سید صمصام الدین قوامی
چکیده:
مطالبات زنان مبتنی بر نیازهای طبیعی و فطری آنان است که به خواسته تبدیل شده و شارع مقدس اگر مصلحت تشخیص دهد، مورد تأیید قرار داده و آنگاه است که حقوق زنان شکل میگیرد که باید صیانت شود. در زمان حکومت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) زنان با جرأت مطالبات خود را طرح میکردند و پیامبر واکنش مناسب نشان میداد. همچنین با توجه به سابقه تضییع حقوق زنان در زمان پیش از اسلام مخالفتهایی با احیاء حقوق آنان به عمل میآمد که رسول خدا به شکل نظری و عملی به مبارزه و برخورد و اقناع آنان میپرداخت. هدف حکومت نبوی از احیای مطالبات و حقوق زنان به کمال و سعادت رساندن آنان بود ولذا پیامبر در مقابل حقوق، حدودی را هم تعیین میفرمود تا به دور از افراط و تفریط به کمال جامعه انسانی کمک کند. بنابراین نوع طرح مسائل و مطالبات زنان و نحوه تأمین آنها در حکومت نبوی به شکل معتدل و جامع میتواند الگویی برای حکومت اسلامی در عصر حاضر و تمام اعصار و قرون باشد.
کلید واژه
مطالبات زنان، طرح مطالبات، حقوق زنان، حکومت نبوی.
1) معناشناسی مطالبات
پیش از پرداختن به چگونگی طرح و تأمین حقوق (مطالبات) زنان در حکومت نبوی لازم است معنای «حق» و منشأ آن معلوم شود.
«حق» به معنای ثبوت و یا به معنای موجود ثابت یا وجود ثابت و در اصطلاح فقهی گاهی به معنای سلطنت است. همچنین به معنای امری که با واقع مطابقت و موافقت دارد و به معنای جزم است. حق از اسماء زیبای خداوند است، چون در صفات و ذات او نوعی ثبات و دوام و عدم تغییر وجود دارد. یک امتیاز است که صاحب آن دارد (کینیا، 1347: صص 13- 11).
«عدالت» که عامترین واژه مورد قبول همه عقلاست، در مشهورترین و محکمترین معنایش «دادن حق هر صاحب حقی» است. به عبارت دیگر عدالت و حق در هم تنیده شدهاند. پس حق اصالتاً دادنی است و در صورت عدم عدالت، حق گرفتنی خواهد شد. ابطال حق و تضییع آن ظلم و ضد عدالت است.
اما مهم این است که این حق چه منشأ و خاستگاهی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، مکاتب مختلفی پدید آمده است:
1- مکتب حقوق طبیعی، فطری یا عقلی: طبق این دیدگاه مبنای حقوق، خصوصیات طبیعی و حیاتی انسان است (همان، ص 5).
طبیعت، حق هر موجودی را تعیین میکند؛ مثلاً طبیعت گیاه مستلزم استفاده از نور و مواد غذایی زمین است. پس حق طبیعی گیاه بهرهمندی از آنهاست یا حق طبیعی حیوان گیاهخوار، استفاده از گیاه است تا تحقق خارجی پیدا کند. انسان هم نیازهای طبیعی دارد که بدون آن دوام ندارد. پس حق طبیعی او تأمین نیازهایش است.
2- مکتب قرارداد اجتماعی: در این دیدگاه حق، ریشه در قراردادهای اجتماعی دارد. هر چه انسانها برای خود پسندیدند و توافق کردند، همان حقوق معتبر حاکم بر جامعه خواهد بود و هیچ حقی قبل از قرارداد و حاکم بر آن وجود ندارد.
3- نظریه حقوق الهی: از این منظر خداوند منشأ و اساس حقوق انسان است و حق دارد حقوقی را برای مردم تعیین کند و مردم مکلّف به پایبندی به آن هستند (مصباح یزدی، 1376: ج 2، صص 140- 137).
خداوند، طبیعت و قرارداد اجتماعی به عنوان منشأهای سه گانه حقوق مطرح شدهاند. از سوی دیگر نیازهای بشر و مصالح او به عنوان ملاکات حق تعیین گردیدهاند. بشر نیازهایی دارد که تبدیل به مطالبات و خواستهها میشود، ولی این نیازها زمانی حقاند که به مصلحت بشر باشند. بشر مدنی و اجتماعی مطالبات متزاحمی دارد و آنچه تزاحم را حل میکند، رعایت مصالح است؛ یعنی مصالح اهم بر مصالح مهم ترجیح مییابند و سپس مصالح هستند که گاهی با نیازها و مطالبات همخوانی ندارند؛ لذا حاکم بر آنها و تنظیم کننده آنها میباشند. اگر طبیعت را زبان گویای نیازها و قراردادهای اجتماعی را بیانگر شفاف مطالبات بدانیم، خداوند در ترکیب این نیازها و مطالبات با تشخیص مصالح واقعی بشر، در یک برآورد عادلانه و حکیمانه حقوق بشر را مصلحت محور تعیین میکند. به عبارت دیگر نیازهای مطالبه شدهای «حق» نام میگیرند که به مصلحت واقعی بشر باشند و کمال و سعادت حقیقی او را تأمین نمایند.
