درس تفسیر حضرت آیت الله قوامی (دامت برکاته)
درس 19 (چهارشنبه 96/11/18) - 20 جمادی الاولی 1439- (2018/02/07)
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (144)
[ترجمه]
ما توجه تو را بآسمان بانتظار وحى مىبينيم و البته تو را بقبلهاى كه بآن خشنود شوى برميگردانيم پس روى كن بطرف مسجد الحرام و شما مسلمانان نيز هر كجا باشيد روى بجانب مسجد الحرام كنيد اهل كتاب بخوبى میدانند كه اين تغيير قبله بحق و از جانب خدا است و خدا غافل از كردار آنها نيست (144)
شرح لغات
رؤيت اصلًا به معناى ديدن به وسيله چشم است ولى به معناى علم نيز بكار میرود.
تقلّب ...- حركت جسم در جهات مختلف.
فلنولينك ...- روى تو را مقابل قبله قرار میدهيم.
رضا ...- خشنودى
شطر ...- جانب، نصيف
حق ...- چيزى در جاى خود قرار گرفتن، ثابت.
نزول
مفسّرين میگويند: محبوبترين قبله در نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله «كعبه» بود و لذا آن حضرت به جبرئيل فرمود: دوست میدارم كه خداوند غير از قبله يهود، براى من، قبلهاى قرار بدهد جبرئيل در جواب گفت: من هم مانند تو بنده خدا هستم و تو در نزد او از من عزيزتر میباشى اين موضوع را از خداوند بخواه و دعا كن تا به مطلوب برسى، پس از اينكه جبرئيل به آسمان بالا رفت آن حضرت به اميد اينكه خبرى درباره آنچه آن حضرت از خداوند تقاضا میكرد بياورد به آسمان چشم میدوخت در اين حال خداوند اين آيه را نازل فرمود:
تفسير:
قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ ...- ما توجه تو را به آسمان بانتظار وحى درباره قبله مىبينيم.
در علّت توجّه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله به آسمان دو قول است:
1- چون قبلًا به آن حضرت وعدهاى در تحويل قبله از بيتالمقدس داده شده بود. لذا به آسمان بانتظار عملى شدن آن وعده نگاه میكرد، همانطور كه هر كسى كه منتظر چيزى باشد چشم به جانب آن میدوزد.
2- آن حضرت از اينكه بيتالمقدس قبله مسلمانان باشد. قلباً كراهت داشت و دوست میداشت كه «كعبه» قبله اسلام باشد، ولى در اين موضوع از خداوند چيزى سؤال نمیكرد؛ زيرا تا از خداوند درباره موضوعى اجازهاى نرسد، پيغمبران هرگز سؤال نمىكنند. چه اينكه احتمال میرود كه مصلحتى در موضوع مورد سؤال نباشد به همين جهت سؤال آنها به اجابت نرسد و اين مطلب دست آويزى براى مخالفين آنان بشود.
چرا پيغمبر اسلام (ص) دوست میداشت كه قبله به «كعبه» منتقل شود؟ در اين موضوع ميان مفسرين چند قول مشهور است:
1- ابن عباس میگويد اين موضوع به اين جهت بود كه خانه «كعبه» قبله ابراهيم عليهالسلام و پدران آن حضرت بود.
2- مجاهد میگويد: «اين امر به اين علت بود كه يهود مىگفتند: محمّد صلّى اللَّه عليه و اله با دين ما مخالفت مىكند ولى از قبله ما تبعيت مینمايد».
3- ابنزيد میگويد يهود مىگفتند: «محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و اصحابش قبله را نمىشناختند ما آنها را به قبله هدايت كرديم».
4- بعضى گفتهاند: «اعراب چون «كعبه» را دوست میداشتند و در تعظيم آن فوقالعاده مىكوشيدند لذا قبله بودن آن موجب جلب توجّه آنان به سوى دين اسلام میگرديد و زمينه بهترى براى دعوت آنان به سوى دين فراهم میشد و آن حضرت هم علاقه زيادى به گرايش آنان به دين اسلام داشت. از اين جهت دوست میداشت كه «كعبه» قبله قرار داده شود.
مؤلف: احتمال میرود كه آن حضرت تحويل قبله را به علّت همه اين وجوه كه گفته شد، دوست داشته باشد، چه اينكه ميان وجوه مزبور منافاتى نيست.
فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها ...- تو را به قبلهاى كه قصد آن را داشتى و دوستش میدارى برمیگردانيم و منظور از دوست اين قبله تمايل قلبى آن حضرت است به آن، نه اينكه قبله سابق را دشمن داشته باشد.
فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ... پس رو به جانب مسجدالحرام كن مراد از متوجه ساختن «روى» به سوى مسجدالحرام اين است كه خود را به سوى آن متوجه كن؛ زيرا «وجه» هر چيز به خود آن، اطلاق میگردد، بعضى گفتهاند: مراد از «وجه» روى است. يعنى روى خود را به جانب مسجدالحرام متوجه كن. چه اينكه توجه به وسيله روى برگرداندن محقق میشود.
