به پیش می برد و تمامی توطئه های دشمن را خنثی می کند.
همچنان که روز 9 دی مردم به صحنه آمدند و از ولایت دفاع نمودند و به فرموده مقام معظم رهبری: حرکت ملّت ایران، حرکت صمیمى بود، صادقانه بود؛ «فَلَمّا رَأَى اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینَا النَّصر»؛(نهج البلاغه,خطبه56) صدق ملّت ایران در میدانهاى مختلف نشان داده شد.(بیانات رهبری در دیدار نمایندگان مجلس 4/3/93). مردم عاشق صداقت اند.
ولی امروز با تبلیغات گسترده ذهن ها را مسموم می کنند، تا مردم را نسبت به نظام اسلامی بی تفاوت کنند، تا رهبر برحق را منزوی کنند؛ بنابراین در یک مسجد که نمونه کامل یک نظام دینی است، نقش مردم چند بعدی و نافذ است و بعد که این مساجد در یک منظومه و شبکه به هم متصل میشوند.
مردم سالاری به مساحت نظام کلان جامعه توسعه پیدا میکند، تا به امام امت میرسد که توسط خبرگان منتخب مردم معرفی میشود که اوج نقش مردم است و سالاری آنها و بعد قوای سه گانه است که در مسجد بزرگ کشور که امام، منتخب مع الواسطه مردم است.
مجلس که به عنوان هیأت امناء مردم است به وکالت و نیابت از مردم[1] به مقامات اجرائی رأی اعتماد میدهد. مجلسی که فرآورده و برآمده هیئت امناء مساجد کشور است؛ لذا مردم سالاری در نظام اتحاد امامت و امارت بسیار برجسته است./907/825/م
[1] . سیرۀ عقلا در واگذاردن امور به افراد توانمند امین: باز در هر زمان و هر جا، سیرۀ عقلا بر این استمرار یافته که در برخى اعمال براى خویش نایب مىگیرند و کارهایى را که خود شخصا نمىتوانند انجام دهند به کسى که توان انجام آن را دارد واگذار مىکنند.
از جملۀ این موارد، امورى است که مورد نیاز جامعه است و روى سخن در آن، متوجه کل جامعه مىباشد و اجرا و انجام آن، متوقف بر اجراى مقدمات بسیار زیاد و نیروهاى متمرکز است، نظیر دفاع از کشور و ایجاد راهها و وسایل ارتباط جمعى، مخابرات و مسائلى نظیر آن، که تحصیل آن براى فرد فرد افراد جامعه به تنهایى میسّر نیست که براى انجام آن، والى توانمندى را انتخاب و امور را به وى مىسپارند و او را بر انجام آن امور، یارى مىدهند.
و از همین موارد است اجراى حدود تعزیرات و حل اختلافات که هر فردى ازسوى خود نمىتواند انجام آن را به عهده بگیرد و این موجب هرج و مرج و اختلال نظام مىگردد، که در این صورت اجرا و تنفیذ آن را به کسى که همۀ جامعه در آن متبلور باشد واگذار مىکنند و این شخص، کسى غیر از حاکم منتخب از سوى مردم نیست. پس والى جامعه گویا سمبل و نمایندۀ آنان در اجراى امور عمومى است و نایب و وکیل گرفتن نیز یک امر عقلایى است که در همۀ اعصار وجود داشته و شرع مقدس نیز آن را امضا فرموده است.
در نهج البلاغه نیز در نامۀ آن حضرت به متولیان و مأموران مالیات آمده است: فانکم خزان الرعیة و وکلاء الامة و سفراء الائمة. نهج البلاغه، نامۀ 51، فیض/ 984، لح/ 425.«شما خزانهدار رعیت، وکلاى امت، و سفیران پیشوایان هستید»؛ در اینجا امام (ع) به متولیان مالیات که شعبهاى از شعبههاى حکومت هستند به وکلاى امت تعبیر فرمودهاند و این نکتهاى است شایان دقت.