با این جمعبندی مکاتب حقوق طبیعی، حقوق اجتماعی و حقوق الهی هماهنگ میشوند؛ چرا مسلماً خداوند به نیازهای بشر و مطالبات او آگاه است، چون خالق اوست: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ، ما انسان را خلق کردیم و وسوسههای او را هم میدانیم» (ق/ 16)، یعنی ریزترین و ناپیداترین زوایای وجودی او را میشناسیم. آنچه مؤید حقوق مصلحت محور الهی است، تعدیلی است که طرفداران نظریه قرارداد اجتماعی در نظریه حقوق طبیعی پدید آوردند؛ زیرا دریافتند که نیاز محوری صرف به هرج و مرج میانجامد و حریمها هتک میشود؛ بنابراین این نظریه توسط نظریه حقوق الهی هم تعدیل میشود، چرا که قراردادهای اجتماعی نیز امکان فساد دارند و ممکن است یک اجتماع یا یک نژاد را بر نژاد دیگر برتر بدانند و به استعمار و استکبار بینجامند (کما که چنین شده است). حقوق الهی در نهایت به آن دسته از نیازها و مطالبات مهر حق میزند که به سود بشر باشد و کمال یابی او را تسریع کند.
حاصل آنکه، خداوند منشأ تعیین حق است که هم نیازها و هم مصالح انسانها را لحاظ میکند. خداوند انسان را دوست دارد و کمال او را میخواهد و هر نیاز و مطالبهای که کمال بشر را تأمین کند، حق غیر قابل سلب اوست. این است منشأ حق؛ یعنی خداوند حکیم بر اساس مصالح واقعی بشر حقوق او را تأیید و تأمین میکند و این مصالح را عقل و وحی با هم درک و دریافت مینمایند.
حال که حقوق عقلانی و وحیانی شد، زن و مرد نمیشناسد. حقوق هر دو بر اساس فرمول وحیانی عقلانی (نیاز- مطالبه- مصلحت) جلوه میکند. این حقوق محترم است و قابل خدشه نیست. نیاز زن و مصلحت او در دستگاه وحیانی عقلانی نبوی، تبدیل به حقوق زن میشود و همین فرآیند در خصوص حقوق مرد نیز صادق است؛ اما مثلث مزبور (نیاز- مطالبه- مصلحت) در مورد یک زن و مرد معلول فرآیند خاص خود است. طبیعت متفاوت زن نیازهای ویژهای را میآفریند و مطالبات هماهنگ با نیازها و مصالح زنان در سیستم وحی و عقل، حقوقی ویژه ایجاد میکند.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) که متصل به وحی و عقل کل است، منظومهای از حقوق و افاده و ارائه میکند که رونوشتی از تکوین است و سرشتی کمال آفرین دارد. کمال، سعادت و قرب چیزی نیست که معامله و مجاملهپذیر باشد؛ بلکه با قاطعیت و جدیت باید تضمین و تأمین شود. شاید در مسیر کمال همه چیز خوشایند و پسند نباشد، ولی چارهای از آن نیست. هر چه ما را به کمال و سعادت برساند، حق است و باید صیانت شود. حق آن نیست که ما میخواهیم یا طلب میکنیم؛ بلکه حق آن است که به مصلحت ماست و باید آن را مطالبه کنیم و خالق ما آن را تأسیس یا امضا میکند و همان مطلوب و مطالبه ماست، نه آنچه فرد یا جمع تشخیص میدهد و مینویسد.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حقوق کمال آفرین و سعادتزا را از طریق وحی و عصمت و عقل اخذ میکرد و به بشر ارائه میداد. این حقوق واقعی، قابل دفاع و قابل مطالبه است، نه آنچه مثلاً فمینیستها گفتهاند که نوعاً مردانی هستند که به فکر احیای حقوق زنان افتادهاند. این خود حدیث شگفتی است که مردان بیش از زنان به فکر حقوق آنان هستند، در واقع بیشتر به فکر مطامع خود هستند تا مطالب زنان! حقوق زنان را به میان آوردند تا کام مردان تأمین شود والا در یک جمعبندی آنچه فمینیسم به زنان داد و آنچه از آنان گرفت، معامله وحشتناکی را نشان میدهد که در جای خود بحث شده است (ر.ک قوامی، 1384: ش 1). ضربه مهلک فمینیستها به زنان به همان اندازه مخرب بوده که ضربه مارکسیستها به کارگران و اومانیستها به انسان. حال، بشر به خود آمده و محاسبه میکند که چه فریب و ضربهای خورده و چه نیازی به حقوق واقعی خود دارد.
آنچه ضرورت بررسی نگاه وحیانی و معصومانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به حقوق زنان را در عصر ما ایجاب میکند، همین گیجی ناشی از دریافت این ضربات است که نوعاً در سده 19 و عمدتاً در سده 20 اتفاق افتاده است. حال که بشر یک توبه دسته جمعی کرده و به معنویت روی آورده و حقوق آسمانی خود را میجوید، نباید ضربهای دیگر بخورد و به او داروی مهلک معنویت منهای شریعت بخورانند. بشریت باید حق خود را بگیرد و همانطور که در آغاز بحث اشاره شد، عدالت اعطای حق است، نه اخذ آن و کسی معطی حق است که عارف به آن باشد و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اینچنین بود.