ابوعلى جبائى میگويد: «مراد از «شطر» نصف است و خداوند از اين جهت امر فرموده است، كه توجه بنصف مسجد الحرام شود كه تا به اين وسيله انسان، در مقابل «كعبه» قرار بگيرد».
مؤلف: «اين قول درست نيست؛ زيرا بر خلاف گفتار همه مفسرين است».
وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ...- در هر جا كه باشيد در دريا و خشكى، زمين هموار و كوهستانى روى خود را بجانب مسجدالحرام برگردانيد جمله اوّل (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) خطاب به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله و اهل مدينه است و جمله دوّم (وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) خطاب به همه اهل آفاق است اگر اكتفاء به همان جمله اوّل میشد، ممكن بود اين توهم پيش بيايد كه توجه به مسجد الحرام مخصوص پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و اهل مدينه است ولى به وسيله جمله دوم اين مطلب را بيان فرمود كه مسجدالحرام قبله نمازگزاران شرق و غرب عالم است.
ابواسحاق ثعلبى در كتاب خود از ابنعباس نقل میكند كه همه خانه كعبه قبله است و قبله كعبه «درب» آن است و خانه كعبه قبله كسانى است كه در مسجدالحرام باشند و مسجدالحرام قبله كسانى است كه در «حرم» باشند و «حرم» قبله ساير مردم روى زمين است.
مؤلف: «اين قول با آنچه اصحاب ما میگويند: كه «حرم» قبله كسانى است كه از حرم دور باشند موافق است».
وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ ...- كسانى كه كتاب بر آنها نازل گرديده است، منظور از آن علماء يهود و نصارى میباشد.
لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ...- میدانند كه تحويل قبله به سوى كعبه درست است و فرمان خداوند نسبت بآن صادر گرديده است. علماء اهل كتاب صحّت اين موضوع را از، بشارتى كه مربوط به پيغمبران بود و درست داشتند، دانسته بودند؛ زيرا در آن بشارات خبر داده شده كه پيغمبرى داراى اوصاف چنين و چنان است ظهور خواهد كرد و از جمله آن اوصاف اين است كه به دو قبله نماز خواهد خواند.
روايت شده است كه علماء يهود و نصارى هنگام تحويل قبله پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و اله را مورد تهمت قرار دادند و گفتند: «خداوند تو را به اين موضوع امر نكرده است بلكه تو از جانب خود مدتى به سوى بيتالمقدس نماز خواندى و اكنون هم به سوى «كعبه» «متوجه میگردى». در اين حال خداوند اين آيه را نازل و بيان فرمود كه آنان برخلاف آنچه میگويند علم دارند يعنى قلباً میدانند كه اين موضوع از جانب خداوند است.
وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ...- خداوند از آنچه علماء يهود و نصارى انجام میدهند يعنى صفات و علائم پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم را كتمان مىكنند و با او مخالفت میورزند غافل نيست. اين جمله دلالت دارد كه منظور از «الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» افراد معدودى است كه تبانى آنها بر دروغگويى ممكن است و امّا جمعيت بسيار زيادى كه عادتا ممكن نيست بر دروغگويى تبانى كنند و خلاف آنچه را كه میدانند، اظهار نمايند از آيه مراد نيست.
در اينجا توجّه به اين نكته نيز لازم است كه اين آيه توجّه به «بيتالمقدس» را به طور روشن نسخ كرده است ابن عباس میگويد: اول چيزى كه از قرآن نسخ گرديد مربوط به قبله بود.
قتاده میگويد: اين آيه، آيه قبل را كه دلالت بر توجّه به بيتالمقدس داشت نسخ نموده است.
جعفر بن مبشّر میگويد: «تحويل قبله از مواردى است كه «سنّت» به سبب قرآن نسخ شده است». و اقوى همين است؛ زيرا در قرآن آيهاى كه دلالت بر لزوم توجه به بيتالمقدس» باشد، وجود ندارد. آن فقط از سنّت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله ثابت گرديد است.
قول به اينكه اين آيه، جمله «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[1] را نسخ كرده است درست نيست؛ زيرا طبق رواياتى كه از حضرت باقر عليه السلام و حضرت صادق نقل گرديده است. «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» مخصوص نمازهاى نافله در حال سفر است و ابداً منسوخ نشده است.
در كيفيّت نماز خواندن پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله به بيتالمقدس ميان مردم اختلاف است:
جمعى میگويند: «آن حضرت تا هنگامى كه در مكّه اقامت داشت به سوى كعبه نماز مىخواند و از وقتى كه به مدينه وارد گرديد مأمور شد: كه به سوى بيتالمقدس نماز بخواند تا اينكه مجددا مأمور گرديد كه به سوى «كعبه» نماز بگزارد».