با این تفاصیل، تفسیر معناشناسی مطالبات زنان آشکار شد. زنان باید حقوقی را مطالبه کنند که حق واقعی آنها باشد و حکومت هم قبل از مطاله آنان باید اعطاء حق کند، اما از آنجا که اولاً زنان شناسایی نشده و ثانیاً حقوق حقیقی و صادق از حقوق مجازی و کاذب بازشناسی نشده است، لذا زنان از حقوق مجازی و کاذب بازشناسی نشده است، لذا زنان از حقوق واقعی خود محروم ماندهاند. بدین خاطر است که با تحریکاتی به مطالبات حقوق مجازی روی میآورند و چیزی را طلب میکنند که چه بسا حق آنها نیست و اگر هم ایفاء شود، نهایتاً به مصلحت آنها نیست و چیزی را طلب نمیکنند که حق واقعی آنهاست؛ زیرا نسبت به آن جاهل هستند. لذا دو ضرر میکنند؛ از انرژی اعتراض خود به حقوق کاذب میرسند و از عدم معرفت به حقوق واقعی خود آن را مطالبه نمیکنند. آنچه به این دو ضرر دامن میزند، گرد و غبار فمینیستهای مرد است که حقوق مردان را به زنان تحمیل میکنند و زنان را تبدیل به مردان مینمایند و نسخه زیبای مدینه فاضله را به هم میزنند.
2) مطالبات زنان در حکومتهای مختلف
حکومتها بر اساس مبانی معرفتی و نظری خاص خود تشکیل میشوند. اگر حکومتی مثل حکومت سلطنتی شاهانه باشد، اصل آن بر لذت و قدرت است و زنان در آن، تشکیل دهنده حرمسرا میشوند و به شکل کنیزکان به آنها نگریسته میشود. در حکومت اشرافیگری و اریستوکرات، زنان یا عامل تجمل و زینت و نمایش هستند یا خدمه درباریان و زنان اشراف.
در حکومت های مارکسیستی، زنان به شکل نیروی کار دوشادوش مردان در هر نوع میدان کار، باید کار کنند تا زنده بمانند؛ چرا که در چنین دیدگاهی اصالت با جامعه است نه فرد؛ لذا همه در خدمت جامعه پرولتاریا هستند. زن یک کارگر است و باید مثل اسب کار کند.
در حکومتهای لیبرالیستی که اصالت را به فرد میدهند، زن و مرد به عنوان یک فرد از حقوق مساوی برخوردارند، اما حقوق مجازی، زن در این دیدگاه آزاد و مساوی با مرد است. آزادی و تساوی، زنان را تبدیل به یک جریان تجاری و اداری میکند. زنان در خدمت سرمایهگذاران، دیوانه سالاران، امپراتوران رسانهای و سلاطین ثروت قرار میگیرند. جاذبههای جنسی آنان به شکل رایگان و شایگان در خدمت تراستها و کارتلها قرار میگیرد. زنان در میدان مردان وارد میشوند و چون طبیعتاً قدرت مبارزه مردانه را ندارند عقب میمانند و متضرر میشوند. در این شیوه حکومت، خانواده هم متضرر میشود.
در حکومتهای دینی- استبدادی، زنان در کنج خانهها به تولید فرزند و نظافت خانه میپردازند و از آنها با عنوان «ضعیفه» یاد میشود؛ زنان منزوی که محروم از حقوق اجتماعی خود هستند. جامعهای مرد سالار و مذکر که زنان در آن پنهان و بینقشاند.
با اندک تأملی در مییابیم که رگههای جدی از افراط و تفریط در نگرشهای حکومتی مذکور مشاهده میشود که ما در این مقال و مجال دنبال مصادیق نیستیم. آنچه مهم است معرفی جریانات حکومتی موجود در حافظه تاریخ است. جریاناتی که امتحانات خود را پس داده و مردود شدهاند و علت این مردودی فریاد همچنان بلند زنان است که گاهی به نالههای ضعیف تبدیل میشود. زنان غربی و شرقی در هر قاره تحت هر حکومت مینالند.
3) طرح مسائل و مطالبات زنان در حکومت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)
همانطور که در مقدمه بیان گردید، مطالبات و مسائل زنان بیپاسخ و لاینحل مانده است و تمام مدعیان نوین و کهن عجز خود را از این امر نشان دادهاند و شیوه آزمون و خطا، نتیجهای رضایتبخش نداده است. علت این عجز ارائه حقوق مجازی به جای حقوق حقیقی و محرومیت زنان از حقوق حقیقی خود و همچنین تحریک زنان توسط مردان به مطالبات حقوق مجازی و کاذب که در حقیقت تأمین کننده مطامع خودشان است، میباشد. این مجموعه عوامل، ضرورت دستیابی به مجموعه حقوق واقعی زنان را در حکومتی که مبتنی بر وحی و عصمت است و خطا ندارد، ایجاب میکند. باید سفری به مدینة النبی داشت و در مدل حکومتی آن حضرت، مطالبات زنان و نحوه طرح و تأمین آنها را جستجو نمود. بشریت خسته و مردود، حالا گوش شنوا و چشم بینا پیدا کرده تا حقوق حقیقی خود را در یک حکومت بیاشتباه بشناسد.
1- 3) مطالبات زنان در آیات قرآن
الف) «ای پیامبر به همسرانت بگو: اگر زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند کرده و به طرز نیکویی رها سازم و اگر خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است» (احزاب/ 29- 28).
شأن نزول:
1- وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از غزوه خیبر برگشت، در حالی که به گنج آل ابی الحقیق دست یافته بود، زنان او گفتند: از آنچه به چنگ آوردی به ما هم عطا کن. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به آنان فرمود: طبق فرمان خدا بین مسلمانان تقسیم کردم. زنان عصبانی شدند و گفتند: شاید فکر کردی اگر ما را طلاق دهی ما مردانی هم طراز خودمان برای ازدواج پیدا نخواهیم کرد؟!
سپس خداوند به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) امر کرد 29 روز در مشربه ام ابراهیم از زنان عزلت گزیند تا حیض و طهر آنها تنظیم شود (لابد برای طلاق) و بعد آیات فوق را خواند. پس از خواندن آیات فوق، ام سلمه برخاست و گفت: من تو را و خدایت را بر گزیدم و اختیار کردم و پس از ام سلمه زنان دیگر زنان برخاستند و گفته او را تکرار کردند (طباطبایی، 1397 ق: ج 16، ص 314).
2- زنان پیامبر از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) تقاضای اموال و زیاد شدن نفقه نمودند و او را تحت فشار و اذیت قرار دادند (به خاطر حسادت بعضی بر بعضی). رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) یک ماه از آنان کنارهگیری کرد و سپس (آیه تخییر) نازل شد (احزاب/ 29- 28). زنان پیامبر نُه نفر بودند که یکی از آنها حفصه دختر عمر است. ابن عباس میگوید: حفصه و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مشاجره کردند و حفصه گفت: یک مرد باید بین ما حکم شود. پیامبر دنبال عمر فرستاد، حفصه گفت: ای رسول خدا حرف بزن و جز حق نگو!! عمر دو سیلی به او زد. رسول خدا گفت: بس کن. عمر گفت: اگر رسول خدا نبود آنقدر میزدم تا بمیری ای دشمنک خدا! رسول خدا جز حق نمیگوید. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برخاست و یک ماه کناره گرفت و در غرفهای ماند و به زنان نزدیک نشد و در همانجا غذا میخورد و میخوابید تا آیات فوق (تخییر) نازل شد» (طبرسی، 1379 ق: ج 8- 7، صص 555- 554).
طبق دو شأن نزول فوق زنان پیامبر در طرح مسائل و مطالبات خود کاملاً آزاد بودهاند و حتی با پیامبر مشاجره میکردند، از او غضبناک میشدند و سهم خواهی و زیادهخواهی داشتند و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را مجبور به انزوا و کنارهگیری میکردند و پیامبر به آنها خشونت نمیکرد (برخلاف عمر خلیفه دوم)، تا خداوند با آیات تخییر آنها را بین اختیار خدا و رسول و آخرت و اختیار دنیا و آزادی و طلاق مخیر و آزاد گذاشت و آنها از این میان آزادانه خدا و رسول و آخرت را اختیار کردند. این همه آزادی در مطالبه و انتخاب، آن هم برای زنانی که در زمان جاهلیت زندگی میکردند که هم انسانیت زن و هم زن بودن او فراموش شده بود، شگفتآور است.
از این آیات و شأن نزول آنها حق تخییر و انتخاب برای زنان بین مادیت و معنویت به دست میآید و نتیجه این آزادگذاری در مطالبه و انتخاب، بر گزیدن معنویت است. میتوان نتیجه گرفت که اگر زنان در یک فضای دینی و در حکومت نبوی و در بیت شریف او در انتخاب، آزاد گذاشته شوند، به انتخاب برتر یعنی انتخاب معنوی و آسمانی دست مییازند. معلوم میشود حق مطالبه و انتخاب و حق آزادی در یک فضای واقعی و وحیانی و انسانی به ثمرهای شیرین میانجامد و زنان را از هوس و حرص باز میدارد. جالب است که زنان پیامبر طلاق را که آزادی از معنویات نبوی و وحیانی است انتخاب نکردند و آزادی واقعی را که ماندن در بیت نبوی است برگزیدند؛ یعنی با کمال آزادی از آزادی کاذب (طلاق از نبی صلی الله علیه وآله وسلم) به آزادی واقعی روی آوردند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) میتوانست با استفاده از قدرت سیاسی و اجتماعی خویش با همسران خود برخورد کرده و به آنها تفهیم کند که شرایط همین است و باید بسازند؛ وظیفهشان اطاعت از شوهر است؛ آن هم شوهری مثل رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) که حاکم سیاسی است. یا اینکه میتوانست شرایط بهتری برای آنها فراهم کند و امکانات فوق العادهای برای آنها تهیه نماید، کاری که قدرتمندان سیاسی میکنند؛ اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) این کار را نکرد، بلکه فضای انتخاب آزادانه و آگاهانه را برای زنان فراهم آورد تا آنها انتخاب کردند.