عدهاى گفتهاند كه «آن حضرت در مكّه نيز به سوى بيتالمقدس نماز میگذاشت ولى خانه كعبه را نيز ميان خود و بيتالمقدّس قرار میداد و در هر نقطهاى كه اين عمل ممكن نبود، نماز نمیخواند».
عدّه ديگرى میگويند: «پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و اله تا هنگامى كه در مكّه بود و بعد از هجرت به مدينه تنها به سوى بيتالمقدّس نماز میگذاشت و در اين مدّت اصلًا كعبه را ميان خود و بيتالمقدّس قرار نمیداد و اين موضوع هم چنان ادامه داشت تا اينكه خداوند او را به توجّه به كعبه مأمور گردانيد.[2]
تفسیر مدیریتی
فرآیند تحول
خداوند حامی تحول و آمر به آن است. البته در زمان مناسب و با ملاک و مصلحتی که در آن است و زمانی که درجه فعلیت این مصلحت به اوج برسد و البته انسان تحول خواه باید از مافوق اجازه بگیرد و همین طور عمل نکند، منتظر بماند تا دستور برسد و الا متهم میشود که از روی منطق و مصلحت نیست. البته ممکن است مافوق وعده تحول داده باشد ولی زمان آن را به علت مصالحی به تاخیر انداخته باشد. باید صبر کرد تا زمان آن فرا برسد؛ زیرا «الامور مرهون باوقاتها» و اگر در زمان خودشان انجام نشوند بیتاثیر و یا بدتاثیر هستند. لذا باید خواسته دل را با خواسته سازمان و مافوق هماهنگ کرد زیرا بدون حمایت هیچ تحولی ممکن نیست.
علاوه بر مافوق اهالی سازمان نیز باید همراه باشند. یعنی پایگاه مردمی فراهم و محکم باشد و الا اگر حضور حاضر و ناصر نباشد تحولی به وجود نمیآید. در حقیقت باید تحولخواهی فراگیر باشد؛ ولی اصل رضایت خدا است که از روی هوای نفس و سلیقه نباشد. رضای خداوند حاکی از وجود مصلحت در این تحول است و خداوند مردم را همراه میکند آنگاه همه چیز برای تحول فراهم است.
با وجود رضایت خدا و اذن او و حمایت و مطالبه مردمی، رهبری تحولخواه با استحکام در نیت به مدیریت تحول میپردازد و این است فرایند ایجاد تحول و یا «مدیریت تحول» با تکمیل این فرآیند مقاومت و مخالفت رقبا و کسانی که منافع خود را در این تحول نمیبینند تاثیری در مدیریت تحول نخواهد داشت آنها حاشیه میسازند و ممکن است، مانع بتراشند. ممکن است جنگ رسانهای راه بیندازند ولی نباید اعتنا کرد؛ البته خود مخالفان هم در درون به خوبی تحول را مفید میدانند که به جا و مثبت است و مایه قوام امور و انسجام جامعه و سازمان خواهد شد. ولی به زبان مخالفت میکنند. در حالی که میدانند این تحول حق است و از ناحیه شخص رهبر نیست و نیت خدایی پشت آن است ولی لجاجت میکنند. مهم نیست. اگر فرآیند تحول به خوبی طی شده باشد این مخالفتهای ظاهری مانعی برای این تحول به حق نیست.
نتیجه
1- تحول یک فرآیندی دارد.
2- رهبر باید به طور جدی به تحول میل و اعتقاد داشته باشد{ ترضیها}
3- تحول نیاز به اجازه مافوق مشروع دارد. (تقلب وجهک فی السماء)
4- تحول باید خواست مردم را هم داشته باشد تا از تحول حمایت و پیروی نمایند.(فولوا وجو هکم)
5- تحول زمان مناسب خود را برای آغاز میخواهد. (فلنولینک قبله ترضیها)
6- باید منتظر بود ولی باید عجله کرد. (نری تقلب وجهک فی السماء)
7- با تکمیل فرآیند فوق نباید از مخالفت مخالفان ترسید. (و مالله بغافل عما تعملون)
8- تکمیل فرآیند تحول به حقانیت تحول میانجامد. (انه الحق ....)
9- این حقانیت را مخالفان هم درک میکنند و لذا مخالفت آنها جدی و مانع نیست. (لیعلمون انه الحق من ربهم .....)
10- این تحول همگانی است و همه باید پیروی کنند و پیروی از تحول یک تکلیف عمومی است
11- هرکس در هر جایگاه و پایگاهی باید از تحول حمایت کند و تبعیت (اینما کنتم فولوا....)
[1]( 1) آيه 115 سوره بقره يعنى بهر طرف كه رو كنيد، آن بجانب خداست.
[2]مجمع البیان