ب) «خداوند سخن زنی را که درباره شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت میکرد شنید (و تقاضای او را اجابت کرد) خداوند گفتگوی شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشکلش) میشنید و خداوند شنوا و بیناست» (مجادله/ 1).
شأن نزول: زنی به نام «خوله بنت خویلد» همسر «اوس بن صامت»، زنی خوش اندام بود. در هنگام سجده، همسرش به او نگاه میکرد و پس از نماز از او برای عمل زناشویی خواهش کرد. اما زن ابا کرد. مرد عصبانی شد و به او گفت: انت علیّ کظهر امّی (بدن و پشت تو مانند بدن و پشت مادر من است) یعنی او اظهار کرد که در جاهلیت با این گفته زن بر مردم حرام میشد، اما بعد پشیمان شد و گفت: تو بر من حرام هستی. زن گفت: این حرف را نزن، برو خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و حکم را از او سوال کن. مرد گفت: من خجالت میکشم. زن گفت: اجازه بده من سوال کنم. مرد ا جازه داد. زن خدمت پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) همسر من اوس بن صامت است. وقتی با من ازدواج کرد، من جوان و ثروتمند بودم و فامیل فراوان داشتم که هر سه را از دست دادهام و اکنون پیر شدهام. حالا او با من ظهار کرده، ولی پشیمان شده است. آیا مشکل ما قابل حل است؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: تو بر او حرام شدهای! گفت: به حق قرآن ما جدا نشویم. او پدر فرزندانم است و او را دوست دارم. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) تأکید که تو بر او حرام هستی و هیچ کاری نمیتوانم برایت بکنم. زن اصرار کرد (و سعی میکرد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را مجاب کند) ولی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) همچنان بر حکم حرمت تأکید مینمود! زن نالهای سر داد و گفت: من از این گرفتاری و از حال زارم شکایت به خدا میبرم!! ای خدا بر زبان رسولت جاری کن (آنچه صلاح است)- عایشه که این واقعه را ملاحظه میکرد، خطاب به زن گفت: بس کن! مگر صورت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را نمیبینی (حالت مضطرب که موقع نزول وحی بر صورت پیامبر دست میداد). پس از نزول وحی پیامبر فرمود: به همسرت بگو بیاید. آنگاه بر همسر او آیه فوق را تلاوت کرد. عایشه گفت: تبارک الله که تمام اصوات را میشنود. زنی با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) محاوره و گفتگو میکند. من در گوشهای از خانه بودم و همه حرف او را نشنیدم، ولی خداوند شنید.
در هر حال قرار شد مرد کفارهای بدهد (که در فقه آمده است) تا زن بر او حلال شود (همان: ج 10- 9، ص 371).
اگر آیات قبل یعنی سوره احزاب در خصوص همسران پیامبر بود، این آیه در خصوص یک شهروند معمولی مدینه النبی است که با پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) که از قانون ظهار پشتیبانی میکرد، اینگونه مجادله میکند و پیامبر بارها بر حکم حرمت اصرار میکند و زن از میدان در نمیرود و نهایتاً خداوند از زبان پیامبر به نفع او حکم میکند.
این سند افتخار است که برای ماندگاری آن نه تنها یک آیه بلکه یک سوره مستقل به نام آن ثبت میشود تا نشان دهد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دیکتاتور نیست، زنان در محضر او حاضر میشوند، مجادله میکنند، نمیپذیرد، اصرار میکنند و در نهایت دستگاه وحیانی حق را به زن میدهد.
درست است که ظهار عرفی بود که تبدیل به قانون شده بود، ولی زن احساس میکرد ظالمانه است و به خاطر یک حرف، زندگیاش از هم پاشید و به همسرش علاقه داشت و زنی متدین بود، پایبند به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و وحی بود، حتی در صورت مخالفت کوچکترین بیاحترامی به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نکرد. فقط حق خود را مطالبه کرد و در نهایت خداوند به نفع زن حکم صادر نمود.
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز از دست او عصبانی نشد. حرف او را شنید و حکم را بیان کرد و از کوره در نرفت. یعنی در این سیره عملی به زن حق انتقاد و حق مطالبه داد و نگفت زنان کم فهم و کج فهم هستند. نگفت تو را چه به این حرفها، چه جرأتی داری با رئیس یک حکومت و دین بحث میکنی؟ اصرار زن باعث میشود حکمی منسوخ گردد. مقاومت و مطالبه به حق یک زن باعث تغییر یک قانون میشود و در قرآن به شکل جاویدان ثبت میگردد.
این دو، نمونهای از طرح مسائل و مطالبات زنان در قرآن کریم است. پس زنان حق مطالبه دارند و قبل از این حق نیازی داشتهاند، یا نیاز اقتصادی و رفاهی (آیه اول) و یا نیاز امنیت و خانواده (آیه دوم) که این مطالبات مورد اعتنا قرار میگیرد؛ ولی گاهی تأیید نمیشود (آیه اول) و گاه تأیید میشود (آیه دوم)؛ هرچند در آیه اول آزادی و اختیار در انتخاب هم به آنها داده میشود. آنچه در نهایت به دست میآید، تسلیم در قبال دستگاه مورد اعتماد و حکیمانه وحی است.
در اینجا باید بین «حق مطالبه» و «مطالبه حق» تفاوت قائل شد. آنچه از آیات فوق و نظایر آن فهمیده میشود، احترام شارع به حق مطالبه و به رسمیت شناختن آن میباشد. ولی اینکه مورد مطالبه حق است یا نه، پس از تأیید یا تکذیب یا تخییر شارع معلوم میشود. آنگاه است که معلوم میگردد امر مطالبه شده به مصلحت زنان هست یا نه.
از مسائل فقهی و کلامی که بگذریم، آنچه برای ما مهم است، روح مطالبه و نوع برخورد لطیف آن حضرت با مطالبات زنان است. آری این فضایی است که زنان در مقابل شخص اول حکومت و دین از عزت و کرامت بهرهمند بودند و از اظهار مطالبات به حق یا ناحق خود ابایی نداشتند و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) هم بدون خشونت و واکنش وحیانی و عقلانی لازم را نشان میداد.
2- 3) چگونگی برخورد با مخالفان
در حکومت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مخالفت وجود داشته است؛ هم دشمن داخلی (منافق و کافر) و هم خارجی (یهود و نصاری و کشورهای دیگر): «اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم. آنها به طور سرّی (و در گوشی) سخنان فریبنده (بیاساس برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند و اگر پروردگارت میخواست چنین نمیکرد (و میتوانست جلوی آنها را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد). بنابراین آنها و تهمتهایشان را به حال خود وا گذار» (انعام/ 112).
گویا دشمن در رشد فرد و جامعه مؤثر است. به هر حال در انقلاب فرهنگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در جامعه مردم سالار جاهلی که دخترکشی جزء رسوم بوده است و زنان حق عرض اندام در مقابل مردان نداشتند، یکباره زنان به حدی از آزادی نائل شدند که حتی در مقابل شخص رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به مجادله و محاوره پرداخته و حقوق خود را مطالبه و اخذ مینمودند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز چنان جایگاهی برای زنان قائل بود که دست دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را میبوسید و جلوی او به احترام میایستاد، عزیزترین جملات را در خصوص او اظهار کرد و بهترین چیزها را زن، عطر و نماز معرفی کرده و زن را ریحانه نامید، در جنگها از آنها استفاده میکرد و برخی مأموریتها را به آنها میداد. مسلم است که این نوع برخورد به مذاق محافظه کاران خوش نمیآید. اما پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حتی مخالفان را محترم میشمرد و به اشکال گوناگون با آنان برخورد مینمود. برخوردهای کریمانهای که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به عنوان حاکم اسلامی با دختران، همسران، زنان فامیل و زنان مدینه داشت، پاسخی قطعی و روشن به نفی برخوردهای ظالمانه میباشد. برای مثال وقتی عدهای از زنان پیش پیامبر آمدند و از اینکه همسرانشان گوشت نمیخوردند و با آنها نزدیکی نمیکنند و رهبانیت اتخاذ کردهاند، گله کردند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با حالت غضب به سراغشان رفت و گفت: «من ازدواج میکنم، گوشت میخورم و رهبانیت در دین من نیست» (پاینده، 1383: جمله 1145). حاکم اسلامی اینگونه با برخورد تحقیر آمیز با زنان شدیداً مقابله میکرد.
در داستان دیگری، دختری اشرافزاده میخواست با جویبر که سیه چرده بود ازدواج کند، ولی پدر دختر ممانعت میکرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برخورد تند کردند و ازدواج صورت پذیرفت (کلینی، 1365: ج 5، ص 34). این دفاع از حقوق یک دختر بود که بتواند آزادانه تصمیم بگیرد. همچنین دختر خود رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در ازدواج با حضرت علی (علیه السلام) آزادانه تصمیم گرفت (حائری اسکویی، 1385: ج 10، ص 358).
3-3) حکومت نبوی و ظرفیتهای ایجاد شده برای زنان
مراد از ظرفیت همانا ایجاد فرصتهای بالفعل و بالقوهای است که در یک انقلاب اسلامی و فرهنگی در عصر نبوی پدیدار شده است. در واقع انقلابی رخ داد و در عمل و نظر دگرگونی اتفاق افتاد. حال زنان حقوق و نیازهای خود را مطالبه میکنند و پیامبر آنها را به عنوان یک واقعیت که نیمی از جامعه مدینه هستند، میپذیرد و تقریباً در تمام صحنهها آنها را وارد مینماید. زنان ضمن اینکه مادر یا همسر یا دختر هستند به عنوان یک نیروی تأثیرگذار در اجتماع، سیاست و غیر آن شرکت دارند.
1- 3- 3) مشارکت در صحنه سیاست
زنان در حکومت دینی با حاکم اسلامی بیعت میکنند: «ای پیامبر هنگامی که زنان مؤمن نزد تو میآیند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایستهای مخالفت فرمان تو نکنند با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است» (ممتحنه/ 12).
زنانی که در رژیم قبل هیچ نقشی در اجتماع و هیچ مشارکتی در سیاست نداشتهاند حالا رژیم نوین مدنی اینچنین مورد اعتنا هستند و آراء سیاسی آنان مؤثر در مقبولیت یک حکومت آسمانی است. البته در ازای اعطاء حق انتخاب، مطالباتی هم حکومت دارد که موحد بودن، عدم دزدی، عدم زنا، عدم فرزند کشی، عدم تهمت و افترا و عدم نافرمانی از حکومت است و آنها میپذیرند و بیعت میکنند. جالب است که در میان آنها «هند» ابوسفیان معروف به هند جگرخوار هم هست! (کاشانی، 1344: ج 8، ص 359). این یک نوع کرامت است که دشمن خویش را حق بیعت بدهی و برای او آمرزش بطبی. چنین برخوردی با زنان در هیچ انقلابی در تاریخ رخ نداده است.
در شأن نزول این آیه آمده است که وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به کوه صفا و مروه آمد (پس از فتح مکه) با رجال مکه بر جهاد اسلام بیعت کرد، زنان هم تمایل به بیعت پیدا کردند و این آیه نازل شد. لذا میتوان این آیه راهم از جمله آیاتی دانست که مطالبات زنان را در مطالبهای سیاسی و مهم بیان میکند. حتی به یکی از شرایط بیعت یعنی عدم شرک اعتراض کردند که چرا برای مردان در حین بیعت چنین شرطی نبود!؟ (طبرسی، 1379 ق: ج 10- 9، ص 414).
2- 3- 3) مشارکت در مهندسی حیوة طیبه (مدینه فاضله)
«هر کسی کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم (حیوة طیبه) و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد» (نحل/ 97).
در حالی که بعضی آیات قرآن با ضمیر مذکر مرد و زن را با هم اشاره میکند، در این آیه صریحاً «ذکر و انثی» آمده تا تفهیم شود که در منشور حیوة طیبه که جامعه فاضله مدنی است، زن و مرد دوشادوش هم شرکت و سهم دارند و این یک فرصت و ظرفیت اجتماعی و فعال است که برای زنان در عصر پیامر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) ایجاد شد.
علامه طباطبایی ذیل این آیه آورده است: «این یک وعده زیبا است برای مؤمنان که اگر عمل صالح انجام دهند و نیز بشارتی است به زنان که خداوند بین آنان و مردان فرق نمیگذارد (در قبول ایمان و اثر عمل صالح آنها) که همانا زنده داشتن به حیوة طیبه است و نیز پاداش مطابق بهترین عمل آنان و این در حالی است که مبنای اکثریت بتپرستان و اهل کتاب از یهود و نصاری بر محرومیت زن از هر امتیاز دینی (یا اکثر امتیازات) و نیز پستی درجه زن از درجه مرد و قرار دادن زنان در خفتی که قابلیت رفعت و والایی در کنار آن وجود ندارد میباشد» (طباطبایی، 1397 ق: ج 12، ص 341).
ایشان با برداشتی جالب حیوة طیبه را حیاتی جدید غیر از زندگی که عامه مردم دارند میداند و آن زندگی را توأم با بهاء، کمال، قوت، عزت، لذت و سرور بیپایان میداند، این حیاة مخصوص مؤمنان و عاملان صالح است و این حیوة طیبه در همین جهان شدنی است و زنان مثل مردان در هندسه آن شراکت دارند (همان، صص 343- 342).
3- 3- 3) مشارکت در جنگ
آنگونه که در تاریخ آمده است، چهارده نفر زن از جمله حضرت فاطمه (علیها السلام) در جنگ احد حاضر بودند. آنان غذا و آب سربازان اسلام را بر پشت خود حمل میکردند و به مجروحان آب میدادند و آنان را مداوا میکردند (واقدی، 1369: ج 1، ص 248). ام عطیه در هفت جنگ شرکت کرده است (ابن سعد، 1388 ق: ج 11، ص 445). در جنگ احد از زنی به نام «نسیبه» نام برده میشود که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دفاع میکرده و آن حضرت با لبخند عمل او را تأیید نموده و میفرماید: «مقام نسیبه از فلانی و فلانی برتر است» (ابن ابی الحدید، 1404 ق: ج 14، ص 266). همین زن در جنگ با فتنهگر معروف «مسیلمه کذاب» یک دست خود را فدا میکند (همان).
4- 3- 3) مشارکتها و ظرفیتهای اداری
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در ادراه حکومت خویش نصبهایی در خصوص زنان داشت:
– نصب زنان در امور حسبه (مجلسی، 1404 ق: ج 3، ص 310)؛
– نصب ام ایمن به عنوان نگهبان (کتانی، 1375: ج 1، ص 200)؛
– نصب ام ورقه، دختر عبدالله بن حارث به عنوان مربی قرآن (همان، ص 47)؛
– نصب ام سلیمان بن ابی حثمه به عنوان معلم کتابت زنان (همان، ص 49).
5- 3- 3) ظرفیتهای علمی
مطابق حدیث معروف «طلب العلم فریضه علی کل مسلم ومسلمة» (مجلسی، 1404 ق: ج 1، ص 177) دانشجویی بر زن و مرد مسلمان واجب است؛ لذا ام ورقه مربی قرآن شد. اسماء زنی که به خطیب و نماینده زنان شهرت داشت به جمع رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و مردان وارد میشود، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پاسخ سؤالات او را میدهند و وی را تشویق میکنند و میفرمایند: «آنچه گفتم به همه زنانی که از طرف آنان نمایندهای، ابلاغ کن» (ابن هشام، بیتا: ج 3، ص 365).
اینها نمونههایی از ظرفیتهای ایجاد شده برای زنان توسط حکومت اسلامی در عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است. در یک جمله میتوان گفت در عصر نبوی یک جهش، یک جنبش و یک انقلاب در مورد جایگاه زنان و مشارکت آنها در جامعه ایجاد گردید.
4- 3) هدف مطالبات زنان
هدف حکومت اسلامی از توسعه مطالبات زنان و احیاء و بیان حقوق آنان، رساندن آنها به کمال و سعادت دنیوی و اخروی بوده است. تکمیل مدینه فاضله و تحقق عدالت و استفاده از همه انرژیها و ایجاد انگیزه معنوی در جامعه زنان در جهت پیوستن به آنان به حرکت جمعی به سوی فلاح (فوز) از جمله اهداف این مطالبات به شمار میرود.
همچنین در مقابل مطالبات و حقوق، تکالیف، وظایف و حدودی هم قرار میگیرد که مانعی برای کمال و سعادت وجود نداشته باشد. به اصطلاح ترکیب حقوق و حدود یک تعادل و اعتدال ایجاد میکند تا زنان به دور از افراط و تفریط به آنچه شایسته و بایسته و مصلحت است دست یابند. نه آنچنان آزاد شوند که نوعی گسیختگی و آشفتگی به وجود آید که به ابتذال و افتضاح منجر شود و نه آنچنان اسیر و منزوی گردند که در کنج خانهها فراموش و خاموش شوند. به عبارت دیگر دوران جاهلیت تماماً حدود است و از حقوق خبری نیست و در شرایط جدید اگر حدود کاملاً برداشته شود و به حقوق مجازی رسیده شود، جامعه متلاشی میگردد که در حقیقت از جاهلیت اولی به جاهلیت مدرن میرسیم، آن چنانکه اکنون گرفتار آنیم.
بنابراین، از آنجا که هدف، ایجاد مدینه فاضله است، حدودی نیز وضع میشود تا حقوق را هدایت کند. قوانین و تکالیفی مانند حجاب، عدم اختلاط زن و مرد، تقسیم کار معروف بین زن و مرد، خشنترین مجازاتها در زنا و قذف و فحشاء، اطاعت واجب از همسر و سایر احکام ویژه بانوان که توسط رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) تشریع شد، مهار کننده آزادیهایی است که زنان به دست آوردند و تلطیف کننده ظرفیتهای ایجاد شده محسوب میگردد.
محدودیتی به نام حجاب و جلباب در حقیقت یک مصونیت از اذیت و آزار و انگشت نمایی است. یعنی حالا که حق حضور در اجتماع پیدا کردی از حد حجاب و جلباب هم غافل مباش تا بدون آزار و مانع به کمال و سعادت برسی! والا از چاله یک جاهلیت به چاه جاهلیت دوم گرفتار میشویم. در جاهلیت اول انسانیت زن زیر سوال بود، در جاهلیت دوم زن بودن او. نباید از چاله تفریط به چاه افراط افتاد! پس هدف از مطالبات نجات از استانداردهای جاهلی است و این میسور نیست مگر با «حقوق محدود!». یعنی حقوقی که حدودی را هم در قبال خود دارد. آنگاه است که زنان عامل کمال جامعه و جمال آن میشوند.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید: «شرح نهجالبلاغه»، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، 1404 ق.
- ابن سعد، محمد: «طبقات الکبری»، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق.
- ابن هشام، عبدالملک بن هشام: «سیرة النبویه»، بیجا، بینا، بیتا.
- پاینده، ابوالقاسم: «نهج الفصاحه»، تهران، خاتم الانبیاء، 1383.
- حائری اسکویی، موسی: «احقاق الحق»، ترجمه محمدعیدی خسروشاهی، تهران، روشن ضمیر، 1385.
- طباطبایی، محمدحسن: «المیزان فی تفسیر القرآن»، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 3، 1397 ق.
- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن: «مجمع البیان فی تفسیر القرآن»، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379 ق.
- قوامی، سید صمصام الدین: «زنان، کارکردهای مدیریتی، تداخل نقشها»، ماهنامه پیام زن، ش 1، 1384.
- کاشانی، ملا فتحالله: «منهج الصادقین فی الزام المخالفین»، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چ 2، 1344.
- کتانی، عبدالحی: «نظام الحکومة النبویه المسمی التراتیب الاداریه»، بیروت، شرکة دار الارقم بن ابی الارقم، 1375.
- کلینی، محمد بن یعقوب: «الکافی» تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365.
- کینیا، مهدی: «کلیات مقدماتی حقوق»، تهران، دانشگاه تهران، 1347.
- مجلسی، محمدتقی: «بحار الانوار»، بیروت، موسسه الوفاء، 1404 ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی: «اخلاق در قرآن»، تدوین محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376.
- واقدی، محمد بن عمر: «مغازی»، ترجمه محمد مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1369.